💥دلنوشته💥
رمضان، به پیچ نهایی اش رسید.
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند
و ما برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم...
عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم😔
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...
سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من، یکسال...را خراب کرده ام😞
و تو، سال بعد...را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم"رحمانت"
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟
سیاه دل تر از همیشه
و شکسته تر از هر سال💔
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام🙏
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...
من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما....تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...
⚠️من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام⚠️
تو..تنها ثروت قابل شمارش منی
❣خدا و من❣
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....
رحمان...مگر جز مهر...می داند...؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....
💚یا رحمان....یا رحمان....یا رحمان💚
✧✾═════✾✰✾═════✾✧
@darolghoranfatemion