eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
67.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
72 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره استاد دانشمند از جوانی که عاشق یک دختری شده بود ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چرا شیعه شدی ؟ 🍃🍂شخصی به نام عبدالرحمان در اصفهان زندگی می کرد که شیعه بود . روزی از او پرسیدند : که چرا مذهب شیعه را پذیرفته و قائل به امامت و رهبری امام هادی (ع ) شده ای ؟ 🌟گفت : دلیلی دارد و آن این که : من مرد فقیر و دارای جرات و جسارت بودم و حرف خود را در هر شرایطی بیان می کردم . تا این که من و عده ای دیگر را از اصفهان بیرون کردند . ما برای شکایت پیش متوکل رفتیم . 💫 روزی کنار کاخ متوکل ایستاده بودیم تا ما را اجازه ورود دهد ، دیدم شخصی را نزد متوکل می برند . پرسیدم این شخص کیست ؟ گفتند : او از اولاد علی است و شیعیان او را امام خود می دانند ، متوکل او را احضار کرده تا به قتل برساند . من با خود گفتم : همین جا می ایستم تا او را از نزدیک ببینم . مردم دو طرف راه صف کشیده بودند و او را نگاه می کردند . 🌟وقتی چشمم به جمالش افتاد در قلبم علاقه ای نسبت به او احساس کردم و در حق او دعا کردم که خدا شر مامون را از او دور کند . 💫وقتی به کنار من رسید صورتش را به طرف من کرد و گفت : دعایت مستجاب شد و بدان که عمرت طولانی و مال و اولادت زیاد خواهد شد ! 💫من بر خود لرزیدم و رفقایم پرسیدند : جریان چه بود ؟ گفتم : خیر است و از نیت و دعای قلبی خودم چیزی به آنها نگفتم . 🌟وقتی که به اصفهان بازگشتیم خداوند مرا مورد عنایت قرار داد ، اموال زیادی برایم فراهم شد بطوری که فقط اموالی که در خانه دارم یک میلیون درهم است و ده فرزند هم خدا به من عنایت فرمود و بیش از هفتاد سال از عمرم می گذرد ✨✨👈. به این خاطر شیعه و قائل به امامت او شدم ؛ چون بر آنچه در قلبم گذشت ، آگاه بود و دعایش در حق من مستجاب شد . ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
📣 عضویت اختصاصی اهالی تهران 😍 🔸کانال اطلاع رسانی اخبار ریز و دُرشت تهران، مراسمات، ایستگاه‌های صلواتی و مراکز تجاری ✅ اهل کدام منطقه تهران هستید؟ 👇 🔸دماوند 🔹تهران 🔸فیروزکوه 🔸آبعلی 🔸لواسان 🔹شمیران 🔸چیتگر🔹شهریار 🔸بهارستان 🔹رباط‌کریم 🔸ورامین 🔹پیشوا 🔸پاکدشت 🔹قرچک 🔸مناطق دیگر... 🔹 دسترسی به مهمترین اخبار تهران همراه با صدای مردم و پاسخ مسئولین در بزرگترین کانال خبری استان 👇 https://eitaa.com/joinchat/976224256Ca9fc359963 برای اینکه به جمع اهالی تهران بپیوندید پیوستن رو بزنید 🙏
🚨 شهیدی که گوشت بدنش را خوردند! ⭕️ ابتدا دو دستش رو از بازو قطع کردند در دیگ آب نمک انداختند با تمام زخم‌ها و ... در انتها در دیگ آب جوش ريختند و پختند. و جگرش را به خورد هم سلولی‌هاش دادند. و بقیه را خودشان خوردند. 👈 این کار کومله و دموکرات‌ها در دهه ۶۰ بود... پدران و مادران تروریست‌های وحشی که در جوانرود و مهاباد و ... حتی به لباس زیر ناموس مردم هم رحم نکردند. ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆داستان توانگری با درویشی 🌸✨آورده اند که: درویشی در همسایگی توانگری خانه داشت. روزی کودک آن توانگر به خانه همسایه ی درویش درآمد، دید که آن درویش با عیال و اطفال خود طعام می خورند. آن کودک زمانی بایستاد، میل طعام داشت، کسی او را مردمی(1) نکرد. 🌱گریان گریان بازگشت و به خانه خود درآمد. پدر و مادر از گریه او متألّم شدند و سبب پرسیدند، 🌱 گفت: به خانه همسایه رفتم، ایشان طعام می خوردند و مرا ندادند. پدر فرمود تا: طعام های گوناگون حاضر کردند، میل نکرد، چنان چه طریقه کودکان بدخوی باشد، می گریست و می گفت: 🌱مرا از آن طعام می باید داد که در خانه همسایه می خوردند. پدر درمانده به در خانه همسایه رفت و او را بیرون طلبید و گفت: ای درویش! چرا باید که از تو به ما رنجی رسد؟ درویش گفت: 🌱حاشا(2) که از من به کسی رنجی برسد. توانگر گفت که: رنجی ازین بدتر باشد که پسر من به خانه تو آید و تو با کسان خود طعام خوری و او را ندهی تا گریه کنان باز گردد و حالا به هیچ چیز آرام نمی گیرد و طعام شما را می طلبد؟ 🌱درویش زمانی سر در پیش افکند و گفت: ای خواجه! در ضمن این، سرّیست از من مپرس که پرده من دریده می شود، بلکه موجب کدورت شما می گردد. شعر: ای که بر مرکب تازنده سواری هشدار که خرِ لاشه مسکین همه در آب و گلست آتش از خانه همسایه ی درویش مخواه کان چه از روزن او می گذرد دود دل است 1- (1) مردمی: مروّت، وفا، انسانیت، خوش رفتاری با مردم. 2- (2) حاشا: هرگز. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 رفتار امام صادق (علیه السلام) با زنديق ☘ آیت الله فاطمی نیا ✾📚 @Dastan 📚✾
🌺 جزای صبر در برابر همسر بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 🌦امام باقرعليه السّلام فرمود: 💫در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه‏ اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، دراين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: 💫چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى ‏كند؟ 🌿مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، 🍃گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى ‏كرد مى ‏ايستاد و دو ركعت نماز مى‏خواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟ 🌿گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم. 🌦 گفت: چه ديديد؟ گفتند: 🍁پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد. 🌦فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند. 🌿گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟ 🌦 گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى ‏كنم كه اذيّت‏ كننده ‏ام را زير دستم قرار داده و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى ‏شد. 📚 مشكاة الأنوار في غررالأخبار، ص ۲۸۷-۲۸۸🌷 🌟🌿🌟🌷🌟🌿🌟🌷 ✾📚 @Dastan 📚✾
ورا?ماجرای دیدن قصری از یاقوت سرخ در کتاب امالی شیخ طوسی از امام صادق و ایشان از پدرانشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامي كه (در شب معراج) مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم و در آن قصري از ياقوت سرخ ديدم كه بر اثر درخشش، از بيرون داخل آن ديده مي شد و در آن بنايي از درّ و زبرجد بود. گفتم: اي جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ جبرییل گفت: اين براي كسي است كه بگويد و بگيرد و بدهد و در شب در حالی كه مردم خوابند، به مناجات بپردازد. حضرت علي عليه السلام عرضه داشت: اي پيامبر خدا! در ميان امت شما چه كسي طاقت انجام اين كارها را دارد؟ ايشان فرمودند: اي علي نزدیک بیا؛ و آن حضرت به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نزديك شد. آن حضرت به او فرمود: آيا مي داني نيكو سخن راندن چيست؟ آن حضرت عرض كرد: خداوند و رسولش داناترند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: كسي كه بگويد: سبحان الله، و الحمد لله و لا إله إلا الله،‌ و الله اكبر. سپس فرمودند: آيا مي داني روزه دائمي گرفتن يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند:‌ هر كس ماه رمضان را روزه بگيرد و يك روز آن را هم نخورد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: مي داني كه غذا دادن يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه به دنبال خانواده برآيد و آنان را در برابر مردم حفظ كند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: آيا مي داني كه در شب و در هنگامي كه مردم خوابند يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه نمي خوابد تا اين كه را ادا كند و منظور از اين كه مردم خوابند، يهود و مسيحيانند، چرا که آنان ما بين اين فاصله را مي خوابند. 📚منبع: امالي طوسي ج 2 ص 73 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✳️مکاتبه عایشه و زید بن صوحان ✍(ابن ابی الحدید می‌گوید): هنگامی که علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) وارد بصره شد عایشه نامه‌ای به زید بن صوحان نوشت: از عایشه دختر ابوبکر صدیق همسر پیغمبر(ص) به فرزند با اخلاص خود، زید بن صوحان، امّا بعد: تو در خانه‌ات بنشین و مردم را از اطراف علی بن ابی‌طالب پراکنده کن، باید آن‌چه را من دوست می‌دارم از تو به من برسد، همانا تو موثّق‌ترین مردم هستی نزد من. والسلام. زید بن صوحان در پاسخ به عایشه نوشت: از زید بن صوحان به عایشه دختر ابوبکر اما بعد: خداوند تو را به چیزی امر فرموده، و ما را به چیز دیگری امر فرموه تو را به این امر کرده که در خانه‌‌‌ات بنشینی، و ما را به جهاد امر کرده است. نامه تو به من رسید، تو دستور داده‌ای که من برخلاف آن‌چه خدا امر فرموده عمل کنم، یعنی وظیفه‌ای که خدا برای تو مقرر کرده(در خانه نشستن)، من آن را به جا آورم، و وظیفه‌ای که خدا برای من مقرر کرده (جهاد)، تو به جا آوری!! (ای عایشه) فرمان تو اطاعت نمی‌شود، و نامه تو جواب ندارد. و السلام. 📚شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد: ج ٦، ص ٢٢٦ - ٢٢٧. ‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃نويسنده كتاب معادشناسى، علامه سيد محمد حسين حسينى نقل مى‏كند: دوستى به نام دكتر حسين احسان داشتم، زمستانها شش ماه به كربلا مسافرت مى‏كرد و در آنجا مطب داشت و از فقراء مزد نمى‏گرفت، بسيار شخص باصفا و خيرانديش بود كه حدود پانزده سال قبل از دنيا رفت، او نقل مى‏كرد، براى زيارت به كاظمين مشرف شدم در كنار شط دجله ديدم 🌟جنازه‏اى را با ماشين آوردند و پياده كردند و بر دوش گرفتند و به طرف حرم مطهر امام كاظم (عليه السلام) و امام محمد تقى (عليه السلام) بردند، من هم كه عازم حرم بودند، به دنبال جنازه حركت كردم، ناگاه ديدم يك سگ سياه و وحشت انگيز بر روى جنازه نشسته است، 🌟بسيار تعجب كردم، با خود مى‏گفتم، چرا آن سگ روى جنازه رفته، ولى متوجه نبودم كه آن سگ بدن برزخى آن جنازه است، نه سگ خارجى، از افرادى كه نزديكم بودم پرسيدم: روى جنازه چيست؟. 🌟گفتند: چيزى نيست، همان پارچه‏اى است كه مى‏بينى، در اين هنگام دريافتم، آن سگى را كه مى‏بينم شكلى مثالى و برزخى صاحب آن جنازه است كه تنها من مى‏بينم ولى ديگران نمى‏بينند، ديگر چيزى نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانيدند، هنگام ورود به صحن ديدم آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشه‏اى در بيرون صحن ايستاد، تا اين كه آن جنازه را طواف دادند و بيرون آوردند، ديدم دوباره آن سگ به روى تابوت پريد و بر بالاى آن جنازه رفت. 🌟صاحب آن جنازه يك فرد مجرم و متجاوزى بود كه صورت برزخى او به صورت سگ، مجسم شده بود، و چون مرحوم دكتر حسين احسان داراى صفاى باطن، و ذهن پاك بود، داراى چشم برزخى شده و آن منظره را مى‏ديد، ولى ديگران چيزى نمی ديدند ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍ انسانیت سخت نیست 🔹مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم. ✾📚 @Dastan 📚✾