eitaa logo
『 در محضر شهدا 🇵🇸』
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
139 فایل
بسم‌رب‌الشهدا‌‌♥! 🌸 کپی با ذکر یک صلوات بھ نیت تعجیل در فرج امام‌ زمان (عـج) انجام‌ شود🌸 •خادم‌کانال‌🌷️‌‌⇩ @Shohada3136 @unknown_Soldier_3_13 •خط‌ناشناس📬⇩ @N_darmahzarshohada313 •بایگانی‌محفل‌های‌کانال📁⇩ @B_darMahzarSHohada313
مشاهده در ایتا
دانلود
.ایشان همیشه میگفتند من یقین دارم تا شما دل نکنید من شهید نمی شوم. ایشون سوریه بودند و ما میخواستیم با پسرم به مشهد بریم تماس گرفتند بهشون گفتم ما عازم مشهد هستیم فورا گفتند به یک شرط پرسیدم چه شرطی گفتند به این شرط که از من دل بکنی گفتم :وای باز شروع کردی عزیز (چون همیشه اعتقادشون این بود که اگر من دل نکنم ایشون شهید نمیشه).یعنی اگر دل نکنم اجازه نمی دهید بروم مشهد. گفت:به والله قسم راضی نیستم مگر با این شرط. من با خنده گفتم حالا اجازه بده برویم تا بعد. در راه مشهد بسیار با خودم کلنجار رفتم،یعنی من مانع شهید شدن ایشان هستم ،مگر همچنین چیزی می شود. یعنی همه ی همسران شهداء دل کندند وقتی به مشهد رسیدیم ،نمی دانم چرا،وقتی ضریح آقا را دیدم یک دفعه زیر گریه زدم و گفتم :یا امام_رضا(ع) اگرواقعا فیضی که آقای نبی لو از آن صحبت می کند من مانعش هستم به جان جوادت من از او دل کندم. در دارالشکر دو بار نماز و یس و الرحمن را به نیت شهادتش خواندم و گفتم خدایا فقط صبرش را به من بده. یه خانم مسن بغل دستم نشسته بود من با صدای بلند اشک میریختم و نماز رو میخوندم بنده خدا برگشت رو به من و گفت خوش بحالتون که سواد دارید ومیتونید خوب دعا کنید و نماز بخونید ولی من بی سواد با یک سوره کوتاه نمازم رو میخونم نمیدونم که خدا و امام رضا قبول میکنند یا نه به اون بنده خدا چیزی نگفتم با خودم گفتم کاش میدونستی چه دعایی میکنم و برای چه کسی؟ در رواق امام خمینی(ره) نشسته بودیم،زنگ زد و احوال پرسی کرد و گفت:عزیزم چکار کردی ؟ گفتم: دیگه اگر شهید نشوی تقصیر خودت است .به من هیچ ربطی ندارد. گفت:چرا؟ گفتم:شما گفتی دل بکن .امام رضا(ع)شاهده که من به جان جوادش از شما دل کندم. ان قدر خوشحال شد و ان قدر تشکر کرد و مدام میگفت شفاعتت میکنم ،جبران میکنم و من در دلم می خندیدم که چقدر ساده است . حالا فکر می کند که من دل کندم ایشان شهید می شود. من تصورم این جور بود وای خدا باورش شده که من دل کندم شهید میشود. ما چهارشنبه از مشهد برگشتیم آخرین تماسشون روز جمعه بود و من تو اون تماس چندین بار به شوخی گفتم صداتون خیلی به دل میشینه مثل صدای شهداست به شوخی گفتم یعنی الان من دارم با یک شهید صحبت میکنم و ایشون مدام لبخند میزد و آخر گفتگو با بغض گفتند حالا فهمیدم بی لیاقتی از خودمه باورش سخته ولی بین دل کندن من و شهادت شهید نبی لو چهار روز طول کشید و شهید به آرزوی دیرینه ای که داشت رسید ‌‌‌‌