eitaa logo
دبستان پسرانه علمی
1.9هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
291 فایل
ارتباط با ادمین @mortezaad سایت موسسه شهید مدنی www.shahidmadani.net سایت دبستان علمی www.elmischools.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
جهت مشاهده کارنامه آزمون پیشرفت تحصیلی پایه های و وارد نرم افزار اندروید مدبر شوید و از بخش کارنامه ها مطابق شکل مشاهده نمایید درصورتی که نرم افزار را ندارید از طریق سایت مدرسه و سپس نرم افزار مدرسه وارد شوید
تندخوانی جز4 - www.mplib.ir.mp3
4.22M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 4 » 🎤 قاری : استاد معتز آقایی 🔺 موضوع : #قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*عدم تعارض علم و دین در اسلام فوائد جالب روزه برای بدن 💠‌‌‌‌‌‌‌‌‌پروفسوری از دانشگاه توکیو بخاطر عظمت مسلمان شد ارتباط با اتوفاژی
تندخوانی جز5 - www.mplib.ir.mp3
4.05M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 5 » 🎤 قاری : استاد معتز آقایی 🔺 موضوع : #قرآن
🔹️اعتکاف🔹️ فصل بندگی ، معنویت و خلوت گزینی 🔸️ثبت نام اعتکاف دهه پایانی رمضان ۱۴۴۵ زمان ثبت نام: ۶ الی ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ بعد از ظهرها از ساعت ۱۳:۳۰ الی ۱۷:۳۰ 🔸️مسجد جامع همدان🔸️ 🔹️دوره اول: ۱۱ ، ۱۲ ، ۱۳ فروردین (ویژه عموم مردم) 🔹️دوره دوم: ۱۵ ، ۱۶ ، ۱۷ فروردین (دانش آموزی ، دانشجویی ، عمومی) 🔹️دوره سوم: ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰ فروردین (مادر و فرزند ، پدر فرزند ، عمومی) در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس حاصل فرمایید ۰۹۰۲۶۴۵۸۸۰۳ ستاد مردمی اعتکاف استان همدان @etekaf_hmd
🔴 چگونه در دعوای کودکان دخالت کنیم؟ 🔸آموزش مهارت‌های حل تعارض به کودکان یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که می‌توانید به آنها بیاموزید. این فرایند شامل چندین مرحله است: 🔸تشخیص احساسات: ابتدا، به کودکان کمک کنید تا احساسات خود را شناسایی و بیان کنند. به عنوان مثال، اگر دو کودک بر سر اسباب‌بازی‌ای دعوا می‌کنند، ممکن است یکی احساس غم و دیگری خشم کند. به هر کودک کمک کنید تا احساسات خود را با جملاتی مانند "من ناراحتم چون..." یا "من عصبانی هستم زیرا..." بیان کند. 🔸گوش دادن فعال: تشویق کنید هر کودک به حرف‌های دیگری گوش دهد بدون قطع کردن حرفش. این کمک می‌کند تا هر کودک احساس شنیده شدن کند و درک بهتری از دیدگاه طرف مقابل داشته باشد. 🔸استفاده از زبان من: آموزش دهید که به جای اتهام زدن، از "زبان من" استفاده کنند. به جای "تو این اسباب‌بازی را از من گرفتی!"، می‌توانند بگویند "من ناراحت شدم وقتی اسباب‌بازی را گرفتی". 🔸تولید ایده برای حل مسئله: هر دو کودک را تشویق کنید تا راه‌حل‌هایی پیشنهاد دهند. ممکن است پیشنهادهایشان ابتدا عملی نباشد، اما این فرصتی است تا یاد بگیرند چگونه به صورت خلاقانه به دنبال راه حل باشند. 🔸توافق بر سر راه حل: با هم به توافق برسند که کدام راه حل برای هر دو طرف قابل قبول است. به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرند که اسباب‌بازی را به نوبت استفاده کنند یا با هم بازی دیگری پیدا کنند که هر دو دوست دارند. @tvhamedan
تندخوانی جز6 - www.mplib.ir.mp3
4.07M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 6 » 🎤 قاری : استاد معتز آقایی 🔺 موضوع : #قرآن
باسلام و عرض ادب به اطلاع اولیا گرامی می رساند; تعداد کارت همیار پلیس مختص به دانش آموزان در اختیار مجتمع می باشد. مستدعی است در صورت تمایل حداکثر تا ساعت ۱۱ امروز جهت دریافت به مجتمع و سرکار خانم گیو مراجعه نمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ماموریت ششم 🔻احکام دانش آموزی 🔻این قسمت :احکام وضو 💢 دانش آموزان عزیز یک وضو کامل خود را فیلم گرفته و فردا در گروه ارسال نمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌙هرشب یک داستان آموزنده 1🌙 سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد.                      🐪🐫🐪🐫🐪🐫🐪 امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا میکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشه، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه میشود. امیرالمومنین (ع) فرمودند:چه کسی ضمانت تو را میکند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله.                         🐪🐫🐪🐫🐪🐫🐪 امیرالمومنین(ع)فرمود: تو او را نمیشناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا میکنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش میکنم یا امیرالمومنین. آن مرد رفت و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حالیکه خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین(ع) قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی.                          🐪🐫🐪🐫🐪🐫🐪 امام علی (ع) فرمودند: چه چیزی باعث شد برگردی درحالیکه میتوانستی فرار کنی؟ آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند " " از بین مردم رفت... امیرالمونین(ع) از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟ ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند " " از بین مردم رفت... اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم... امیرالمومنین(ع)علیه السلام فرمود: چرا؟ گفتند: میترسیم که بگویند " " از بین مردم رفت...                        🐪🐫🐪🐫🐪🐫🐪 و اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند " " از میان مردم رفت...                 💚التــــــماس دعـــــا💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ |🔸جلسه قرآن 🌀همخوانی موزیکال قاریان نوجوان با موضوع تلاوت و حفظ قرآن کریم و آیین جلسات سنتی قرآن ⚜اجرا: 💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠 🚧تهیه شده در: 🎙استدیو قرآنی تسنیم 🌙به مناسبت ماه مبارک رمضان، ماه بهار قرآن
تندخوانی جز7 - www.mplib.ir.mp3
4.31M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 7 » 🎤 قاری : استاد معتز آقایی 🔺 موضوع : #قرآن
تندخوانی جز8 - www.mplib.ir.mp3
4.16M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 8 » 🎤 قاری : استاد معتز آقایی 🔺 موضوع : #قرآن
دبستان پسرانه علمی
‍ 🌙هرشب یک داستان آموزنده 1🌙 سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که
🌃هرشب یک داستان آموزنده 2🌃 زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟" داوود(ع) فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟"                    🍇🍇🍇🍇🍇🍇 زن گفت: "من پیرزنی هستم که سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى‌بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده‌اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم."                    🍇🍇🍇🍇🍇🍇 هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه حضرت داوود را زدند.حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید."حضرت داوود(ع) از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟"                     🍇🍇🍇🍇🍇🍇 گفتند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست؛ کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت.آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم. ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده‌ایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى.                    🍇🍇🍇🍇🍇🍇 حضرت داوود(ع)رو به سمت زن کرد و فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه‌تر از دیگران است. ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
های سال نو جهت استفاده اعضای محترم کانال دبستان علمی 🌺🌸