eitaa logo
دارالقرآن فاطمیون ملارد
662 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
#لینک_کانال_جهادی_نیکوکاری_فرهنگی_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion آدرس: تهران،جاده ملارد، خیابان معلم، بعد از بلوار راغب،بن بست۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ متأسفانه به ظهور حضرت ولی عصر (عج) فکر نمی‌کنیم 🔻 خداوند می‌خواهد از همهٔ عوامل ظاهری در دنیا ناامید شویم، به خود خدا روی آوریم و فقط از او کمک بخواهیم. اگر مردم ایران و همهٔ مسلمانان چنین شوند و از هرآنچه دارند ناامید شوند، ظهور امام عصر (عج) رخ می‌دهد. مردم بنی اسرائیل بسیار تحت فشار بودند. هر پسربچه سر بریده می‌شد و زنان هم اسیر بودند. در خانهٔ خدا دعا و ناله کردند. بر همین اساس، حضرت موسی (ع) برای نجات آن‌ها ۱۵۰ سال زودتر ظهور کرد. برای آمدن حضرت ولی عصر (عج) بسیار دعا کنید و ناله بزنید که ظهور رخ دهد. ‼️ متأسفانه ما برای خود، مشغولیت درست کردیم و به ظهور حضرت ولی عصر (ع) فکر نمی‌کنیم. ما احساس راحتی داریم و احساس نیاز به امام زمان (عج) نمی‌کنیم، اما حقیقت این‌گونه نیست. 🤲 ____________________________________ برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @Darolghoranfatemion
✳️ غلام مستجاب‌الدعوهٔ امام سجاد 🔻 یکی از صحابی امام زین‌العابدین(ع) نقل می‌کند: سالی در مدینه باران نباریده بود و به‌دنبال آن کمبود و قحطی دیده می‌شد. همه چشم‌انتظار نزول باران بودند و دست‌ها به دعا به آسمان بلند بود؛ اما هیچ اثری از اجابت دیده نمی‌شد. غلام سیاهی را دیدم که از مردم کناره گرفت، آرام‌آرام دور شد تا خود را بر بالای تپه‌ای جدای از مردم رسانید و دست به دعا برداشت. هنوز دعای او تمام نشده بود که ابری در افق آسمان دیده شد. ابر پیش آمد تا تمام آسمان را فرا گرفت. به ناگاه آسمان غرشی کرد و بارش باران آغاز شد. غلام، خدا را شکر کرد و از تپه پایین آمد. 🔸 من که آن کرامت را دیدم، به همراه مردم دنبالش رفتم تا به خانهٔ امام سجاد (ع) رسیدم. غلام داخل خانه شد. من خدمت امام رسیدم و از ایشان خواستم تا او را به من ببخشد. حضرت چون مرا می‌شناخت و می‌دانست اهل اذیت و آزار نیستم، پذیرفت. 🔹 چون غلام آگاه شد، از من پرسید: چه چیز تو را به این درخواست وادار کرد؟ پاسخ دادم: به‌خاطر آن کرامت که از تو دیدم. غلام چون راز خود را فاش دید، دست به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! این رازی بود نهفته بین من و تو. حال که فاش شدن آن را خواسته‌ای، دیگر زندگی را نمی‌خواهم. مرا به نزد خود ببر! هنوز در حال گریه و دعا بود که بر زمین افتاد و جان به جان‌آفرین سپرد. 🔺 یک غلام که از او هیچ چیز نمی‌دانیم، در بیت امام و در سایهٔ تربیت امام شخصیتی یافته بود که دعایش به استجابت می‌رسید. 👤 📚 از کتاب 📖 ۱۴۵ و ۱۴۶ @Darolghoranfatemion