eitaa logo
داستانک
1.8هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمان خلافت علی -عليه‏السلام- در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس‏ از چندی در نزديك مرد مسيحی پيداشد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: "اين زره از آن من است، نه آن را فروخته‏ام و نه‏ به كسی بخشيده‏ام. و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته‏ام". قاضی به‏ مسيحی گفت: "خليفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه می‏گويی ؟" او گفت: "اين زره مال خود من است ، و در عين حال گفته مقام خلافت را تكذيب نمی‏كنم (ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد)". قاضی رو كرد به علی و گفت: "تو مدعی هستی و اين شخص منكر است، عليهذا بر تو است كه شاهد برمدعای خود بياوری". علی خنديد و فرمود: "قاضی راست می‏گويد، اكنون می‏بايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم". قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد، و او هم‏ زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر می‏دانست كه زره مال كی است، پس از آنكه‏ چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: "اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست، از نوع حكومت انبياست"، و اقرار كرد كه زره از علی است. طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی‏ در جنگ نهروان می‏جنگد. ٦٣ ٩ص٥٩٨ 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak