eitaa logo
داستانک
1.8هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ❢❢شاگرد استاد چه کار کنم که خواب 💚 رو ببینم؟ ◁ استاد شب یک غذای شور بخور،آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت. ❢❢شاگرد استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم. خواب میدیدم بر لب چاهی آب مینوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول... ◁استاد فرمود تشنه آب بودی خواب آب دیدی. تشنه شو تا خواب رو ببینی.. 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
دلم با عشق تو غرق امید است حضورت معنی ِصبح سپید است بگو قربانی ات باشم! که تنها در اینصورت برایم روزِ عید است! 😍❤️ ‌🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📌 فرزندان پدر... 🔹 پدری چهار فرزندش را صدا کرد و به آن‌ها گفت: «این اتاق را مرتب کنید تا من برگردم.» پدر از اتاق خارج نشد، بلکه پشت پرده رفت و از آنجا نگاه می‌کرد تا ببیند فرزندانش چه کاری انجام می‌دهند. 🔸 یکی از بچه‌هایش گیج و بازیگوش بود. حرف پدر را فراموش کرد و سرگرم بازی شد. یکی دیگر از بچه‌ها شرور بود. خانه را به‌هم ریخت و فریاد زد: «من نمی‌گذارم کسی اینجا را مرتب کند!» فرزند دیگر ضعیف و عافیت‌طلب بود. گوشه‌ای نشست و شروع به گریه کرد و داد زد: «پدر جان! بیا و ببین که این‌ها نمی‌گذارند اتاق را مرتب کنم…» فرزند چهارم باهوش و مطیع بود و بلافاصله مشغول مرتب‌کردن اتاق شد. ناگهان سایه پدر را پشت پرده دید و فهمید که پدرش او را می‌بیند. او در حالی که لبخند بر لب داشت، به مرتب‌کردن اتاق ادامه داد. 🔹 ناگهان پدر پرده را کنار زد و بیرون آمد. پدر، فرزند گیج و فرزند شرور را جریمه و تنبیه کرد. فرزندی که فقط گریه و زاری کرده بود، چیزی جز سرزنش گیرش نیامد، اما فرزند باهوش علاوه بر رضایت و محبت پدر، پاداش فراوان دریافت کرد. 🔸 این داستان، داستان ما در عصر غیبت است. ما جزو کدام دسته از فرزندان امام زمانیم؟ قطعاً شرور نیستیم. اما خدا کند گیج و بلاتکلیف یا ضعیف و عافیت‌طلب هم نباشیم. فراموش نکنیم که یاران امام زمان، فرزندان باهوش ایشان در عصر غیبت هستند. یعنی کسانی که در عصر غیبت بیکار نمی‌نشینند و با هوشیاری و امیدواری، شرایط و مقدمات ظهور را فراهم می‌کنند. 📎 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
✨همه زندگی او دین و مذهب بود✨ 🎙همرزم شهید: 🔰در روستای خلسه که بودیم پسر حاج رحیم یعنی علی کابلی نیز حضور داشت، حاجی بین راه می‌گفت خیلی خوشحالم از اینکه با پسرم هم‌رزم هستم هر دو در رکاب مقام معظم رهبری برای اهل بیت (ع) می‌جنگیم. گفت: میدانی الان به حال چه کسی غبطه میخورم؟ به حال همسرم؛ اینکه چقدر ثواب میبرد هم نگران من و هم نگران فرزندش است که میزان ثواب قابل نوشتن نیست. 🔰من در آن لحظه به حال خودش غبطه خوردم، چرا که من خودم به پسرم گفته بودم جای شما نیست مگر بچه بازی است پسرم به من گفت شما چقدر بی‌انصاف هستید خودتان زمانی که به جبهه می‌رفتید سنتان کمتر از این‌ها بود، من در آن لحظه به کار خودم فکر کردم اما رحیم از هم‌رزم بودن با پسرش لذت می‌برد. 🔰در کل رحیم فردی وارسته بود، بخشی از آن به زحماتی برمی‌گردد که والدین او برایش کشیدند، مادربزرگ ایشان تاثیر خوبی گذاشت چرا که والدین او سنی بودند و در ادامه او تغییر مکتب داد و به واسطه مادربزرگ خود شیعه شد. حضور در دفاع مقدس به اعتقادات او عمق بخشید؛ اقدامات او هم سبقه دینی و مذهبی داشت، خلاصه زندگی او نشان از همین دارد. شهید 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
حواستان به آدم‌ هاى آرامِ زندگيتان باشد! آدم‌ هايى كه از صبح تا شب هزار بار خودخورى می‌ كنند كه مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده، مزاحمِ كارتان شوند! آدم‌ هايى كه وقتى تنهاترين هستيد، فرقِ بينِ "ترک كردن" و "درک كردن" را تشخيص می‌ دهند آدم‌ هايى كه "دمِ دستى" نيستند، كه يك روز با شما، يك روز با دوستِ شما، و يک روز با دهها نفر مثلِ شما باشند! آدم‌ هايى كه شما را براى پرُ كردن جاى ِخالى نمى‌ خواهند بيشترين انتظار شان، چند دقيقه وقت ِخاليست كه برايشان كنار بگذارى، تا كنارت بنشينند و يادآورى كنند يك نفر هست كه به بودنت نياز دارد... قدر آدم‌هاى آرامِ زندگيتان را بدانيد قبل از آن‌كه ناگهانى رفتنشان، شما را به آشوبى هميشگى بكشاند. ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
🔆جعل و دروغ 🌱در کتب عامه آمده است که تا مدتی در مدینه وقت اذان را اعلام نمی‌کردند کم‌کم اجتماع می‌کردند و سپس مهیای نماز می‌شدند؛ تا یک روز این مسئله را به مشورت گذاشتند. عده‌ای گفتند: «مانند نصارا ناقوس بزنیم.» پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داد بوقی تهیه کنند تا علامت اعلان نماز باشد. شبی عبدالله بن زید در خواب دید کسی دو جامه سبز پوشیده و ناقوسی در دست دارد. 🌱گفت: «بنده‌ی خدا این ناقوس را می‌فروشی؟» پرسید: «برای چه می‌خواهی؟» گفت: «برای اعلان نماز.» گفت: «می‌خواهی به بهتر از آن راهنمایی‌ات کنم؟» گفت: «آری.» پس اذان را به او آموخت. 🌱از خواب برخاست و خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و خواب خود را تعریف کرد. 🌱پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خوشحال شد و فرمود: «رفیق شما خوابی دید.» و دستور داد به بلال آن را تعلیم کنند؛ چون صدای او رساتر بود. ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
🌱 کمی به این متن فکر کنیم 🌱 دبیر ادبیاتی می گفت: این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!! سالهای پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف می کردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری می شد... یا به مرگ سهراب که می رسیدم همیشه اندوهی وصف ناشدنی را در چهره ی دانش آموزانم می دیدم. همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب می کردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم... ولی امسال، وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد... وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد "چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد" و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم متهم شدند... وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون و از فراق لیلی گفتم، یکی پرسید "لیلی خیلی قشنگ بود؟" گفتم "از چشم مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت." این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده و عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده، تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته... خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند ... ماندم که این نسل از کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند ... ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
علیه السلام : وَ اَكْثِرُوا الدُّعآءَ بتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست. (منتخب الأثر، ص ۲۶۸) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
هر که سرباز خدا نیست نماند، برود وان که پابند وفا نیست نماند، برود علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفتند و در روز جورِ دیگر! ، سخن از اگر می خواهید بروید بود... فرمودند: آیا یاوری هست؟( ینصرنی) شب صحبت می فرمایند تا مبادا خبیثی در بین طیّب ها باشد... و روز سخن می گویند تا مبادا در بین خبیث ها کسی مانده باشد... شب غربال می فرمایند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال می فرمایند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند... ما کجاییم؟ آیا در لشکر (عج) هستیم و میل به دشمنانش داریم یا در لشکر دشمنانش هستیم و تصمیم به پیوستن به حق داریم؟! ان شاءالله اگر به حق نپیوستیم سریع وارد شویم و اگر در این لشکر هستیم با تمام وجود و با قلبی مطمئن حاضر باشیم... 💔🥀 💔 🏴 ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
ماه زهرا، دلم کرده هوای رخ تو این تمنای همه خلق جهان است، بیا✨ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ طراح: سلطانی ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
مرحوم فَشَندی می‌گوید: ‌در مسجد ... اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم می‌آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده‌ و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ‌ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن، ظرف آب را پس دادند. ‌گفتم آقا، شما دعا کنید و فرج (عج) را از خدا بخواهید تا امر نزدیک شود. ‌فرمودند: شیعیانِ ما به اندازه‌ی آب‌خوردنی ما را نمی‌خواهند! اگر ما را بخواهند، می‌کنند و ما می‌رسد. ‌ 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)، جلد۱، صفحه۱۵۵ ⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak