در اين دنيا ،
اسير دو بُعد زمان و مكان ايم...
هر كدام را اشرفى ست!
اشرفِ مكان هاى عالم #كعبه است و پرفضيلت ترينِ زمان ها #شب_قدر...
تو در كعبه
آمدى و در شبِ قدررفتى!
خدا فقط مى خواست به #تو
اشاره كند...
#الحمدلله_الذي_جعلنا_من_المتمسكين_بولاية_علي_بن_ابي_طالب_والائمه_المعصومين
کانال دارالقرآن فاطمیون ملارد
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion
📝دردهای علی(ع)
🔷دردِ علی دو گونه است:
1⃣ یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن مُلْجم در فَرق سرش احساس میکند
2⃣دردِ دیگر دردی است که او را تنها در نیمه شبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده... و به ناله درآورده است.
🖋 ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن مُلْجم در فرقش احساس میکند.
اما،،،
این دردِ علی نیست...
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، "تنهایی و بی یاوری "است،
که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را
که علی دردِ شمشیر را احساس نمیکند،
و... ما دردِ علی را احساس نمیکنیم!
💢این درد همان دردی است که مهدی را هزار و اندی سال در تنهایی به گریه واداشته است!
🍃أللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃
🍂🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍂
کانال دارالقرآن فاطمیون ملارد
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ...
ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ...
ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...!
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ،
ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ،
ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ...!
ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ،
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ،
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ...
پس دستانت را ببوس🌹
کانال دارالقرآن فاطمیون ملارد
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion
#گزارش_مصور_تحویل_و_توزیع_بیست_و_پنج_بسته_اقلام_تهیه_شده_برای_خانواده_های_ایتام_و_بی_بضاعت
اجرکم عندالله
کانال دارالقرآن فاطمیون ملارد در ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion
🔑 نکات کلیدی شب قدر 🌹
چند تا کلید دستتان می دهم تا در شب قدر موفق شوید:
❶ دلتان را نسبت به هرکسی که به شما #ظلم کرده پاک کنید. #کينه را از قلبتان بیرون بریزید. یکی از چیزهایی که سبب می شود امام زمان نگاهمان نکنند، همین کینه است.
❷ نسبت به دیگران #گذشت داشته باش. از بندگان خدا در گذر . شما هم #گناه کردی، غفلت داشتی، انتظار داری خدا تو را ببخشد. بگو خدایا اینها بندگان تو هستند، من آنها را بخشیدم تو هم به لطف و کرمت امشب از سر تقصیرات من در گذر.
❸ از خدا بخواهید #عصبانیت و #غضب را از شما دور کند، با زیردستان، با همسر و فرزند و همسایه و ... با #محبت برخورد کنید.
❹ تا می توانید به خلق خدا خدمت کنید. هم جسمی و هم روحي . سبب هدایت دیگران شوید. روحشان را دستگیری کنید.
❺ متعهد باشید. #وفای_به_عهد داشته باشید. انسان بی تعهد ارزش ندارد.
یکی از مسائلی که باعث می شود انسان نزد امام زمان و اهل بیت(صلوات الله علیه) ارزش پیدا کنید، متعهد بودن است.
@darolghoranfatemion
#داستان
قنبر❤️❤️
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود .
جوان نزد عمو رفت و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت هستم. آمده ام برای خواستگاری .
پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت: هرچه باشد من میپذیرم.
شاه گفت: در شهر بدي ها (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری، آنوقت دختر از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو نامش چیست؟
گفت: بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فوراً اسب را زین کرده با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد.
به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوانی عربی درحال باغبانی و بیل زدن است. نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟
گفت: تو را با علی چکار است؟
گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمی شوی.
گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: آری هرروز با او هستم و هرروز او را میبینم.
گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟
گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من، هیکلی هم هیکل من.
گفت: اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست.
مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست دهی تا علی را به تو نشان بدهم. چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان.
گفت: پس آماده باش.
جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش.
شمشیر را از نیام کشید. سپس گفت: نام تو چیست؟
مرد عرب جواب داد: عبداللّه. پرسید: نام تو چیست؟
گفت: فتاح. و با شمشیر به عبداللّه حمله کرد. عبداللّه در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد، به زمین زد و خنجر او را به دست گرفت و بالا بُرد. ناگاه دید از چشمهای جوان اشک می آید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سر علی را برای عمویم ببرم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان را بلند کرد. گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر.
پرسید: مگر تو که هستی؟ گفت: منم اسداللّه الغالب، علی بن ابیطالب. كه اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود...
جوان بلند بلند شروع به گریه کرده به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی...
بدین گونه بود که "فتاح" شد "قنبر" غلام علی بن ابیطالب.
بحارالانوار ج3 ص 211
کانال دارالقرآن فاطمیون ملارد
👇👇👇
https://eitaa.com/Darolghoranfatemion