🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
دوست دارد یا نمیخواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی میکند با من چرا! معلوم نیست
میکشم سر، هرچه میریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه میافتم ز پا معلوم نیست
برگ، دستِ شاخه را وقتی رها میکرد گفت:
باد با خود میبرد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمیآید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاجها معلوم نیست
با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دلهای ما معلوم نیست..
#فاضل_نظری
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀چه چیزهایی را تحمل کردیم تا همه چیز آرام باقی بماند.🪴
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
.نباید منتظر ماند!
باید از آنچه که داریم لذت ببریم،
نه آنچه آرزویش را داریم ...🌱
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موافقید؟
.
آدمهای اصیل
آدمای اصلی زندگیشون رو
فراموش نمی کنن....
.
👌فرق بین آدمای اصیل و آدمای قلابـ.ـی
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
۲۱ تیر ۱۴۰۲
قدیما نمیشد به بعضیا اعتماد کرد.
الان ولی زمونهی خوبی شده.
خیالت راحته که به هیشکی نمیشه اعتماد کرد...😐😂
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
❌ این شعر رو از دست ندین حیفه...😂
رفته بودم سر کوچه دو عدد نان بخرم
و کمی جنس به فرموده مامان بخرم
از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه
قصد کردم قدحی " ناز " از ایشان بخرم
ناز از دلبر طنّاز خریدن دارد
بس که ابروی " تتو " با مژه اش سِت شده بود
مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم
که به خود آمده ، دیدم به سرش شالی نیست!
به کجا میروم اینگونه شتابان بخرم !
نکند دوره ی چهل سال عقب برگشته
یا که من آمدم از عهد رضا خان بخرم
با تعجب و کمی دلهره گفتم ؛ بانو !
بهرتان روسری اندازه ی " روبان " بخرم؟!
گفت با لحن زنانه " برو گمشو عوضی " !
پسر " مش صفرم " آمده ام نان بخرم !😱😂
#محض_خنده_شما😊
#طنز_تلخ
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﺪ 🍂🌸
ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ می ﺷﻮﺩ
ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩمی
ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ می ﺷﻮﺩ😇
ﺍی ﺧﺪﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﻴﻨﻢ
ﺑﺸﮑﻨﺪ ﻗﻠﺐ کسی💔
دﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻃﻨﺶ
ﺍﺯ ﺭﻳﺸـﻪ ﻭﻳﺮﺍﻥ می ﺷﻮﺩ🥀
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
4_5766860280625634171.mp3
4.3M
🍃«می روم گریه کنم باز دمی را در خود
🥀می روم غرق کنم کوه غمی را در خود»
🎼#علیرضا_قربانی
@Dariche1
۲۱ تیر ۱۴۰۲
۲۲ تیر ۱۴۰۲
وقتی کسی رو دوست داری💞
بهش بگو تا بدونه
تکرار کن تا مطمئن بشه
و با رفتارت ثابت کن تا یقین پیدا کنه.😍☝️
@Dariche1
۲۲ تیر ۱۴۰۲
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
چقدر قشنگه این شعر👌👌👌👏
سالها ماشینِ پیکان داشتیم
جمعهها در خانه مهمان داشتیم
قرمه سبزی بود ماهانه ولی
املت و کوکو فراوان داشتیم
تورِ چین و نروژ و شیلی نبود
ما سفر در سطح استان داشتیم
ثلث اول ؛؛؛؛ ثلث دوم ؛؛؛؛ثلث سه
امتحانات فراوان داشتیم
داخلِ حمام ما یک تشت بود
در خیالِ خود ولی ...وان داشتیم!
پای ما در جمع ؛ شلوارک نبود
ما درونِ خانه ...تنبان داشتیم!
آن زمانها فقر هم بودش ...ولی
عمدتاً در دل خوشیها داشتیم
حرفی از برچسبِ « اسلامی » نبود
منتها کلّی مسلمان داشتیم...
@Dariche1
۲۲ تیر ۱۴۰۲