#دانشهای_ادبی
#استعاره_مکنیه
#اضافه_استعاری
#تشخیص
استعاره در لغت مصدر باب استفعال است و به معنی عاریه خواستن ِ لغتی است به جای لغتی دیگر. زیرا شاعر در استعاره، واژهای را به علاقهی مشابهت به جای واژهی دیگری به کار میبرد.
اگر از جملهی تشبیهی، مشبه و وجه شبه و ادات تشبیه را حذف کنیم به نحوی که فقط مشبهٌبه باقی بماند، به این مشبهٌبه استعاره میگویند.
استعاره در حقیقت تشبیه فشرده است. یعنی تشبیه را آنقدر خلاصه و فشرده میکنیم تا فقط مشبهٌبه از آن باقی بماند.
هنگامی که میگوییم "خورشید همانند گلی زرد بر باغ آسمان جلوهگر است".
خورشید را به گل زرد تشبیه کردهایم.
در تشبیه، دستکم مشبه و مشبهٌبه باید حضور داشته باشند و در این جا هم خورشید که مشبه است وجود دارد و هم گل زرد که مشبهٌبه است. اما وقتی میگوییم:
هزاران نرگس از چرخ جهانگرد
فرو شد تا برآمد یک گل زرد
مشبه (خورشید) را نیز حذف کردهایم و تنها مشبهٌبه را باقی گذاشتهایم، لذا در این بیت، گلزرد استعاره از خورشید است. به واسطهی همین حذف مشبه، درک استعاره اغلب دشوارتر از درک تشبیه است.
استعاره بر دو نوع است .
۱- استعاره مصرّحه :
بیان «مشبهٌ به» و اراده تمامی ارکان تشبیه است و نامیدن این استعاره به مصرحه (آشکار) به سبب آن است که از طریق مشبهٌ به، به آسانی می توان به وجه شبه و مشبه دست یافت:
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدّش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
«حافظ»
سرو استعاره از محبوب/ مشبه: محبوب یا معشوق /
مشبهٌ به: سرو /وجه شبه: تناسب قد سرو است.
که ما درین بیت فقط مشبهبه را میبینیم.
۲-استعاره مکنیه :
مشبهی است که به همراه یکی از اجزا یا ویژگیهای مشبهٌبه می آید.
★استعاره مکنیه ای که از اضافه شدن چیزی به مشبه ،به دست می آید را «#اضافه_استعاری» می گویند.
★استعاره مکنیه ای که که مشبهٌبه آن «#انسان» می باشد را «#تشخیص» یا «#انسان_انگاری» گویند.
کسی چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
"حافظ"
رخ اندیشه :استعاره مکنیه (تشخیص) به دلیل وجود ترکیب اضافی ،اضافه استعاری هم هست./ زلف سخن : استعاره مکنیه (تشخیص) مثل نمونه قبلی
در اصل اندیشه به انسانی تشبیه شده که طبیعتا رخ(صورت)دارد.
وسخن به انسانی که مو دارد.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
استعاره مکنیه (اضافه استعاری) «حافظ»
مشبه: حقیقت / مشبهٌ به: پیشگاه / وجه شبه: آستانه و درگاه خانه که آشکار است.
درین مثال چون مشبهبه انسان نیست تشخیص نداریم.
#مجاز ،استعاره با علاقه مشابهت است.
#کنایه اما از مقوله استعاره نیست.
جمله یا عبارتیست که معنای ظاهری آن مورد نظر نیست اما ضمنا قرینه ای که ما را از معنای ظاهری متوجه معنای باطنی کند نیز وجود ندارد.اما در مجاز این قرینه وجود دارد. معمولا در کنایه با جمله یا عبارت روبرو هستیم(البته کنایه هایی هم هستند که کلمه اند اما شما نمیخوانید.) در حالیکه در مجاز یک کلمه مقابل ماست.
🍀🍀🌺🌺🍀🍀
هرگاه در تشبيه بليغ ، يكي از طرفين تشبيه ( مشبه يا مشبه به ) به ديگری اضافه ( مضاف اليه) شود . به آن « اضافه ي تشبيهی » يا « تشبيه بليغ اضافی » مي گويند .
مثال : صبح اميد كه بد معتكف پرده ی غيب گـو بـرون آی كه كـار شب تـار آخـر شد
توضيح : اميد به صبح تشبيه شده و غيب به پرده .
: باران رحمت == رحمت به باران
خرمن اعمال == اعمال به خرمن
درخت دوستي == دوستی به درخت
خورشید عشق -جام محبت -بنات نبات-مهد زمین - کعبه جلال -حلیه جمال -کلاه شکوفه
نخل ولايت -چراغ هدایت -چاه ظلمت- خانه ی دنیا- بنای ظلم- کیمیای عشق- آیینه ی آب- لهب فراق- مس وجود- آتش عشق- دایه ی ابر بهاری- چاه مذلت- حصار بردباری- آتش نخوت- شبنم عشق- - اکسیر عشق- کمند نظر- پرده ی عفاف وعصمت
در تشبیه هم مشبه وجود دارد وهم مشبه به ولی اگر یکی ازاینها غایب باشد! و به جایش لوازم یا ویژگی اش را بببینیم می شود استعاره , که در صورت اضافی آمدن ,اضافی استعاری می نامیم
مثال : سر نشتر عشق بر رگ روح زدند يك قطره از آن چكيد و نامش دل شد
توضيح : « روح » را به بدني تشبيه كرده كه « رگ » داشته باشد و « رگ » را كه يكي از ويژگي هاي « مشبه به »است به « روح » اضافه كرده است .
نكته : در اضافه ي استعاری « مضاف » در معنی حقيقی خود بكار نمی رود و ما « مضاف اليه » را به چيزی تشبيه می كنيم كه دارای جزء يا اندامی است ولی چنين جزء و اندام كه « مضاف » است برای « مضاف اليه » يك واقعيت نيست بلكه يك تصور و فرض است .
مثال : سرموی دست روزگار ـ سر برای موی و دست برای روزگار يك تصور و فرض است .
روزن شب ـ روزن يا پنجره ای برای شب يك تصور است و وافعيت ندارد
❗️نکته مهم : با توجه به اين كه اضافه ی اقترانی شباهت زيادی به اضافه ی استعاری دارد ، برای شناخت اين دو نوع استعاره از يكديگر ،