🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼
#داستان_آموزنده
🔆قاتل همانند سگ
⚡️روزی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم روی منبر فرمود: «ده سگ را در خواب دیدم که خون مرا میخوردند و در میان آنها سگی بود که حرص و تلاش او بسیار بود. گمان میکنم کشندهی فرزندم حسین علیهالسلام کسی باشد که صورتش شبیه سگ باشد.»
⚡️امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا، نشسته بود؛ چرتش گرفت و بیدار شد، فرمود:
⚡️«دیدم ده سگ بر من حمله آورده و سگی سیاهوسفید (اَبرص) که پیسی داشت، بیشتر از همه حمله میکرد و میخواست من را به قتل برساند.»
🍂⚡️عصر روز عاشورا این دو خواب تعبیر شد. شمر که صورتش همانند سگ بود، امام حسین علیهالسلام را به قتل رساند.
📚(جامع النورین، ص 213)
✾📚 @Dastan 📚✾
🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼🔅🌼
#داستان_آموزنده
🔆خواب خوش
سه تن در رهى مىرفتند؛ يكى مسلمان و آن دو ديگر، مسيحى و يهودى. در راه درهمى چند يافتند . به شهرى رسيدند. درهمها بدادند و حلوا خريدند.
شب از نيمه گذشته بود و همگى گرسنه بودند، اما حلوا جز يك نفر را سير نمىكرد.
يكى گفت: امشب را نيز گرسنه بخوابيم، هر كه خواب نيكو ديد، اين حلوا، فردا طعام او باشد . هر سه خوابيدند . مسلمان، نيمه شب برخاست، همه حلوا بخورد و دوباره خوابيد.
صبح شد . عيسوى گفت: ديشب به خواب ديدم كه عيسى مرا تا آسمان چهارم بالا برد و در خانه خود نشاند. خوابى از اين نيكوتر نباشد. حلوا نصيب من است .
يهودى گفت: خواب من نيكوتر است . موسى را ديدم كه دست من را گرفته بود و مىبرد . از همه آسمانها گذشتيم تا به بهشت رسيديم . در ميانه راه تو را ديدم كه در آسمان چهارم آرميدهاى؛ ولى مسلمان گفت: دوش، محمد(ص) به خواب من آمد و گفت:
اى بيچاره !آن يكى را عيسى به آسمان چهارم برد و آن دگر را موسى به بهشت، تو محروم و بيچاره ماندهاى.بارى اكنون كه از آسمان چهارم و بهشت، باز ماندهاى، برخيز به همان حلوا رضايت ده .
آن گاه برخاستم و حلوا را بخوردم كه من نيز نصيبى داشته باشم .
رفيقان همراهش گفتند: و الله كه خواب خوش، آن بود كه تو ديدى. آنچه ما ديديم همه خيالات باطل بود .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زاهد نماى كج انديش
نام حسن بصرى ، در تاريخ اسلام ، زياد برده مى شود، پدر او بنام يسار از اهالى قريه ميسار (نزديك بصره ) بود.
حسن بصرى 89 سال عمر كرد، و يكى از زاهدان هشتگانه معروف مى باشد، وى زمان على (ع ) تا زمان امام باقر (ع ) را درك كرده است .
وى از ديدگاه تشيع ، فردى منحرف ، و زاهد نمائى كج انديش و دربارى بود، بسيارى از منحرفين ، او را احترام مى كردند و روشنفكر وارسته مى دانستند، به هر حال در اينجا به يك داستان از اين فرد زاهدنما توجه كنيد:
پس از جنگ جمل و پيروزى سپاه على (ع ) برسپاه طلحه و زبير، على (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد حسن بصرى در آنجا وضو مى گيرد، فرمود: اى حسن ، درست وضو بگير.
حسن در پاسخ گفت : اى امير مؤمنان تو ديروز (در جنگ جمل ) مسلمانانى را كشتى كه گواهى به يكتاى خدا و رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى دادند و نماز مى خواندند و وضوى درست مى گرفتند.
على (ع ) فرمود: آنچه ديدى واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، يارى نكردى ؟.
حسن گفت : در روز اول جنگ ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولى در شك بودم كه آيا اين جنگ صحيح است ؟!
وقتى به محل خريبه (بر وزن كريمه ) رسيدم شنيدم ندا دهنده اى گفت : اى حسن برگرد، زيرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم .
در روز دوم نيز براى جنگ حركت كردم و همين جريان پيش آمد.
امام على (ع ) فرمود: راست گفتى ، آيا مى دانى آن ندا دهنده چه كسى بود؟.
حسن گفت : نه نمى دانم .
امام فرمود: او برادرت ابليس بود، و تو را تصديق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن ، در آتش هستند.
حسن گفت : اكنون فهميدم كه قوم (دشمن ) به هلاكت رسيدند.
آرى در هر زمانى از اين گونه افراد پيدا مى شوند كه به زهد و وارستگى شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپيچى مى كنند، و حتى اعتراض مى كنند، و وقتى پاى جهاد به ميان مى آيد، از خونريزى و مسلمان كشى سخن به ميان مى آورند.
در نقل ديگر آمده : همين حسن بصرى در وضو گرفتن ، وسوسه داشت و آب زياد مى ريخت ، على (ع ) او را ديد و فرمود: اى حسن ، آب زياد مى ريزى !.
او در پاسخ گفت : آن خونهائى كه امير مؤمنان مى ريزد، زيادتر است .
على (ص ) فرمود: از كار من ناراحت شده اى ؟
او گفت : آرى .
فرمود: هميشه چنين باشى .
پس از اين نفرين على (ص )، حسن بصرى هميشه تا آخر عمر، غمگين و عبوس بود تا جان سپرد.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺 بهترین نسخه و نمونه خود باشید ....
🌿 بین "خود واقعی" و خودی که در آرزوی رسیدن به آن هستید پلی بزنید.
🌿 بهانه ها را کنار بگذارید
🌿 و گامهایی برای رسیدن به بهترین حالت خود را بردارید
🌿 و زندگی خود را متحول کنید !
🌿 در ذهن خود، حالتی بهتر و ایده آل از خود به تصویر بکشید که
🌿 با توانایی بسیار بالاست و در درون ذهن برای هر چیزی آماده است
✾📚 @Dastan 📚✾
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫💫شفای مردمریض
🎥داستان مذهبی حسین مومنی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پاسخ به اشكال منكر خدا
💥يكى از منكران خدا كه مى خواست به قول خود به قرآن اشكال بگيرد و مثلاً بگويد در قرآن ، تضاد وجود دارد، بنابراين ساخته فكر بشر است ،
كه طبق بعضى از روايات او ابن ابى العوجاء (از ماديين معاصر امام صادق عليه السلام ) بود.
💥روزى به مؤمن الطاق (يكى از شاگردان برجسته امام صادق عليه السلام ) گفت : در قرآن در سوره نساء آيه 3 آمده : شما مى توانيد تا چهار زن به عنوان همسرى انتخاب كنيد و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحدة (و اگر ترس آن را داريد كه عدالت بين همسران را نتوانيد رعايت كنيد، ازدواج با يك زن جايز است نه بيشتر).
و در همين سوره آيه 129 آمده : ولن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء ولو حرصتم و هرگز نمى توانيد در ميان همسران رعايت عدالت كنيد هر چند كوشش نمائيد.
💥بنابراين بين اين دو آيه تضاد است ، زيرا اولى مى گويد، در صورت بيم نتوانستن رعايت عدالت ، انتخاب بيش از يك همسر جايز نيست ، و در صورت توانستن رعايت عدالت ، تا چهار همسر جايز است ، و در آيه دوم گويد: شما هرگز قادر به رعايت عدالت نيستيد؟ (بنابراين تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم كه ممكن نيست پس تعدد زوجات در اسلام صيح نيست ).
مؤمن الطاق گويد: جواب اين اشكال را نتوانستم بدهم ، به مدينه مسافرت كرده به حضور امام صادق (ع ) رسيدم و اشكال منكر را مطرح كردم .
💥امام فرمود: منظور از عدالت در آيه سوم نساء عدالت در نفقه (و حقوق همسرى ) است ، و اما منظور از عدالت در آيه 129 (كه آنرا غير ممكن مى داند) عدالت در تمايلات قلبى است زيرا انسان نمى تواند در ميل خود بين همسران رعايت عدالت كند، بنابراين تضادى بين اين دو آيه نيست .
مؤمن الطاق گويد: بازگشتم و به اشكال او (ابن ابيالعوجاء) به همين طريق پاسخ دادم ، قانع شد و به من گفت :
💥هذا ما حملته من الحجاز: تو اين پاسخ را از حجاز آورده اى .
يعنى اين پاسخ از تو نيست ، بلكه از امام صادق (ع ) است كه رفتى در مدينه (كه از شهرهاى حجاز است ) از او پرسيده اى و جواب آنرا گرفته اى و براى من آورده اى .
به اين ترتيب يكى از شاگردان زيرك امام صادق (ع ) پاسخ اشكال منكر خدا را داد، و از كنار آن ، بيت فاوت نگذشت .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از مشاوره
❌ ثبت نام آغاز شد👇❌دوره مجازی(آفلاین)
🔹 #تربیت_جنسی_کودک_و_نوجوان
🔞 آیا می دانید تربیت جنسی وظیفه والدین است اگر اگاهی نباشد، فرزندانتان این امور را به طرز اشتباه از جامعه، دوستان، سایت و... یاد می گیرند؟
❌بیش از پانزده جلسه آموزشی مفید و کاربردی در شش ساعت❌
💰هزینه با تخفیف ویژه 👈 ۳۵۰/۰۰۰ تومان
✅تربیت جنسی با آموزش جنسی متفاوت است
شماره کارت به نام موسسه همیار خانواده👇
6037997750011299`☘️ ارسال رسید واریز به ایدی زیر👇 @moshaver_khob https://eitaa.com/joinchat/1081803223Cc60a0cb30a ❣️#موسسه_همـــــیارخــــــــانواده /#مشاوره ❣️
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
#داستان_آموزنده
🔆 امام حسن (ع ) در هفت سالگى !
🍁امام حسن در دوران هفت سالگى ، به مسجد مى رفت ، و پاى منبر رسول خدا (ص ) مى نشست ، و آنچه در مورد وحى ، از آن حضرت مى شنيد، به منزل ، باز مى گشت و براى مادرش فاطمه زهرا (ع ) نقل مى كرد (به اين ترتيب كه همچون ، يك خطيب ، روى متكائى مى نشست ، و سخنرانى مى نمود، و در ضمن سخنرانى آنچه از پيامبر (ص ) فرا گرفته بود، بيان مى كرد).
🍁حضرت على (ع ) هرگاه وارد منزل مى شد و با فاطمه زهرا(ع )، سخن مى گفت ، در مى يافت كه فاطمه (ع ) آنچه از آيات قرآن ، نازل شده ، اطلاع دارد، از او پرسيد: با اينكه شما در منزل هستيد، چگونه به آنچه كه پيامبر (ص ) در مسجد بيان كرده ، آگاه هستى ؟!.
🍁فاطمه زهرا(ع )، جريان را به عرض رساند، كه اين آگاهى ، از ناحيه فرزندت حسن (ع ) به من انتقال مى يابد.
🍁روزى على (ع ) در خانه مخفى شد، حسن (ع ) كه در مسجد، وحى الهى را شنيده بود، وارد منزل شد و طبق معمول بر متكا نشست ، تا به سخنرانى بپردازد، ولى لكنت زبان پيدا كرد، حضرت زهرا (ع ) تعجب نمود!، حسن (ع ) به مادر عرض كرد: تعجب مكن ، چرا كه شخص بزرگى ، سخن مرا را مى شنود، و استماع او مرا، از بيان مطلب ، باز داشته است .
🍁در اين هنگام على (ع ) از مخفيگاه خارج شد و فرزندش ، حسن (ع ) را بوسيد
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
👈 ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺳﻬﺎ ﺭﺍ
🍃 ﺯﻣﺎﻥ ﺳﺨﺘﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ
👈 ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ...
🍃 #ﺻﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﮏ نوع ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ
🍃 ﻭ #ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ_ﺩاری ﻧﻮعی ﻋﺒﺎﺩﺕ
👈 ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ...
🍃 ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ به معنی ﺗﺎﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺷﮑﺴﺖ
😀 ﻭ #ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﯾﮏ نوع ﻧﯿﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ
✾📚 @Dastan 📚✾