eitaa logo
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
2.8هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3هزار ویدیو
26 فایل
«پایگاه خبری دامغان نما» دارای پروانهٔ انتشار (به شماره ثبت ۸۸۱۸۴) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیأت نظارت بر مطبوعات آدرس سایت: http://Damqannama.ir آدرس دفتر: پاساژ الماس شهر _ طبقه دوم صاحب امتیاز و مدیر مسئول: علی قریب بلوک 🆔 @A_GharibBolouk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 ماجرای تشرف مرحوم حجت الاسلام و المسلمین کربلایی سید طاهر شاهچراغی به محضر امام عصر ارواحنا فداه که توسط این عالم وارسته و مهذّب در دیوان اشعارشان ثبت گردیده است: 🔹 [دامغان در امان صاحب‌الزمان] 📖 لیله چهارشنبه ۲۵ شهر شوال قریب نیم ساعت به صبح، در خواب دیدم، شب است و مسجد دامغان اجتماعی مشغول نماز جماعتند، از نماز فارغ شده و مشغول تعقیب گردیدند؛ یک وقت مولانا و مولای انس و جان امام زمان ارواح‌العالمین له‌الفداه وارد مسجد گردید، فیمابین یکی از دو ستون توقف فرمودند. ایشان طرف فدوی عاصی [اشاره] فرمودند، نزدیک رفتم، سلام کردم و دست آقا را زیارت کردم. دیدم آقا در سن جوانی، قریب سی سالگی با لباس‌های نظیف عربی و چفیه و عقالی بر سر دارد ولی کس دیگری از مردم کأنّه آقا را نمی‌بینند. فرمود برو روی منبر و کلمات مرا برای مردم عنوان کن که حجت واضح شده باشد؛ بگو به مردم دامغان، چه باعث شده شما را که از عذاب الهی ایمن شده‌اید و چه عملی شما را مغرور کرده که خدا را فراموش کرده‌اید؟ چه معصیتی شما را وادار کرده که به نعمت‌های الهی ناسپاس و ناشکرید؟ چرا شکر منعم حقیقی را نمی کنید[؟] چرا قدردان نعمت امام زمان‌تان نیستید[؟] زیرا که ماه مبارکِ گذشته بر اثر معاصی شما مردم، خطر بزرگی و بلای عظیمی طرف شما رو کرده بود، من باعث شدم و پیش خدا وسیله شفاعت‌خواهی گردیدم که خداوند، بلای ماه رمضان را از شما برطرف کرد و دیگر فرمود: بلای دیگری در ماه مبارک توجه به اهالی حسن‌آباد کرده بود، من باعث سرگردانی عذاب شدم. دیدم، آمدم آن‌جا مشغول ابلاغ فرمان آقا شدم. بعد در خواب می‌بینم، از خواب بیدار شدم و خود را فراموش کردم، نگاه می‌کنم، دیدم به خط مبارک حضرت [...] در خواب نوشته شده در [...] فکر می‌کردم که یک وقت دیدم رفیق و دوستم قادری باخبر شد و گرفت کاغذ را نگاه کردن، بِنا کرد نوشتن و به من می‌گوید: سید این خواب را اظهار نکن! این کرامتی است که از شما به ظهور رسیده؛ به هر صورت خواب بود و از خواب بیدار شدم. کاری از: مؤسسه پژوهشی بیت الهدی قم @Damghan_nama_ir
☑️گزارشی از وضعیت اسف‌بار شهر دامغان ۸۰ سال پیش! ▪️مردم شهر دامغان در استان سمنان در دوران اشغال زندگی سختی را تجربه می‌کردند. ▫️به گزارش اطلاعات آنلاین‏، براساس مستنداتی که از امرار معاش و بهداشت و درمان که از اغلب شهر‌های ایران در دوران اشغال متفقین در سال‌های جنگ جهانی دوم در رسانه‌ها منتشر شده، اغلب مردم در این سال‌ها با مشقت زندگی خود را سپری کرده‌اند. روزنامه اطلاعات ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۳ گزارش مبسوطی از شرایط اهالی شهر دامغان منتشر کرد. گزارش را بخوانید و عکسی از شاگردان و کادر آموزش مدرسه نعیم آباد دامغان در همان سال‌ها تماشا کنید. 🔗بیشتر بخوانید @Damghan_nama_ir
🕹سند مالکیت ۳۴ هکتار از اراضی ناحیه صنعتی صید آباد دامغان اخذ شد 🔹مدیر منطقه دامغان شرکت شهرک‌های صنعتی استان سمنان گفت: سند مالکیت و مادر اراضی فاز توسعه ناحیه صنعتی صیدآباد شهرستان دامغان به وسعت ۳۴ هکتار اخذ شد. 🔗مشروح خبر را 👈اینجا بخوانید @Damghan_nama_ir
20.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری شنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ 🔹️ برنامه سفیران کریمه آستان مقدسه حضرت فاطمه المعصومه (س) در شهرستان دامغان 🔸️ استقبال مردم دامغان از خادمین و پرچم با برکت آستان مقدسه حرم حضرت معصومه (س) در بازارچه دامغان 🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما @Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 هم‌اکنون شنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ سالن جلسات ولایت فرمانداری 🔴 اولین جلسه ستاد برگزاری یازدهمین جشنواره ملی پسته ایران _ دامغان به ریاست زارع زاده دبیر جشنواره 🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما @Damghan_nama_ir
🔶 شهرداری و شورای اسلامی شهر دامغان و کافه کتاب عدن برگزار می‌کنند: به مناسبت روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی اولین مراسم فرهنگی کافه کتاب عدن با سخنرانی استاد دکتر رضا داوری برگزار می‌گردد. 🔹 زمان شنبه ۱۴۰۳/۲/۲۲ ساعت ۲۰ مکان: دامغان، خیابان ۲۲ بهمن، جاده سلامت، ساختمان کافه کتاب عدن، باغ ایرانی کیانپور شهرداری و شورای اسلامی شهر دامغان کافه کتاب عدن @Damghan_nama_ir
18.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشنواره گل غلتان شهر امیریه دامغان 🌸جشنواره ملی گل غلتان نوزادان در گل های محمدی در امیریه دامغان برگزار شد. 🖼به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز سمنان،️ در این آیین معنوی برای ۱۰۰ نوزاد از ۶ استان کشور برگزار شد. در این جشنواره  ۴۵ غرفه سوغات و صنایع دستی شهر‌های استان سمنان دایر شد. ▫️برپایی کارگاه‌های گلاب گیری، اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری بازدید از گلستان‌های گل محمدی از دیگر برنامه‌های این جشنواره سه روزه بوده است. ▫️در باور مردم، غلتاندن نوزادان در گل برگ‌های محمدی آنان را در بزرگسالی در مقابل حساسیت‌های فصل بهار حفظ می‌کند. ▫️آیین گل غلتان نوزادان در گلبرگ های محمدی  به عنوان نخستین اثر معنوی استان سمنان و دومین اثر معنوی کشور بعد از نوروز به ثبت ملی رسیده است. @Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
🎞 هم‌اکنون شنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ سالن جلسات ولایت فرمانداری 🔴 اولین جلسه ستاد برگزاری یازدهمین
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ سالن جلسات ولایت فرمانداری 🔴 ، اولین جلسه ستاد برگزاری یازدهمین جشنواره ملی پسته ایران _ دامغان 🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما @Damghan_nama_ir
ملک در روستای وامرزان 🏠 📌فروش فوری 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ 🔴دور تا دور زمین دیوار بلوکی سه متری 🔵 سه سالن طاق ضربی مجزا سیمان کاری کف و دیوارها زیرزمین اطاق کارگری بالای سقف زیرزمین فضای خالی جهت احداث بنا یا کار دیگری ملک داخل طرح هادی بوده برای دامداری استفاده شده اما قابل تبدیل به هرنوع کاربری میشه کرد متراژ : ۲۷۳ متر ♦️به صورت نقد و اقساط معاوضه با خودرو قیمت : ۹۵۰/۰۰۰/۰۰۰ 🌐پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
🔸یعقوب نسل‌ها مثل رودخانه‌ها هستند. توی صف ایستاده‌ایم و یکی پشت دیگری می‌رویم تا به دریای مرگ برسیم. اگر اتفاق خاصی نیفتد رودخانه‌ی بعدی نسل ماست. یعقوب پیر شده. خیلی پیر. آشپز اینجا بود. بالای کوه. بیست‌سال پیش بازنشسته شد. چندسالی‌ست که آلزایمر گرفته و‌ کفتار فراموشی روز به روز ، خاطراتش را بیشتر می‌درد و مغزش را مثل جذام می‌جود. نام همکارهای قدیمی‌اش را هم نمی‌داند چه برسد به من که تازه چندسال است آمده‌ام اینجا. خانه‌اش پایین‌مایین‌های کوه است. توی یک روستا. سالی یکی دوبار می‌آید بالا. همراه پسرش. پسرش می‌گوید تجویز پزشک است. می‌گوید دکتر گفته محل کارش بیاید برای آلزایمرش خوب است. حتی اگر آلزایمر هم نداشت جز اسم هیچ از هم نمی‌دانستیم. نه مراودتی نه گفتگویی. هربار که می‌آید بالا می‌رود اتاقش. اتاقش آن ته ساختمان است و اتاق من سر ساختمان. یعقوب ندار است. خیلی چیزها را فراموش کرده اما یادش نرفته که دست خالی نیاید بالا. از آن مهمان‌هایی‌ست که خودشان میزبانند. از این‌هایی‌ست که سالم زندگی کرده. شکر نخورده و ۹ شب می‌خوابد. دیشب آمده بود بالا. با پسرش رفت همان اتاقی که سالها تویش می‌خوابید. زکام شده بودم و سرفه می‌کردم. گفتم سریعتر بروم پایین تا عفونت بالاتر نیامده. ساعت ۹ شب بود. لامپ اتاق یعقوب خاموش شد و چشم‌هایش داشت می‌رفت. راننده رفت تا به پسر یعقوب بگوید می‌رویم پایین. یعقوب فهمید. آمد کنار ماشین. گفت همراهت بیایم؟ گفتم نه حاج یعقوب برو بخواب. گفت پول می‌خواهی؟ خندیدم و گفتم نه. دست توی جیبش کرد و چند اسکناس بیرون آورد به همراه یک عابربانک. گفت رمزش را نمی‌دانم ، چهار رقم آخر کارت هست. و اصرار که بردار شاید نیازت شد. خداحافظی کردیم و رفتیم پایین ‌، درمانگاه. تا برگردیم ساعت شده بود ۱۲ شب. توی راه با گوشی داشتم بازی رئال و بایرن را می‌دیدم. آرام در ساختمان را باز کردیم و پاورچین آمدیم داخل ، تا یعقوب بیدار نشود. صدای بلند تلویزیون از داخل آشپزخانه می‌آمد. صدای بازی رئال و بایرن بود. گفتم پسر یعقوب است. داخل که شدم دیدم خود یعقوب است. نشسته بود روی صندلی ، کنار پنجره‌ی آشپزخانه که باز بود ، تمام لامپ‌ها روشن بودند و چشم به تلویزیون داشت. خنده‌ام گرفت. از ترکیب یک پیرمرد هشتادساله با فوتبال. بلند گفتم سلام حاج‌یعقوب طرفدار بایرنی یا رئال؟ صدای تلویزیون بلند بود یا هر چه متوجه ورود ما نشده بود. تا مرا دید بلند شد و تندِ پیرمردی آمد سمتم. توی تخم چشم‌هایم نگاه کرد و گفت حالت چطوره؟ این لحظه‌ای‌ست که باید کشش بدهم. لحظه‌ای که باید این پنبه را شاد کنم. لحظه‌ی همخوانی لبها و چشم‌ها. خیلی‌ها این را ندارند. یعنی لبهاشان یک‌چیز می‌گوید چشم‌هاشان چیز دیگر. یک استاد داشتیم که می‌گفت موقع گفتگو گوشتان به لبهایش باشد و چشمتان به چشمش. شاید دروغ را نفهمید اما راست را می‌فهمید. می‌گفت حرف که از دل بیاید لب‌ها و چشم‌ها یکی می‌شوند. و چقدر چشم‌های یعقوب حرف لبهایش را می‌زدند. اگر توی عمرم پنج‌تا حالت چطوره را باور کرده باشم مال یعقوب یکی‌اش هست. برایش گفتم که خوبم و چیز خاصی نبود و چند توضیح مختصر. و دوباره پرسیدم نگفتی حاج‌یعقوب رئال یا بایرن؟ رفت سمت فلاسک. گفت چای آویشن است. بعد تلویزیون را خاموش کرد و رفت سمت اتاقش. تلویزیون که خاموش شد تازه روشن شدم. و چقدر دیر روشن شدم. فهمیدم ترکیب لامپهای روشن و پنجره‌ی سرد و صدای بلند تلویزیون برای این است که خوابش نبرد. که چه؟ که حالم را بپرسد. یاد مادربزرگم افتادم. یک‌شب رفتم قرص‌هایش را بدهم دستش. گفت می‌شود دستم را بگیری؟ دستش را گرفتم و با آن دست قرص خورد. گفت دیشب که دستم را گرفتی قرص‌ها بهتر جواب دادند. وقتی داشتم می‌رفتم با خودش می‌گفت آری قرص‌ها باید با محبت خورده شوند. و بعد از آن به هر کسی که قرص می‌دهم می‌ایستم تا قرصش را بخورد. او مادربزرگم بود ، اما یعقوب چه؟ یک غریبه‌ی آلزایمری که حتی اگر آلزایمر نداشت همدیگر را نمی‌شناختیم. پدربزرگ آلزایمر داشت. اسم بچه‌هایش هم یادش رفته بود اما گریه بر امام حسین را نه. بعد فهمیدم کفتار آلزایمر بعضی چیزها را نمی‌تواند از آدم بگیرد و محو کند. مثل محبت یعقوب را. نسل یعقوب‌ها دارد منقرض می‌شود. رودخانه‌شان دارد خشک می‌شود. کم‌کم خاطره می‌شوند و بعد آرزو و بعد افسانه. آگوستین می‌گوید معجزات بر خلاف طبیعت نیستند، بلکه تنها برخلاف آن چیزهایی هستند که در مورد طبیعت می‌دانیم. افسانه‌ها هم انگار مثل معجزات هستند. به جبر ندیدن باور نمی‌کنیم. به جبر دور بودن. هرچه باشد نسل‌ها مثل رودخانه‌ها دارند می‌روند تا به دریای مرگ برسند. اینکه نسلی رودخانه‌ای را خشک ببیند چندان دردی ندارد ، اما وقتی روزگاری رودخانه‌ای را پر آب دیده باشی و بعد ببینی خشک شده ، دردت می‌گیرد. خیلی دردت می‌گیرد. تا از رودخانه‌ی نسل ما چه باقی بماند؟ @Damghan_nama_ir
🔰 🌺سومین جشنواره گلاب شهر کلاته رودبار 🌺 ➖زمـــــــــــــان : 🔰پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۳۰ با حضور حمید ماهی صفت و اجرای زنده حمید عسکری 🔰جمعه ۲۸ اردیبهشت ساعت ۷ لغایت ۹ صبح همایش پیاده روی از میدان امام به طرف پارک تفریحی پیرخوشدر از ساعت ۹ صبح جشنواره گلاب با حضور: گروه موسیقی سنتی کایر اجرای نمایش طنز مازندرانی سیدکاظم حسینی ملقب به عمو نوروز و استنداپ کمدی آقای مرتضی اسماعیلی مــــــــــکان: پارک تفریحی، گردشگری پیرخوشدر شهر کلاته رودبار «روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر کلاته رودبار » 🌐پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما