eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
مأیوس سازی، سیاست رسانه‌ای دشمن (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▪️رهبرانقلاب: در مسجد از پیش از ظهر که باز میکنند برای نماز ظهروعصر، باید تا شب بعد از نمازعشاء باز باشد؛ این جور نباشد که در مسجد را ببندند. شنیدم بعضی میگفتند «عصری وارد تهران شدیم، نماز ظهر میخواستیم بخوانیم، در هر مسجدی رفتیم بسته بود»؛ نه، مسجد باید باز باشد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | «گدایی خالصانه» ▪️بیانات مرحوم آیت الله مصباح (قدس سره) در باب مقام و جایگاه سلام الله علیها 📚 @DasTanaK_ir
🔰 حدیث نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی . ۱۴۰۰/۰۸/۲۶ 🔸 قال رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ الْمَلائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ» | الکافی، ج۱، ص۳۲. 🔻 پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «همانا فرشتگان به نشانه رضایت از طالب علم، بالهای خود را برای او پهن می‌کنند.» 📚 @DasTanaK_ir
*🌹ای آدم خوب؛ لطفاً هیچوقت عوض نشو🌹* ■رفتم توی مغازه تعمیرات کامپیوتر و گفتم: ببخشید این تبلت من صفحه‌ش یهویی خاموش شد. مغازه‌دار گفت: بله حتما یه نگاهی بهش میندازم. ممکنه ال سی دیش سوخته باشه اگر سوخته بود آیا عوضش کنم؟ گفتم بله، لطفاً، خیلی بهش احتیاج دارم! گفت فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین. ●روز بعد رفتم و تبلت را سالم بهم تحویل داد. هزینه‌ش را پرسیدم گفت: هیچی، چیز مهمی نبود فقط کابل فلشش شل شده بود، سفت کردم همین😳 ازش تشکر کردم و اومدم بیرون. نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. می‌تونست هر هزینه‌ای را به من اعلام کنه! و من آماده بودم بپردازم... ■کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش. گذاشتم رو پیشخوان و بهش گفتم: *دنیا به آدم‌هایی مثل شما نیاز داره... لطفاً هیچوقت عوض نشو* از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد. لبخندی زد و گفت: *عین جمله پدرم را تکرار کردید*، حیف که ماه پیش بخاطر کرونا از دنیا رفت... ●تسلیت گفتم و ازش خداحافظی کردم. در راه برگشت به این فکر می‌کردم که تغییر در آدم‌ها به تدریج اتفاق می‌افته. *بعضی مواقع، تنها چیزی که می‌تونه ما را در مسیر درستکاری و امانت‌داری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمون هست...* *ای آدمِ خوب؛ هیچ وقت عوض نشو...* (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 | شفاعت عالَم با چه کسی است؟ 🔶 شیخ عباس قمی(رحمت‌الله علیه) که به محدث قمی نیز معروف است، می‌گوید: در عالم رؤیا مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه الشریف را دیدم، از ایشان سؤال کردم: آیا اهل قم را حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله علیها) شفاعت خواهند کرد؟ ♨️ میرزا چون این سخن را شنید ناراحت شد و نگاه تندی به من کرد و فرمود: چه گفتی؟ 🔸 من دوباره سؤالم را تکرار کردم، باز با تندی به من فرمود: شیخ، تو چرا چنین سؤالی می‌کنی؟! شفاعت اهل قم با من است، حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله علیها) تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد... 📚 منبع: [مردان علم در میدان عمل جلد ۳ صفحه ۳۶] (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | اینجا هم فرمانده‌ام! 🔸 اول وقت هم در دنیا مفید است و هم در آخرت 🔺 به مناسبت سالروز شهید مهدی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن علیه السلام: 🆔 @dastanak_ir بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند (از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن. 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه دارد... ‌ ‌ 🔻مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ 🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد. ‌ ‌ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
(منبر کوتاه) 📚 @dastanak_ir ⭕️ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت.... اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود... 🌷 وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود... 🌹 حسین می گفت: از هجده سال اسارتم ده سالی که در انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم!! بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم.... این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم... 📚 منبع: کتاب خاطرات دردناک الهی بمیرم😔 آدم یاد روضه موسی بن جعفر میفته😞 14روز نمیتونیم توخونه هامون با وجودتمام امکانات بمونیم🤔 چه کشید آقاامام کاظم علیه السلام. 14سال ازاین زندان به اون زندان🥺 اما امان اززندان آخری سندی بن شاهک یهودی چنان به امام هفتم ماسخت میگرفت که آقا دست به دعا بلند کرد که 🙌 ای خدایی که دانه را ازدل تاریک خاک بیرون کشیدی ای خدایی که جنین را ازشکم تاریک مادر بیرون فرستادی ای خدایی که شیر را از بین خون وسرگین حیوان پاکیزه بیرون آوردی دیگه مرگ مرا برسان😔 بزرگان میفرمان این کلمات وقسمها کلمات فرج وگشایشند🙏🙏🙏 پس دم اذان مغرب وموقع اجابت دعا عرضه بداریم که ای خدایی که دانه را ازدل تاریک خاک بیرون کشیدی ای خدایی که جنین را ازشکم تاریک مادر بیرون فرستادی ای خدایی که شیر را از بین خون وسرگین حیوان پاکیزه بیرون آوردی دیگه فرج مهدی فاطمه رو برسان التماس دعا🙏😔🙏 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻استقبال باشکوه تویسرکانی‌ها از خانواده شهید محمد خیامیان 🔻شهید خیامیان، شهید گمنام اصفهانی است که در تویسرکان مدفون بوده و اخیرأ شناسایی شده است (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📌چگونگی رفتار با کودک مسئله گشا 🌱 مسئله گشایی، بیشتر برای کودکان بالای ۸ سال کارآمد است؛ خودتان در زندگی باشید. 🌱 از کودک بخواهید قبل از هر اقدام عملی به این سوال‌ها به صورت کتبی پاسخ دهد: مشکل چیست؟ چه کسی یا چیزی سبب بروز این مشکل شده؟ چیست؟ بهترین روش کدام است و شیوه اجرای آن چگونه است؟ اگر نیاز بود به کودک در دادن پاسخ ها یاری رسانید ولی تا حد امکان خودتان مشکل را به جای او حل نکنید بعد از اجرای مسئله گشایی با کودک بررسی کنید آیا این روش مؤثر بوده یا نه و چرا؟ 💬راجی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
امتحان سخت ‌ روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد. دکتر بنی احمد فقط ۱ سئوال داد و رفت: مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟ از هر که پرسیدم نمیدانست. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست. همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و … استاد بعد ۲ ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت. ۱۴ تیر برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود مردود! برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم. استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟ همه گفتیم آری! گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟! پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟ گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده، پاسخ صحیح "نمیدانم" بود. همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمیدانم"! (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بی شرف ها نبینند ‼️ به بهانه درگذشت اردشیر زاهدی 🔻 مصاحبه متفاوت اردشیر زاهدی(وزیرخارجه پهلوی) در اواخر حیات: 🔹نمی‌دانید این ایران چقدر عزیز است 🔹من برای حاج قاسم احترام زیادی قائلم 🔹 ایرانی‌های برانداز هیج شرف و شرافتی ندارند 🔹براندازان پستان مادر خود را گاز میگیرند 🔹غلط میکنند میخان حکومت ایران عوض کنند 🔹ما که پول برداشتیم و فرار کردیم حق نداریم حرف بزنیم! 🔻 : فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ . فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ . وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (اعراف ۱۲۰_۱۱۸) (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بچه ابتدایی ۹ سالشه موضوع آورده خونه : راجع به بوسِ الاغِ وفادار ، ۱۰ صفحه تحقیق کنید! کل خانواده بسیج شدن راجع به انواع الاغ‌ها اعم از وفادار و بی‌وفا مطلب جمع کردن نیم صفحه هم نشد! مامانش با معلمشون دعوا که این چه موضوع مسخره‌ای هست که به بچه ها میدین؟ تازه معلوم شده موضوع تحقیق، "بورس اوراق بهادار" بوده! اینم عاقبت درس خواندن آنلاین😐😂😂😂 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
حضرت صادق (ع)با عده ای که کالای زیادی برای فروش با خود می بردند در سفری همراه بود بین راه اطلاع دادند که یک دسته دزد در فلان محل برای غارت کردن کاروان اجتماع کرده اند از شنیدن این خبر همراهان آن جناب طوری متوحش شدند که آثار ترس در صورتشان آشکار دیده می شد امام (ع)فرمود: ناراحتی شما از چیست چرا اینقدر متوحش شدید؟ عرض کردند سرمایه و کالای تجارتی داریم می ترسیم از دست بدهیم ممکن است؟ در اختیار شما بگذاریم راهزنان اگر بدانند متعلق به شما است شاید چشم طمع نداشته باشند. فرمود از کجا میدانید شاید آنها برای سرقت اموال من آمده باشند در این صورت بی جهت سرمایه خود را از دست داده اید عرض کردند چه کنیم؟ صلاح میدانید کالای خود را در زمین پنهان کنیم فرمود این کار بیشتر باعث تلف شدن آنست زیرا ممکن است مطلع شود و آنها را بردارد یا در بازگشت جایش را پیدا نکنید گفتند پس چه باید کرد پاسخ داد: بسپارید به کسیکه آنرا از هر گزند و آسیب نگه می دارد افزایش سرشاری نیز بهر قسمت از آن کالا میدهد بطوریکه هر قسمت آن بیشتر از دنیا و آنچه در اوست ارزش پیدا کند هنگامی به شما باز دهد که نهایت احتیاج را به آن داشته باشید سؤال کردند آن شخص کیست فرمود پروردگار جهان. پرسیدند چگونه بخدا بسپاریم. توضیح داد که بر فقرا و مستمندان صدقه دهید. گفتند اینجا بیچاره و مستمندی نیست که به آنها بدهیم، فرمود تصمیم بگرید یک سوم از اموال خود را صدقه بدهید تا خداوند بقیه را از پیش آمدی که می ترسید نگه دارد تصمیم گرفتند. فرمود اینک در پناه خداوند اموالتان نگه داشته میشود براه خود ادامه دهید 📚 عیون الاخبار ج دو ص ۸ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
حضرت امام على عليه السلام إنَّ مَكرَمَةً صَنَعتَها إلى أحَدٍ مِن النّاسِ ، إنّما أكرَمتَ بِها نَفسَكَ و زَيَّنتَ بِها عِرضَكَ، فَلا تَطلُب مِن غَيرِكَ شُكرَ ما صَنَعتَ إلى نَفسِكَ؛ ‏ اگر به كسى خوبى كردى در واقع با اين كار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى، پس به سبب خوبى اى كه در حق خودت كرده اى، از ديگران خواهان تشكر مباش. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص382 و 383 ، ح8695 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
⭕️ آبان هست ولی نه آبان مد نظر ضدانقلاب ها اعتراض هست ولی نه اعتراض مد نظر منافقا اينجا ايرانه و ماییم که تصمیم میگیریم چطور و به چی اعتراض کنیم🇮🇷✌🏽 👤 گندم ایزدی 👈 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
‌ 💠 در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است! به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده، باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد، سایه‌اش از بین می‌رفت و آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت -که مرکب توست- می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد... ▪️نقل از حاج اسماعیل دولابی ‌ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچقدر هم شنیده باشید، به شنیدن مجددش می ارزد خیلی خری 😅😅 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
دو داستان خیلی کوتاه! ▪️ گفت: کی هستی؟ 🔻 بسیجی ▪️ چیکار می‌کنی ؟ 🔻 روزای عادی فحش میخورم، روزای شلوغ، گلوله! ــــــــــــــــ ــــــــــــــــ ▪️گفت: خمینی کم آورده، بچه فرستاده جنگ. 🔻بسیجی گفت: نه! خمینی سن عشقو کم کرده... هفته بسیج گرامی باد🌺 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
تو را می‌توان بار‌ها و بار‌ها دوست داشت❤️❤️ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🌺یک روایت فوقِ قشنگ! |@DasTanaK_ir 🔹امام رضا علیه السلام از پدرشان امام کاظم علیه السلام نقل می کنند که در یک شب زیبای مهتابی، عده ای از یاران خاص امام صادق علیه السلام در محضر ایشان نشسته بودند. برخی از آنها به امام عرض کردند: یابن رسول الله! چه آسمان زیبایی! چه ماه و ستارگان درخشانی! 🔹امام صادق علیه‌السلام به آنها فرمودند: شما این حرف را میزنید در حالیکه مدبرات چهارگانه (جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل) نیز گاهی به زمین نگاه می کنند و شما و برادران شما در گوشه گوشه زمین و نوری که از شما به آسمان و آنها می رسد را مشاهده می کنند در حالیکه از ستارگان درخشان تر است و همین سخنی که گفتید را می گویند: چقدر نور این مومنین زیبا است!! (كان قوم من خواص الصادق عليه السلام جلوسا بحضرته في ليلة مقمرة مضحية فقالوا: يا بن رسول الله ما أحسن أديم هذه السماء وأنوار هذه النجوم والكواكب فقال الصادق عليه السلام انكم لتقولون هذا وان المدبرات لأربعة جبرائيل وميكائيل وإسرافيل وملك الموت عليهم السلام ينظرون إلى الأرض فيرونكم واخوانكم في أقطار الأرض ونوركم إلى السماوات و اليهم أحسن من أنوار هذه الكواكب وأنهم ليقولون كما تقولون: ما أحسن أنوار هؤلاء المؤمنين!📚عیون اخبار الرضا علیه السلام ج ۲ ص ۵) (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️مگه رهبر معصوم است که ولایت مطلقه دارد؟ ❗️عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت، جنایات اعراب در حمله به ایران را بر ملا کرده است... ❗️مگه قرآن نمیگه«لا اکراه فی‌ الدین» پس چرا ؟ ❗️ چطور امام علی هر شب برای فقرا شیر می‌برده؟ ظرف یک‌بار مصرف که نبوده... 👈 پاسخ‌شبهات‌فضای‌مجازی👇 https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06 (تقدیر شده از: نهاد رهبری و دفتر تبلیغات حوزه)
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهی‌گیران را تماشا می کرد، در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود. با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم. آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم. یکی از ماهی‌گیران پاسخ داد: اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم. مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند. طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد. مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیال‌بافی تلف نکن. قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند.. ‌‌‎‎‌‌ ‌‌ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°﷽°• 🎙استاد سید محمد جواد حسینی 📖سورۀ به شمس 🎼نغمه: کرد 📚 @DasTanaK_ir