eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜داستان‌های پندآموز⚜ ✨امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی✨ ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد!عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت!رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، جلد13 نوشته استاد حسین انصاریان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
❄️❄️🥀❄️❄️🥀❄️❄️🥀❄️❄️ 🔆نصرانی مسلمان شد 〽️وقتی مردی نصرانی از روی جسارت و گستاخی به امام باقر علیه‌السلام گفت: تو بقری (گاوی). 〽️امام فرمود: «نه چنین نیست بلکه من باقر می‌باشم.» 〽️گفت: «تو پسر آشپز (نان پز) هستی!» فرمود: «آن حرفه‌ی او بود.» 〽️گفت: «تو پسر کنیز سیاه بذیه (بدزبان) می‌باشی.» 〽️امام فرمود: «اگر آن جه درباره‌ی او گفتی راست باشد، خدا او را بیامرزد و از وی درگذرد و اگر دروغ گفتی، خدای از گناه تو درگذرد و بیامرزدت.» 〽️نصرانی چون حلم و بردباری و بزرگواری را از امام دید، به شگفت آمد و مسلمان شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔴تلنگر! با یکی از دوستهام سوار تاکسی شدیم. موقع پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت: ممنون آقا، واقعا که رانندگی شما عالیه! راننده با تعجب گفت: جدی میگی یا اینکه داری منو دست میندازی؟! دوستم گفت: نه جدی گفتم. خونسردی شما موقع رانندگی در این خیابونهای شلوغ قابل تحسینه. شما خیلی خوب رانندگی میکنین و قوانین را هم رعایت میکنین! راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد. از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟! گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم! با صحبتهای من اون راننده تاکسی، روز خوشی را پیش رو خواهد داشت. رفتارش با مسافرهاش خوبتر از قبل خواهد بود، مسافرها هم از رفتار خوب راننده انرژی میگیرن و رفتارشون با زیر دستها، فروشندگان، همکاران و اعضای خونواده خوب خواهد بود. به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میون حداقل هزارنفر پخش میشه. من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم. اگه بتونم فقط سه نفر رو خوشحال کنم، روی رفتار سه هزار نفر تاثیر گذاشته ام . گفتن اون جمله ها به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت. اگه با راننده دیگه ای هم برخورد کنم اون رو هم خوشحال خواهم کرد. خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگه بتونیم چند نفر را خوشحال کنیم کار بزرگی انجام دادیم. روح زندگی ما همين عشقه. در صورتیکه بعضی از ما با يک ادبيات ناپسند در پی فرصتيم كه همديگه را تحقیر كنيم: واااي چقدرر چاق شدي! موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد! اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟! تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟! و.... اين جمله ها و امثال اون كاملاً مخرب نيروي عشقند و عشق را از رابطه ها گريزان ميكنن. اگه بتونيم زيبايي رو تو نگاه خودمون جاي بديم اصولاً عشقه كه از وجود ما ساطع ميشه. بياييم جريان عشق را تو زندگيمون جاري كنيم. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ✾📚 @Dastan 📚✾
💎امام علی علیه السلام: لِكُلِّ امْرِئ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ براى هر كس سرانجامى است، شيرين يا تلخ ✍يعنى انسان نبايد امروز خود را در نظر بگيرد، بايد مراقب عاقبت خويش باشد. «ابن الوقت» بودن و به نتيجه اعمال خود نينديشيدن و عاقبت كار را نديدن مايه بدبختى است. مسئله تدبر و تدبير كه از صفات برجسته انسان شمرده مى شود به همين معناست كه انسان عاقبت انديش باشد نه ابن الوقت. به يقين غفلت از عاقبت كارها و عاقبت زندگى انسان مشكلات عظيمى براى او در دنيا و آخرت به بار مى آورد. افراد موفق و پيروز عاقبت انديش اند و سعى مى كنند از عاقبت «مُرّة» (تلخ) بپرهيزند و به عاقبت «حُلوة» (شيرين) روى آورند. 📗حکمت 151 ✾📚 @Dastan 📚✾
✅سه دفتری که خداوند اعمال بندگان را در آن‌ها ثبت می‌کند ✍پیامبراکرم(ص) فرمود: برای اعمال بندگان سه دفتر هست؛ ❶ دفتری که خدا چیزی از آن را نمی آمرزد. ❷ دفتری که خدا به آن اهمیت نمی دهد. ❸ دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی گذرد. سپس فرمود: دفتری که خدا چیزی از آن را نمی‌آمرزد، شرک به خدا است. دفتری که خدا به آن اهمیت نمی‌دهد، ستمی است که بنده میان خود و خدا به خویشتن کرده است. مانند روزه‌ای که خورده یا نمازی که ترک کرده و خداوند اگر بخواهد آنرا می‌بخشد و از آن می گذرد. و اما دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی‎گذرد ستمهائی است که بندگان به یکدیگر کرده‌اند که ناچار باید تلافی شود. 📚 نصایح، نوشته مرحوم آیت الله مشکینی ✾📚 @Dastan 📚✾
پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت. حکیم به او عسل تجویز کرد. جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت. حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟ جوان گفت: نمی‌دانم. حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است. پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️🥀❄️🥀❄️🥀❄️🥀❄️ 🔆ابن فهد حلّی 🍃🍃ملّا صالح برغانی، برادر شهید ثالث گفت: شبی پدرم را در خواب دیدم که پیغمبر خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم در جای نشسته و علماء در خدمت آن جناب نشسته‌اند و بر همه مقدم‌تر، ابن فهد حلّی، نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نشسته است. تعجّب کردم با اینکه علمای مشهور و مراجع بزرگ‌تر از او وجود داشتند، حال چطور در رتبه، از او پایین‌تر می‌باشند؟ پس از رسول خدا، از علّت تقدّم او سؤال کردم پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: وقتی فقرا به نزد علماء مراجعه می‌کردند، از مالی که سهم فقرا نزدشان بود می‌دادند و اگر از مال فقرا نزدشان نبود، جواب می‌کردند؛ اما ابن فهد کسی بود که هرگز فقرا را از انفاق محروم نمی‌کرد، اگر از مال فقرا نزدش نبود، از مال شخصی خودش به آن‌ها انفاق می‌کرد، برای همین، این رتبه و مقام او از دیگر علماء برتر است. 📚قصص العلماء، ص 19 🌾🌾پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «دست‌ها بر سه دسته‌اند: درخواست کننده، دهنده، مُمسک (بخیل)؛ و بهترین دست‌ها، دست دهنده می‌باشد.» 📚الکافی، ج 4، ص 43 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسلام آوردن اهل طائف 💥در سال‌های اواخر هجرت پیامبر صلی‌الله علیه و آله که اسلام روزبه‌روز رونق می‌یافت، یک هیأت به نمایندگی از مردم طائف، نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مدینه آمدند و به عرض رساندند که مردم طائف حاضرند مسلمان شوند، مشروط بر اینکه آن‌ها را آزاد بگذاری مثل گذشته در فحشاء و ربا و شراب‌خواری، آزاد باشند. 💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله درخواست آن‌ها را نپذیرفت و فرمود: «در اسلام، فحشا و ربا و شراب حرام است.» 💥نمایندگان به طائف برگشتند و جریان را به مردم گفتند. این بار، مردم پیشنهاد دیگری کردند آن اینکه پیامبر صلی‌الله علیه و آله آن‌ها را از جهاد، روزه و نماز معاف دارد. نمایندگان، به مدینه آمدند و پیشنهاد مردم طائف را به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کردند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله پیشنهاد آن‌ها را پذیرفت. مسلمانان از پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرسیدند: «مگر جهاد و روزه و نماز، از واجبات نیست؟!» 💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: چرا. گفتند: «پس برای چه مردم طائف را از این امور معاف داشتی؟» 💥فرمود: «پس‌ازآنکه مردم مسلمان شدند، خودبه‌خود به حقانیّت و ارزش واجبات اسلامی پی می‌برند و به آن عمل می‌کنند.» همان‌طور که پیامبر فرمود، پس از آن‌که اهل طائف مسلمان شدند، کم‌کم به واجبات علاقه‌مند شدند و به آن عمل کردند. 👈امام باقر علیه‌السلام فرمود: «دین اسلام بر پنج چیز استوار گردید: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت ائمه علیهم السلام.» ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 🔆سعد بن مالک 🌱از کسانی که در سنین جوانی یعنی 17 سالگی اسلام را پذیرفت، سعد بن مالک بود. در آن موقع که مشرکین، تازه‌مسلمانان را اذیت می‌کردند او همراه عده‌ای دیگر از تازه‌مسلمان‌ها، مخفیانه برای انجام نماز به اطراف و دره‌های مکّه می‌رفتند و سپس به شهر برمی‌گشتند. 🌱در یکی از روزها که آن‌ها مشغول عبادت بودند، مشرکین آن‌ها را دیدند و موجب شد که با یکدیگر نزاع کنند و کار به زدوخورد کشید و در آن موقع سعد با استخوان شتری بر سر یکی از مشرکین زد و خون جاری شد و این اولین خونی بود که از مشرکین بر زمین جاری شد. سعد گوید: وقتی مادرم فهمید من مسلمان شدم، اول مرا ملامت و سرزنش کرد و سپس گفت: «یا باید از دین جدید برگردی و به بت‌پرستی روی بیاوری، یا آن‌قدر من از خوردن و آشامیدن امساک می‌کنم تا (از طریق اعتصاب غذا) بمیرم.» سعد به مادرش گفت: «من از این اسلام دست‌بردار نیستم و اما از تو هم می‌خواهم امساک غذا نکنی.» 🌱مادرش به حرفش گوش نداد و یک شبانه‌روز با اعتصاب غذا، از خوردن و آشامیدن دوری کرد. امساک سبب ضعف مادر شد؛ ولی سعد با دیدن این منظره با سخن قاطعی به مادرش گفت: «به خدا قسم! اگر هزار جان در تن داشته باشی و از بدنت خارج شود، من از دینم اسلام، دست برنمی‌دارم.» 🌱وقتی مادرش از عزم فرزندش آگاه شد، غذا خورد و از امساک خودداری کرد و از تندی به فرزندش دست کشید. 📚حکایت‌های پندآموز، ص 136 -اسدالغابه، ج 2، ص 290 ✾📚 @Dastan 📚✾
فرق🦋 مؤمن با غیر مؤمن در بصیرت داشتن است 🌿🌺قرآن می‌گوید: مؤمن شاد و آرام است. مؤمن یعنی کسی که امنیت به ابدیت دارد. ✅شما اولین شرط در قرآن را ببینید. نمی‌گوید:«یؤمنون بالله» بلکه می‌گوید: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ= ایمان آورندگان به غیب». 🌺🌿غیب یعنی آن چیزی که تو الان آن را نمی­ بینی، ولی باورش داری که همراهت هست. امتیاز مؤمن و فرقِ او با غیرمؤمن، در این است که بصیرت دارد. «إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى دنیا منتهاى دیده نابیناست». یعنی یک کور، فقط تا دنیا را می‌تواند ببیند و اصلاً کشش به سمت نظام آخرتی و غیب ندارد. 🦋 ایمان از اَمِنَ است. وقتی یک نفر غیب را قبول کرد و ایمان به غیب آورد، دلش آرام می‌شود. 💔اما وقتی که این امنیت را بردارید و امنیت قلب گرفته شود، در نتیجه شما به جایی خارج از جهنم اطمینان ندارید و فقط هر چه می‌شناسید همین دار غرور و دار دعوا و درگیری و غصه است. پس در این صورت، دل می‌افتد به آشوب، غصه، چشم و هم­چشمی و ناراحتی‌ها. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 🌷سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی‌خوری؟ گفت: دارم خودم را تنبیه می‌کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می‌کنی؟ گفت: یادت است آن روزی که بچه‌های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند. گفتم: خوب. گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ 🌷....آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه‌ها را مگر چه کسی می‌بیند؟ آدم‌هایی مثل خودت. ولی با این‌حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می‌دانی که سال‌هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می‌خواهی زندگی می‌کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده‌ای؟ این فکر مرا اذیت می‌کند که چرا بنده‌های خدا را به خدا ترجیح دادم؟ بنابراین خودم را تنبیه می‌کنم! 🌹خاطره ای به یاد ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله : رزمنده دلاور غلامرضا سالم منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 @Dastan 📚✾