eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
‌باش با من که همه رهگذران میگذرند... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
با لحظات سخت زندگی بساز دریای آرام ناخدای قهرمان نمی سازد... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
در این بازار بی‌رونق من آن ساعت شدم محتاج که با ثروت عوض کردم غنای تنگ‌دستی را 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
(تقسیم گل ها) ⚪️ وقتی امام خمینی(قدس سره) در نوفل لوشاتو به سر می‌برد در شب تولد حضرت مسیح(علیه السلام) پیامی برای مسیحیان جهان دادند که خبرگزاری‌ها پخش کردند و در کنار آن دستور دادند تا هدایایی مثل گز، آجیل و شیرینی که از ایران آورده بودند را بین مردم نوفل لوشاتو تقسیم کنند. 🔻هدایا تقسیم بندی شد و همراه یک شاخه گل به هر خانواده‌ای دادند. این کار برای غربی‌ها که کمتر از این عاطفه‌ها و محبت‌ها دیده بودند بسیار تازگی داشت، و در حیرت فرو رفته بودند که چگونه یک رهبر مسلمانِ غیر مسیحی برای مسیح(علیه السلام) پیام می‌دهد و یارانش به این گستردگی در شب تولد آن حضرت، به منازل مسیحی‌ها شیرینی و گل تقسیم می‌کنند. یکی از خانم‌هایی که به درب منزل آمده بود تا هدیه امام را دریافت کند چنان هیجان زده شده بود که اشک از چشمانش فرو می‌ریخت. 🔻به دنبال این حرکت اخلاقی امام بود که یکی از افراد آنجا به نمایندگی از سایر اهل محل درخواست ملاقات با امام کرد، امام هم بی درنگ وقت دادند و روز بعد پانزده نفر از اهالی محل با شاخه‌های گل به محضر امام آمدند. امام به مترجم فرمودند که احوال آن‌ها را بپرسد و ببیند که آیا نیاز و یا کار خاصی دارند؟ که آن‌ها پاسخ دادند ما کاری نداریم فقط آمده‌ایم که خدمت امام برسیم و او را از نزدیک ببینیم و این شاخه‌های گل را به عنوان هدیه آورده‌ایم. امام هم با تبسم شاخه‌های گل را یکی یکی از دست آن‌ها گرفتند و در میان ظرفی که در کنار او بود قرار دادند و آن‌ها هم خیلی خوشحال شده و از حضور امام مرخص شدند. 🌿امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ثَلاثَةٌ تُورِثُ الْمَحَبَّةَ: الدّینُ و التَّواضُعُ وَ الْبَذْلُ. سه چیز است که محبّت به جا می‌گذارد: دینداری، تواضع کردن و بخشش.🌿 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
"چیزی نیست" عبارتی‌ست که آن را میگوییم وقتی که درونمان لبریز از همه چیز است... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
من اهل دل و چای هل و لعل نگارم... صبح جمعتون بخیر 🌞🌹 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پادشاهی با یک چشم و یک پا! پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟ سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده. چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان. 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🕊 📙 كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📔 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚تلنگر📚 🌳درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟» درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟» درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.» درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.» 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
اگر عادت داری همیشه روی مبل ها و فرش ها را بپوشانی، زندگی نمی کنی اگر پنجره ها را به بهانه ی آنکه پرده ها کثیف میشوند باز نمیکنی، زندگی نمی کنی ! اگر روکش مشمایی صندلی های ماشینت را هنوز دور ننداخته ای زندگی نمی کنی دیر میشود عزیز بیا دست برداریم از این اسارت کهنه که به مسخره ترین طرز ممکن نامش شده قناعت و چنگ انداخته به باورهایمان عمر تمام این وسایل میتواند از من و تو و نسل آینده مان بیشتر باشد چه عیبی دارد کثیف شدند تمیزشان میکنیم ما معنای مراقبت را اشتباه فهمیده ایم ...! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🔹امام حسین(ع): خوش‏خويى عبادت و سكوت زینت است. امروز شنبه ۱۴ بهمن ماه ۲۲ رجب۱۴۴۵ ۳ فوریه  ۲۰۲۴ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak