eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از جامعه پزشکی امروز که بیمار رو پاس میدن به آشنا و فامیلاشون 😏😡 @DasTanaK_ir | داناب 👈
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ اثر پروانه ای که می‌گن یعنی چه؟ 🔹اثبات شده گاهی اوقات ارتعاش حاصل از بال زدن یک پروانه‌ی کوچک می‌تواند باعث ایجاد یک طوفان بزرگ و سهمگین شود. ▪️خیلی وقت ها ما رفتار یا تصمیماتی داریم که اصلا به آن‌ها اهمیت نمی‌دهیم. اما همین‌ها می توانند مسیر زندگی ما و دیگران را تغییر دهند. نمونه‌ای از آن را در فیلم فوق ببینید 😳 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیلاری کلینتون: همه میگن اسد باید بره فقط ایران میگه باید بمونه 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب 👈
جانم به علیرضا قزوه و این شعر قشنگش 😍😍 کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد سجده‌ای کرد سپس شیعۀ مولا برگشت خسته بود از همۀ آینه ها تا اینکه زشت آمد،متحول شد وزیبا برگشت آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت زائری گفت چرا اشک ندارم آقا نگهش کردی و با دیدۀ دریا برگشت یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت به گمانم که به طور تو مشرف شده بود آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت نفس خادمتان خورد به آن نصرانی در حرم شیعه شد،از مذهب ترسا برگشت زائری بود مردد جلوی ترمینال مشکلی داشت از اول بخدا با برگشت ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهروز شعیبی، کارگردان و بازیگر سینما، امروز خادمِ حرمِ آقا امام رضا (ع) بود. با یک دست به مردم ادب میکرد و با دست دیگر راهنمایی.. صحنه قشنگی بود که خیلی‌ها دوست ندارند ببینند! خوشبحال آقای شعیبی بخاطر این توفیقی که نصیبش شده. @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 با آب خوردن به بهشت برو!! 🎙استاد مسعود عالے @DasTanaK_ir | داناب 👈
امیدوار باش به آنچه امید بدان نداری! @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔹اجابت دعا در کنار کعبه آیت‌الله حاج سیّد جواد عَلَم الهُدی نقل کرد: عمویم مرحوم حاج اکبر آقا نجفی _ رضوان الله علیه _ به همراه پدر به زاهدان و از آنجا به کویته [در پاکستان] و بمبئی [هند] رفته بودند و یک ماه هم معطّل شدند تا با یک کشتی، با هزار و پانصد مسافر و در مدت ده روز سفر دریایی، به جَدّه رسیدند. ایشان می‌گفتند: در مکه پولم تمام شد و چون هر کسی فقط مقداری پول برای خود آورده بود و کسی نمی‌توانست به دیگری کمک کند، لذا به کنار خانۀ کعبه مشرّف شدم و عرض کردم: پولم تمام شده! یا مرا پیش خودتان نگه دارید یا اگر مصلحت است که برگردم، به من پول بدهید. در آن زمان، مُطوِّف، محمّدعلی غَنّام بود و ما نیز مسافر بودیم. به من گفت: اگر داخل گرم است و پشه دارد، در بیرون تخت می‌زنم، بخوابید. همگی خوابیدیم. نمی‌دانم در حال خواب بودم یا بیداری، چراغ‌ها خاموش بود، هیچ کس هم در اطراف من نبود، کیسه‌ای در زیر عبایم احساس کردم، ولی از آنجا که در حال بیداریِ کامل نبودم، چندان توجهی نکردم. وقتی بیدار شدم، یازده عدد سکۀ طلای عثمانی در کیسه دیدم و مشکلم برطرف شد! * کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری @DasTanaK_ir | داناب 👈
14020310000488_Test.mp3
5.28M
🎙 در اشک آهوهای سرگردان تو را دیدم آهنگ جدید محمد اصفهانی به‌مناسبت میلاد امام رضا(ع) @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زیبا و ماندگار "یاد دیدار شما" با صدای حاج علی ملائکه نور باشد سایه‌ای در پای دیوار شما کور بینا می‌شود با یاد دیدار شما با کلاف جان به بازار محبت بسته صف صد هزاران یوسف مصری خریدار شما ولادت آقا علی بن موسی الرضا (ع) مبارک 🌺 @DasTanaK_ir | داناب 👈
پایگاه خبری حنیف نیوز https://eitaa.com/joinchat/3349872894C187857d687 اخباری که هرجایی نمی شنوید...😯😯 جایی برای نشراخبارادیان و فرقه های نوظهور روشنگری بصیرت افزایی سیاسی واجتماعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞برشی از مستند انقلاب جنسی۲ 📍جایی که زنان موظفند همدوش مردان کار کنند؛ مخارج خود و سهم زندگی مشترک را ۵۰_۵۰ بپردازند! 📍جایی که زنان ممکن است صرفا بخاطر بیکاری موقتی، از سوی شوهرشان براحتی مطلقه شوند! @DasTanaK_ir | داناب 👈
عالم آل محمد .mp3
3.65M
چرا به امام رضا علیه‌السلام عالم آل محمد ص گفته می‌شود ؟ 🎙 حجت‌الاسلام دکتر 📚درس‌ها و سخنرانی‌ها👇 ✅ @ghorbanimoghadam_ir
همیشه فکر کرده‌ام که امیرکبیر در چه زمان و دوره‌ای امیرِ کبیر شد! در دورانی به غایت سخت... در دورانی که دخالت کشورهای خارجی و بی‌کفایتی مسئولین زیادی در داخل ایران موج می‌زد. بی‌نظمی و بی‌برنامگی و ضعف امنیت داخلی و نبود برنامه‌های علمی فرهنگی و... در دورانی که تک و تنها بود... نشانش هم همان شد که اجماع کردند برای حذفش از سیاستمداری و اداره کشور و حتی به این هم اکتفا نکردند و در سرزمین خودش ترورش کردند... اما جالب است که نگفت این مملکت دیگر درست بشو نیست. یا من یک نفری چه کاری از دستم مگه بر می‌آید؟! یا اینها لیاقت وجود مرا ندارند و من بروم خارج جایی که قدر من را بدانند... بجای فرو رفتن در نقش قربانی، تلاش‌ها کرد برای ارتقا شخصیت و تخصص خودش. بدون وجود امکانات مالی و اعتباری خانوادگی و اجتماعی. امیر کبیر برای همهٔ غرزن‌های ناله کنِ بی‌هدف و انگیزه با بهانه همیشگی شرایط بیرونی، می‌تواند الگو و اسوهٔ بزرگی بشود. امیر کبیر این مرد بزرگ تاریخ ایران، که برای همه قابل قدردانی و احترام است، راه هر بهانه‌ای را برای نداشتن هدف و برنامه، تلاش جدی نکردن و اثرگذاری نداشتن بر همه بسته است. امروز که شرایط از هر نظر هزار برابر بهتر از گذشته تاریخ ایران است. کارها می‌شود کرد... زمان نسبی است. همه ۲۴ ساعت زمان داریم اما یکی می‌شود امیرکبیر که در سه سال چه کارهای بنیادینی می‌کند. جالب است که دغدغه رشد جوانان ایرانی را داشته و استدلال و ایده جالبی داشته. می گفته بجای اینکه ۲۰ نفر از جوانانمان را هزینه کنیم و بفرستیم خارج، ۲۰ متخصص خارجی بیاوریم و استخدام کنیم که ۲۰۰ جوان ما را در داخل کشور آموزش دهد! چقدر انسان با برخی انسان‌های دیگر در خصوص طرز فکر می‌تواند متفاوت باشد! یعنی هم جوانان را در کشور حفظ کند. هم وقتی تو استادی را استخدام می‌کنی عزت با دانشجوی تو در وطن خودش است. اما وقتی دانشجوی تو به خارج می‌رود عزت و اعتبار برای آن کشور و آن استادان است... اعتماد به نفس کدام جوانان بیشتر می‌شود؟ تک تک ما هم می‌توانیم برای ثبتِ ناممان در تاریخ ایران و جهان، کاری کنیم و البته که نیت، ثبتِ نام نیست. یعنی فرصت داریم کارهای بزرگ و ارزشمندی برای آب و خاک خود کنیم که ارزش بخاطر سپاری ما را داشته باشد. برای عزت و تعالی و سربلندی کشوری که نان و نمکش را خوردیم تا رشد و نمو کنیم، خط و نشان نکشیم، دائما معترض نباشیم، با ادای روشنفکری، نقدها و بررسی‌ها نکنیم اما عملا هیچ خروجی و دستاورد ارزشمندی برای میهن خود نداشته باشیم. طلبکار نباشیم. وظیفه شناسی کنیم. بگوییم من هم جنسی از جنس امیرکبیرِ زمان خود خواهم شد... @DasTanaK_ir | داناب 👈
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔆 شرکت فاخر جامه رو‌میشناسید؟؟ 🔷 همون که اخیرا به عنوان کسب و کار برتر در حوزه ی تولید پوشاک « ایرانی ، اسلامی » تو برنامه میدون شبکه ۳ سیما معرفی شد .. ✅ کت شلوار مقاومت « لبنانی » ✅ انواع پیراهن دیپلمات و رسمی ✅ انواع شلوار و تیشرت ✅ چادر و مانتو ✅ محصولات زمستانه ✅ پوشاک مردانه ، زنانه ، بچگانه ⭕ تولید و عرضه مستقیم و بدون واسطه گروه صنعتی فاخر جامه ایرانیان تولید کننده مد و پوشاک ایرانی اسلامی « حمایت از تولید ایرانی » کانال رسمی فاخر جامه https://eitaa.com/joinchat/3024420866C674f967f8e
هدایت شده از تارینو
🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️ «ممنونم» رفت و آمد زیاد مردم را می دیدم.ولی مدتها بود در این گوشه ی تنگ و کسالت بار اسیر بودم روزها و شب ها با بی حوصلگی میگذشت گویی خودم با خودم قهر بودم. دلم میخواست مثل بقیه غمگین داخل می‌شدم و با دلی آرام از آنجا خارج می شدم.ولی... تا اینکه روزی دختر بچه ای زیبا با مادرش از کنار من می‌گذشت. که یک دفعه پایش لغزید.من هول شدم،فریاد زدم: مواظب باش، مواظب باش ولی او نقش زمین شد. بطری آبی هم که در دستش داشت از دستش رها شد و محکم به دیوار خورد. آب قمقمه به سرعت بیرون ریخت.من وحشت کردم. آب سمت من می آمد. خودم را به دیوار چسباندم. ولی آب من را با خودش از آن گوشه کند و تا وسط چارچوب در برد. کمی عصبانی شدم.تمام بدنم خیس آب شده بود. با دستم آب روی تنم را کمی کنار زدم. کمی بعد، پیرمردی به سمت من آمد و با پایش بدون اینکه بخواهد، من را مسافت زیادی پرتاب کرد. با صورت روی زمین و روی سنگ های زیبای آنجا ولو شدم. سرم گیج می رفت، قفسه سینه ام درد گرفته بود.سرم را بلند کردم. هنوز منگ بودم که الان کجا هستم؟ که ناگهان پسری جوان با قدی بلند، موهای فر شده و پوششی عجیب و غریب من را با کشیدن کوله اش به روی زمین با خود برد. هرچه تلاش کردم که با اون نروم، نشد کمی جلوتر، لبه ی برآمده ی دری بزرگ دیده می‌شد. خوشحال شدم. حالا دیگر نمی توانست من را به زور با خود ببرد. ولی در کمال تعجب دیدم، به لبه ی در که رسید، کوله اش را بر شانه اش انداخت. من که داخل بند کوله گیر کرده بودم به ناچار بر دوشش سوار شدم و با او رفتم. محکم با دست هایم به کمرش کوبیدم : «لعنتی من رو بزار زمین، منو کجا میبری؟ با اون قیافه ی عجیبت، آهای با توام کَری؟ ولی هیچ فایده ای نداشت. چند متری جلو رفت و بعد روی فرشی نشست و شروع به خواندن کتاب کوچکی کرد. خودم را به سختی از بند کوله رها کردم و روی قالی افتادم: «آخی... وای چقدر روز بدیه!! خسته شده بودم. چشمانم را بستم تا کمی بخوابم. لحظاتی بعد، با صدای چندین مرد، بیدار شدم : «من اینو لول می کنم، شما اون یکی رو بردار. دِ دست بجنبون دیگه... از جایم کنده شدم. خواستم از روی قالی فرار کنم. تلو تلو خوران، خودم را به لبه ی قالی رساندم. ولی مردی با لباس سرمه ای، آستینش را به سمت من آورد و من اتفاقی داخل آستینش افتادم: «وای خدای من... این چه شانسیه من دارم؟ مرد آنقدر دستش را تکان می داد که داشتم بالا می‌آوردم : «تو رو سر جدت بذار من برم.» ولی هیچ فایده ای نداشت. دستش کمی پایین آمد. جمعیت زیادی از انجا دیده می شد.به دست مرد چوب نرمی بود که با آن به شانه های مردم میزد. _اینجا کجاس؟ چه بوی خوبی!چه حس دلنشینی! دست مرد پایین و پایین تر آمد و من قِل خوردم و روی سر یک نفر دیگر افتادم. بالا را نگاه کردم.من از آستین مردی که بالای چهار پایه بود افتاده بودم. مردی که روی سرش افتادم، کمی کم مو بود. خودم را به دوشاخه ی مویش سفت چسبیدم. میان این جمعیت نمی شد حتی درست نفس کشید. آن مرد با سختی زیاد خودش را به کنار پنجره ای زیبا رساند. سرش را بر روی پنجره گذاشت و به پهنای صورت شروع به گریه کردن، کرد. فضای داخل آن پنجره چقدر زیبا بود. چراغ های سبز و بوی عطری دل انگیز. موهای مرد را رها کردم و خودم را مانند برگ خزان به داخل پنجره انداختم. وسط یک دنیا پول افتادم. از کم تا زیاد، از کهنه تا نو . به روبرو نگاه کردم، این است غریب طوس؟ برای دیدار او بود که این همه روزانه آدم ها می آمدند و می رفتند؟ مِهر او را مدت ها در دلم داشتم،کسی که غصه های مردم را پیش خودش نگه می‌داشت و روی لب هایشان خنده را نقاشی می کرد. با چشمهای پر از اشک، آرامگاهش را نگاه کردم : «ممنونم که امید یه سنگریزم ناامید نکردی، از میون لولای در، تا اینجا آوردیش. شاهی به خدا برای تو کمه، خیلی کم... ✍️ به قلم: سرکار خانم آمنه خلیلی ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا (ع) 👈 این فیلم کوتاه بخشی از مستند Double Joumey است که ادعا شده در سال ۱۳۱۸ خورشیدی (۸۲ سال قبل) توسط یک گردشگر سوئیسی به نام الامایارد ضبط شده است. این گردشگر سوئیسی در میان شراره‌های جنگ جهانی دوم به همراه دوستش راهی شرق می‌شود و با یک ماشین سواری از راه افغانستان خود را به ایران می‌رساند و با دوربینی که زیر لباسش پنهان کرده بود، وارد حرم می‌گردد؛ آنگاه اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا (ع) را در تاریخ ثبت می‌کند. گفته می‌شود که صدای گوینده فیلم، مربوط به ایرِن ژاکوب (Irène Jacob) هنرپیشه سوئیسی تبار فرانسه است که بعدا صدایش روی فیلم قرار گرفته است. @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌جوانان بوشهر دستگاهی اختراع کرده اند که می تواند از یک تن زباله، 45 درصد بنزین، 45 درصدگازوئیل و 7 درصد گاز و 3درصد مقطر اب تولید می کند. این دستگاه شگفت انگیز توجه قدرتهای بزرگ را برانگیخته است ... ♦️نامه هایی از کشورهای دیگر دارند که خواستار این فناوری جدید هستند @DasTanaK_ir | داناب 👈
😍😍🔴🔴🔴🔴با لباسای اینجا خاص باش خوش سلیقه‌ها زود بیاین⭕🔴👆 لباسای شیک خونگی تا مجلسی👆😍😍 🔴 رایگان درب منزل متناسب با هر ای😍 با 😳 🔴قیمت ها مناسب با چند سال سابقه فروش آنلاین 😍😍😍👍👍 https://eitaa.com/joinchat/2639593508Cc53a9fda66 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه و عنایت حضرت امام رضا خیلی عام است و همه را مورد توجه قرار میدهند. باید با حضرت امام رئوف بسیار مانوس شویم و سیستم مشهد رفتنمان را نیز عوض کنیم. باید مهمترین خواسته مان از حضرت رضا عضویت ما در کاروان رایات سود باشد. کاروانی که قبل از ظهور، با ریاست حضرت عیسی و فرماندهی نظامی شعیب بن صالح از مشهد حرکت میکند و در شام با سپاه سفیانی درگیر میشود و مآلاً سفیانی و دجّال به دست حضرت عیسی کشته میشوند. سپاه رایات سود آنگاه به مکه رفته و با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه بیعت کرده، سپس حضرت ولی عصر ارواحنافداه اعلام ظهور می نمایند. اعضای سپاه رایات سود توسط حضرت امام رضا انتخاب میشوند. البته اگر ما را بپذیرند، ما را تربیت کرده آماده عضویت در آن سپاه میکنند. حرکت سپاه رایات سود از مشهد مقدس سخنی عارفانه از مرحوم استاد رضوان الله علیه @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امام‌رضا در زِندان (دوربین مخفی) 🔸به زِندانی که هیچ کَس و کاری نداره میگن: یک نفر ضامنت شده. زندانی با تعجب جواب میده: من که هیچ کَسو ندارم🥺 @DasTanaK_ir | داناب 👈