دَخـــیـــلِ ﭐم الـــبــَنیـــݩ *ســ
📜عارف شهید احمد علی نیری 📍حوزه مقاومت بسیج ام البنین (س) ┅═✧❁┅═✧❁┅═✧❁ 🇮🇷 @Dakh
#روایت_گفتگو
#پاتوق
✨ما سینه زدیم بی صدا باریدند
✨از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
✨ما مدعیان صف اول بودیم
✨از آخر مجلس شهدا را چیدند
🔹شهید نیری، شهیدی که خیلی بی دلیل دلمان را لرزاند، نقطه آشنایی بود.
یک روز که بی قرار بودیم و از زمین و زمان خسته، باز خدمت این برادر آسمانی رفتم تا نصیحتی کند و هدایتی شامل حال ناخالصیهای مکررم و درون مکدرم شود.
آنجا بود که با یک دوست زمینی آشناشدم، دختری که اسم با مسمایی داشت و با وجود ظاهری متفاوت از ما حرفهایی جالبی سر مزار شهید می زد،
↩️ از نصیحت به قدردانی داشته ها تا محبت به بچه ها و باور به شهید نیری، شهیدی که واقعا جنس دیگری دارد.
🔹امروز قرار گذاشتیم در مدار گفتگو این رفاقت بر مدار شهید نیری را به اشتراک بگذاریم و این دوستی که بر مزار شهید روزیمان شده بود را مهمان «پاتوق گفتگو»، کردیم.
🔹بعد دو سه بار قرارهای ناموفق، این خانم متحول شده، امروز آمد، و باز سر سفره یاد شهید نیری در پاتوق گفتگو، مهمان و هم کلام شدیم. از محل زندگی اش در شهرک غرب می گفت که به آمار ایشان هشتاد درصد بی حجابند و از خودش که از بعد اغتشاشات افتادن روسری برایش عادی تر شده و شبهاتی که مثل مردم داشت و باور عمیقی که به دین وشهدا داشت و محبتش به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) همزمان با ظاهر غلط اندازش، همچنان بود.
🔹وقتی دو نفری گرم صحبت شدیم، کم کم اضافه شدن افراد برایم کنارمان سخت بود، اخر کلافه شدم و گفتم گفتگوی ما خصوصی! هست و همین رفیق مان گفت، نه، بگذار ببینم بقیه چه نظری دارند، شاید من اشتباه می کنم، حرفهایمان برای بقیه جذاب بود و من سر در نمی آوردم چطور اینها جذب حرفهای ما شدند.
🔹گفتگو ها طولانی شد و دو نفر راضی از گفتگوها، به نقطه خداحافظی رسیدند و یکی از آنها خیلی عامیانه و با عمق وجود به این دوست ما، از باورش به حجاب گفت که از همه واجبات نورش بیشتر است و دوست ما هم همدلانه شنید.
🔹قرار شد بیشتر مهمان این دوستمان شویم، امید به اینکه ذکر شهید نیری عزیز، هم در کنار گرمای داغ آفتاب بالای سرمان در پاتوق گفتگو، به گرم شدن بیشتر وجودمان منجر شود.
🦋 به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
📍حوزه مقاومت بسیج ام البنین (س)
┅═✧❁┅═✧❁┅═✧❁
🇮🇷 @Dakhilommolbanin
❁✧═┅❁✧═┅❁✧═┅