eitaa logo
جامعه ولایی| سعید دسمی
18هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
779 ویدیو
300 فایل
📌کانال رسمی استاد سعید دسمی ⭕️تولیت مجموعه حوزوی بقیةالله«عج» ✍️نظریه پرداز منظومه انسان| جامعه| هستی از شناخت تا ساخت ✔️مبتکر طرح‌های ملی صالحین، تشرف، نورالثقلین، اخوت و مساجدالگو 🌐تولیت بنیاد ولایت 🌐 تارنما؛ www.Dasmii.ir 👤 مدیر: @Dasmi_org_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 از بچگی تا الان به ناموس کسی نگاه نکردم... ➖ روزی که آمد، بعد از سلام و احوالپرسی گفت: بیست روز مرخصی گرفتم که دیوار رو درست کنم. خیلی زود شروع کرد. روز اول آجر ریخت، روز بعد هم دور تا دور دیوار حیاط را خراب کرد. می خواست بقیه کار را شروع کند که یکی از بچه های سپاه آمد دنبالش. بهش گفت: بفرما تو. گفت: نه، اگه یک لحظه بیای بیرون، بهتره. رفت و زود آمد. خیره شد به چشمهام. گفت: کار مهمی پیش اومده، باید برم. طبیعی و خونسرد گفتم: خب عیبی نداره؛ برو، ولی زود برگرد. صداش مهربانتر شد، گفت: توی شهر کارم ندارن. گفتم: پس کجا ؟! با احتیاط گفت: می خوام برم جبهه! یک آن داغی صورتم را حس کردم. حسابی ناراحت شدم. توی کوچه که می آمدی، خانه ما به آن وضعش انگشت نما بود. به قول معروف، شده بود نُقل مجلس! دور و برم را نگاه کردم. گفتم: شما می خوای منو با چند تا بچه قد و نیم قد توی این خونه بی در و پیکر بگذاری و بری؟!چیزی نگفت. گفتم: اقلاً همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمی کردی. طبق معمول این طور وقت ها، خندید. گفت: خودت رو ناراحت نکن، بهت قول می دم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد. صورتم گرفته تر شد و ناراحتی ام بیشتر. گفت : حالا دیوار حیاط خرابه که خراب باشه، این که عیبی نداره. سعی کرد آرامم کند، فایده نداشت. دلخوری ام هر لحظه بیشتر می شد. خنده از لب هاش رفت. قیافه اش جدی شد. توی صداش ولی مهربانی موج می زد. گفت: نگاه کن، من از همون اول بچگی، و از همون اول جوانی که تو روستا بودم، هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم ، نه از دیوار کسی بالا رفتم، نه هم به زن و ناموس کسی نگاه کردم. خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمی شه. چون من مزاحم کسی نشدم؛ هیچ ناراحت نباش. ✍️ من هم روایتی دارم... 🆔 @Dasmi_org