eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥💥کلید فهم رفتارهای عجیب خدا 💠ماجرای جالب یک جوان تازه مسلمان شده ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆هيجده خرما يا مدّت عمر ✨بسيارى از بزرگان در كتاب هاى مختلف حكايت كرده اند: ☘شخصى به نام محمّد قرظى گويد: در سفر حجّ وارد مسجد جُحفه شدم ؛ و چون بسيار خسته بودم ، خوابيدم ، در عالم خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم ، پس نزد آن حضرت رفتم . ☘همين كه نزديك حضرت رسيدم ، به من خطاب كرد و فرمود: با كارى كه نسبت به فرزندانم انجام دادى ، خوشحال شدم . ☘در همين اثناء طبق خرمائى كه جلوى حضرت رسول صلى الله عليه و آله بود، مرا جلب توجّه كرد، لذا از آن حضرت تقاضا كردم تا مقدارى از آن ها را به من عنايت نمايد؟ ☘حضرت رسول صلى الله عليه و آله نيز با دست مبارك خويش مقدارى خرما از درون آن طبق ، برداشت و به من داد. ☘چون آن خرماها را شمردم ، هيجده عدد بود، با خود گفتم : بيش از هيجده سال از عمر من باقى نمانده است . ☘از خواب بيدار شدم و پس از گذشت مدّتى از اين جريان ، ديدم در محلّى جمعيّت بسيارى در حال رفت و آمد هستند، سؤ ال كردم اينجا چه خبر است ؟ ☘گفتند: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام تشريف فرما شده است و مردم جهت زيارت و ديدار با آن حضرت اجتماع كرده و رفت و آمد مى كنند. ☘پس جلو رفتم ، حضرت را مشاهده كردم كه در همان جايگاه پيغمبر اسلام صلوات اللّه عليه ، كه در خواب ديده بودم ، نشسته است ؛ و نيز جلوى حضرت رضا عليه السلام طبقى از همان خرما وجود داشت . كنار حضرت رفتم و تقاضا كردم تا مقدارى از آن خرماها را به من عطا نمايد؟ ☘و امام عليه السلام مقدارى از آن ها را با دست مبارك خود برداشت و به من داد؛ و چون آن ها را شمردم هيجده عدد بود، خواهش كردم كه چند عددى ديگر بر آن ها بيفزايد؟ امام عليه السلام در جواب فرمود: چنانچه جدّم ، رسول اللّه صلى الله عليه و آله بيش از آن مقدار داده بود، من نيز بر آن مى افزودم . 📚مستدرك الوسائل : ج 12، ص 374، ح 3، الثّاقب فى المناقب : ص 482، ح 412، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 54، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 242، ينابيع المودة : ص 121. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مکافات نماز قضا 🍂مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به شیخ نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید:  اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا خواهد شد.  🍂فرزندم! بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد. سحرگاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.  اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.  🍂سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید:  پسرم! ترا سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آنجا که می توانی غفلت مکن.  از آقای نظام التولیه سرکشیک آستان قدس رضوی نقل است:  🍂شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف می بارید، آخرهای شب دستور دادم که تمام درهای حرم را ببندد. خادمی خبر داد که حاج شیخ حسنعلی در بالای بام در کنار گنبد مشغول نماز است و مدتی است که در حال رکوع می باشد و هر چند بار که مراجعه کردم، در همان حال رکوع بود. گفتم با حاج شیخ کاری نداشته باش، فقط کمی آتش هیزم در اتاق پشت بام بگذار که وقتی نمازش تمام شد، گرم شود.  🍂آن شب برف سنگینی در مشهد بارید. هنگام سحر که برای بازکردن درهای حرم آمدیم، به آن خادم گفتم برو ببین حاج شیخ در چه حال است. خادم رفت و پس از چند لحظه برگشت و گفت: حاج شیخ هنوز در حال رکوع است و پشتش از برف پوشیده شده.  معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بوده است و سرمای شدید را اصلا احساس نکرده بود. (۱)   📚۱- نشان از بی نشانها / ص 33   بهترین پناهگاه حکایات و داستانهای نماز نویسنده : گردآوری مطالب:رحیم کارگر محمدیاری مترجم : بازنویس نثر:عین الله کاوندی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆🔆همت 🦋✨مرحوم ملا حسینقلی همدانی از علماء عرفای برجسته قرن چهاردهم هجری بود، او بسیار کوشید تا در مسیر سیر و سلوک به مراد و مقصود برسد ولی از اینکه به هدف نرسید، پریشان، بود، ☘ او خود گوید، در کنار مرقد شریف امام علی علیه السلام در نجف اشرف در گوشه ای، نشسته بودم، دیدم کبوتری بر زمین نشست و پاره نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت، و هر چه به آن نوک می زند، خورد نمی شود، پرواز کرد و رفت، پس از ساعتی بازگشت و به سراغ آن تکه نان آمد، باز چند باز به آن نوک زد، ولی شکسته نشد، باز برگشت و چند باز رفت و آمد، سرانجام آن تکه نان را با منقارش خورد کرد و خورد. ✨✨همین همت و استقامت کبوتر و به هدف رسیدن او، برای من درسی شد، و گوئی به من الهام شد که در راه وصول به هدف، همت باید کرد، با اراده و همت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد رسیدم 📚اقتباس از کتاب هزار و یک نکته ص 426 ✾📚 @Dastan 📚✾
⭐️🌙 سعی کن ... همیشه طوری زندگی کن ... که "ای کاش" هیچ وقت تکیه کلام پیریت نشه ...! ✾📚 @Dastan 📚✾
✨خدایا 💫دستم به آسمانت نمیرسد ✨اما توڪه دستت به زمین میرسد 💫در این شب تابستانی ✨عزت دوستان و عزیزانم را 💫تاعرش ڪبریایے خودبلندڪن ✨و عطاڪن به آنان 💫هرآنچه برایشان خیراست ✨و دلشان را لبریزڪن از شادی 💫شبتون پراز لبخند خدا ✾📚 @Dastan 📚✾
زندگی در واقع مثل یک فنجان قهوه است سیاه، تلخ و داغ...! اما میشه توش شیر ریخت تا روشن بشه میشه توش شکر ریخت تا شیرین بشه و میشه کمی صبر کرد تا خنک‌ بشه قهوه زندگی تون بکام رفقا 🙏 صبحتون بخیر و نیکی 🌹 ✾📚 @Dastan 📚✾
تعداد انبیاء اباذر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم پرسید: «چند نفر از انبیاء مرسل بودند؟» فرمود: «سیصد و سیزده نفر.» پرسید: «چند کتاب بر آنان فرستاده شد؟» فرمود: «یک‌صد و بیست‌وچهار.» بعد پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ای اباذر! چهار پیغمبر سریانی بودند، آدم، شیث، اختوع (ادریس) و نوح و چهار نفر از پیامبران از عرب بودند: هود، صالح، شعیب و پیغمبر تو. اولین پیامبر بنی‌اسرائیل، موسی علیه‌السلام و آخرین ایشان عیسی علیه‌السلام بود و شش‌صد پیغمبر در میان موسی و عیسی بوده است.»(4) حیوه القلوب، ج 1، ص 6 🔆🔆امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «رسولان خدای سبحان، ترجمان حق و سفیران میان خالق و مخلوق هستند.» 📒غررالحکم، ج 1، ص 469 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆موفقیت پیامبر(ص) در امتحان الهی     🌱کتاب کامل الزیارات، کتاب هزار ساله ما است و ابن قولویه کنار قبر شیخ مفید در کاظمین است. ایشان آخر کتاب کامل الزیارات یک روایتی نقل می کند. می گوید: شب معراج خدا به پیغمبر فرمود: پیامبر من سه جا می خواهم تو را امتحان کنم. «إن الله تبارک و تعالی یختبرک فی ثلاث » (کامل الزیارات/ص332) پیغمبر اکرم به خدا عرض کرد: این سه تا چیست؟ 🌱فرمود: «الجوع و الأثرة علی نفسک » اولی گرسنگی و ایثار بر خود است. حضرت سه سال در شعب ابی طالب از گرسنگی سنگ به شکم می بست. اولی گرسنگی است. پیغمبر عرض کرد: «قبلت یا رب و رضیت و سلمت» قبول کردم، راضی و تسلیم هستم. 🌱دومین مورد «فالتکذیب و الخوف الشدید» تکذیب می کنند، دیوانه و مجنون می گویند. کاهن و ساحر می خوانند. باز عرض کرد «قبلت یا رب و رضیت و سلمت و منک التوفیق و الصبر » توفیق را تو باید بدهی. 🌱اما سومین مورد که بسیار سخت است، ما اگر بشنویم تحمل نمی کنیم، خطاب شد پیامبر سومی اش حوادثی است که برای عترتش پیش می آید. «أما أخوک علی » برادرت امیرالمؤمنین کشته می شود. دخترت فاطمه اینطور می شود. من دیگر در جزئیاتش وارد نمی شوم. پیامبر یک جمله اضافه کرد و فرمود: 🌱«إنا لله و إنا إلیه راجعون قبلت یا رب و سلمت و منک التوفیق و الصبر» ما فکر می کنیم همۀاولیاء و انبیاء در رفاه بودند. نه داغ دیدند، نه مریضی دیدند، نه سختی دیدند. بیمارستانی بودم، یک نفر بچه اش فوت کرده بود. ایستاده بود و داد می زد، خدایا حاشا به کرمت! چرا باید اینطور می کردی؟ پس دومین مورد احساس نارضایتی است. راه حلش هم همان است که راضی باشید. گله مند نباشید. «یأَیتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ، ارْجِعِی إِلی رَبِّک رَاضِیةً مَّرْضِیةً» (فجر/27 و28  📚نویسنده : محمدی وفایی، سیدمحمدصادق   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆داستان معاد 🔅از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: پیامبر خدا، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جوانی را در مسجد دید که از شدّت بی خوابی سر می جنباند. رنگش زرد بود، جسمش لاغر و چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر(ص) به وی فرمود: جوان! چگونه صبح کردی؟ 🔅گفت: ای پیامبر! با یقین صبح کردم.پیامبر(ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقینی حقیقتی دارد. حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شبها بیدار نگاهم داشته و روزها (با روزه داری) تشنه ام کرده است. خود را از دنیا و آنچه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم می نگرم که برای رستاخیز برپا شده، و مردم برای حسابرسی از قبرها سر برآورده اند و من در میان آنانم. 🔅پیامبر خدا به یارانش فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس فرمود: آنچه داری نگهدار! 🔅جوان گفت: ای رسول خدا!برایم دعا کن که همراه تو به شهادت نایل آیم! 🔅پیامبر(ص) برایش دعا کرد. چیزی نگذشت که در یکی از جنگهای پیامبر شرکت جست و پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود.» 🔴 منبع: کافی، ج 2، ص 53 ✾📚 @Dastan 📚✾
💖🌷 به شخصیت خود ... بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید ... زیرا شخصیت شما جوهر وجود شماست ... و آبرویتان ... تصورات دیگران نسبت به شما است ... ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
✨همه زندگی او دین و مذهب بود✨ 🎙همرزم شهید: 🔰در روستای خلسه که بودیم پسر حاج رحیم یعنی علی کابلی نیز حضور داشت، حاجی بین راه می‌گفت خیلی خوشحالم از اینکه با پسرم هم‌رزم هستم هر دو در رکاب مقام معظم رهبری برای اهل بیت (ع) می‌جنگیم. گفت: میدانی الان به حال چه کسی غبطه میخورم؟ به حال همسرم؛ اینکه چقدر ثواب میبرد هم نگران من و هم نگران فرزندش است که میزان ثواب قابل نوشتن نیست. 🔰من در آن لحظه به حال خودش غبطه خوردم، چرا که من خودم به پسرم گفته بودم جای شما نیست مگر بچه بازی است پسرم به من گفت شما چقدر بی‌انصاف هستید خودتان زمانی که به جبهه می‌رفتید سنتان کمتر از این‌ها بود، من در آن لحظه به کار خودم فکر کردم اما رحیم از هم‌رزم بودن با پسرش لذت می‌برد. 🔰در کل رحیم فردی وارسته بود، بخشی از آن به زحماتی برمی‌گردد که والدین او برایش کشیدند، مادربزرگ ایشان تاثیر خوبی گذاشت چرا که والدین او سنی بودند و در ادامه او تغییر مکتب داد و به واسطه مادربزرگ خود شیعه شد. حضور در دفاع مقدس به اعتقادات او عمق بخشید؛ اقدامات او هم سبقه دینی و مذهبی داشت، خلاصه زندگی او نشان از همین دارد. شهید ✾📚 @Dastan 📚✾