eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆بانوى شيردل كميت بن زيد اسدى از شعراى بزرگ و از حماسه سرايان سلحشور و آگاه شيعه است كه از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام ) بهره ها جست و همواره با اشعار پرمعنى خود به حمايت از آنها برمى خاست ، آنهم در روزگارى كه طاغوتهاى اموى ، صداها را در سينه ها و نفس ها را در گلوها خفه كرده بودند. او به حدى از لياقت رسيد كه امام باقر (علیه السلام ) درباره او فرمود: لاتزال مؤ يدا بروح القدس مادمت تقول فينا هميشه از طرف روح القدس ‍ مؤ يد باشى ، تا هنگامى كه در شاءن ما سخن مى گوئى . استاندار ستمگر كوفه خالد بن عبدالله قسرى كه از طرف هشام بن عبدالملك دهمين خليفه اموى در استان عراق ، حكومت مى كرد، نقشه عجيبى را طرح و اجرا كرد كه كميت را به قتل برساند، بجرم اينكه از مدح امامان (علیه السلام ) مى گويد و بر ضد ستمگران ، افشاگرى مى كند. نقشه استاندار در مورد قتل كميت ، به انجام نرسيد، ولى ماءمورين دژخيم استاندار، او را دستگير كرده و به زندان افكندند. كميت در زندان دريافت كه او را اعدام خواهند كرد، مخفيانه براى همسرش ‍ پيام داد و او را از جريان آگاه نمود. همسر كميت كه دختر عموى او بود و از طايفه بنى اسد (كه به شجاعت و وفا معروف مى باشند) نقشه اى براى فرارى دادن كميت از زندان طرح و اجرا نمود. و آن اينكه : در يكى از روزهاى ملاقات ، لباسهاى كميت را به تن كرد، و لباسها و نقاب خود را به شوهر پوشاند، يكى دوبار او را ورانداز كرد و گفت : هيچ معلوم نيست . فقط مردانگى شانه هايت پيدا است آن هم عيبى ندارد، به نام خدا خارج شو. كميت همراه دو زن ديگر از زندان بيرون آمد و كسى از ماءمورين متوجه نشد، جمعى از جوانان بنى اسد كه دورادور مراقب كميت بودند، او را از محل دور نموده و به يكى از نقاط كوفه بردند و او را سالم به منزل مخفى رساندند. اما در زندان ، وقتى زندانبانها، كميت را صدا زدند جوابى نشنيدند وارد زندان شدند تا از او خبرى بگيرند، ناگهان با زنى روبرو شدند كه لباسهاى كميت را بر تن كرده و كميت را فرارى داده است . ماءمورين با كمال ناراحتى ، جريان را به استاندار كوفه خبر دادند، استاندار، همسر شجاع كميت را احضار كرد و او را سخت تهديد نمود كه بايد شوهرت را تحويل دهى ، در اين كشمكش ، جمعى از جوانمردان بنى اسد نزد استاندار آمده و به حمايت از همسر شجاع كميت پرداختند، سرانجام ، استاندار، احساس خطر كرد و اين بانوى شيردل را آزاد نمود. اما دشمن زخم خورده دست برنداشت ، و در كمين كميت بود، چند سال از اين ماجرا گذشت . سرانجام ضمن توطئه اى جمعى از دژخيمان بنى اميه به او حمله كرده و او را به شهادت رساندند، فرزند كميت (بنام مستهل ) گويد: هنگام شهادت پدرم حاضر بودم ، سه بار گفت : اللهم آل محمد (خدايا دودمان پيامبر) تا اينكه در راه آرمان آنها شربت شهادت نوشيد. به اين ترتيب كميت بن زيد اسدى ، شاعر آگاه و مسئول قرن دوم هجرت ، كه اشعار پرحماسه اش ، آتشى بر خرمن هستى طاغوتها مى افكند، عروس ‍ شهادت را در آغوش گرفت . وى بسال 60 هجرى متولد شد و بسال 126 در سن 66 سالگى در زمان خلافت مروان بن محمد به شهادت رسيد - يادش به خير و حماسه اش ‍ جاودانه باد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پاسخ كوبنده عمر بن عبدالعزيز عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى ) از مردان نيكنام و نيك سرشت ، در ميان خلفاى جور بنى اميه است ، او وقتى زمام امور خلافت را بدست گرفت ، كارهاى مهمى انجام داد كه از جمله ممنوع كردن سّب (ناسزاگوئى ) به على (علیهالسلام )، و رد فدك به صاحبانش (فرزندان فاطمه عليهاسلام ) بود، در مورد فدك ، در تاريخ آمده : او نامه اى به فرماندارش عمرو بن حزم نوشت كه فدك را به فرزندان فاطمه (سلام الله علیها ) باز گردان . فرماندار پس از اطلاع از مضمون نامه ، در پاسخ نوشت : فرزندان فاطمه (سلام الله علیها ) بسيارند و با طوائف زيادى ازدواج كرده اند، به كدام گروه باز گردانم ؟ عمر بن عبدالعزيز، خشمناك شد، نامه تندى به اين مضمون در پاسخ فرماندار مدينه نوشت : ... اما بعد: هرگاه من در ضمن نامه اى به تو دستور دهم گوسفندى ذبح كن ، تو فورا در پاسخ خواهى نوشت ، آيا بى شاخ باشد يا شاخدار؟! و اگر بنويسم گاوى را ذبح كن ، مى پرسى رنگ آن ، چگونه باشد؟ هنگامى كه اين نامه من به تو مى رسد فورا فدك را بين فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) از على (علیه السلام ) تقسيم كن . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° قشنگترین اتفاقا زمانی می افته که اصلاً انتظارشو نداری…☁️☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
ما خریدی برای عقد نداشتیم. برای حاجی یک انگشتر عقیق به قیمت صد و هشتاد تومان خریدیم. ایشان هم برای من یک انگشتر هزار تومانی خرید. بعدها حاجی می‌گفت: وقتی مادرت می‌گفت که لباس و چیزهای دیگر هم بخر و تو می‌گفتی: نه همین‌ها بس است، برگردیم، نمی‌دانی که در دلم از خوشحالی چه خبر بود؛ از اینکه می‌دیدم شما الحمدلله همانی هستید که می‌خواهم. سردار محمد_ابراهیم_همت🌹🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عبرت گرفتن بى سواد حكيمى به خانه شخص بى سوادى وارد شد، ديد خانه او بسيار مجلل و باشكوه است و داراى فرشها و زيبائيها است ، اما صاحب آن خانه ، بى سواد است و هيچ بهره اى از علم و دانش ندارد، به صورت او تف كرد. صاحب خانه معترضانه گفت : اى حكيم اين چه كار زشتى بود كه با من انجام دادى ؟. حكيم گفت : بلكه اين كار براساس حكمت بود، زيرا آب دهان را به پست ترين مكان خانه مى اندازند، و من در خانه تو جائى را پست تر از او نيافتم . بى سواد از سخن و عمل حكيم ، عبرت گرفت و دريافت كه پستى و زشتى نادانى و بى سوادى با رنگ و روغن زدن خانه ، از بين نمى رود. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍️ وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده خدا؟ 🔹پسر کوچولو به مادر خود گفت: مادر داری به کجا می‌روی؟ 🔸مادر گفت: عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است. این طلایی‌ترین فرصتی است که می‌توانم او را ببینم و با او حرف بزنم. خیلی زود برمی‌گردم. اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می‌شود. 🔹و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد. 🔸حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت. 🔹پسر به مادرش گفت: مادر چرا چهره پریشانی داری؟ آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟ 🔸مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت: من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است. ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود. 🔹کودک پس از شنیدن حرف‌های مادر به اتاق خود رفت و لباس‌های خود را بر تن کرد و گفت: مادر آماده شو باهم به جایی برویم. من می‌توانم این آرزوی تو را برآورده کنم. 🔸اما مادر اعتنایی نکرد و گفت: این شوخی‌ها چیست؟ او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است. حرف‌های تو چه معنی‌ای می‌دهد؟ 🔹پسر ملتمسانه گفت: مادرم خواهش می‌کنم به من اعتماد کن. فقط با من بیا. 🔸مادر نیز علی‌رغم میل باطنی خود درخواست فرزندش را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می‌داشت. بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند. 🔹پس از چندی قدم‌زدن پسر به مادرش گفت: رسیدیم. 🔸در حالی که به مسجد اشاره می‌کرد. 🔹مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت: من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست. این رفتار تو اصلا زیبا نبود. 🔸کودک جواب داد: مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود. 🔹پس آیا افتخاری از این بزرگ‌تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است، حرف بزنی؟ 🔸آیا سخن‌گفتن با خدا لذت‌بخش‌تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟ وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده خدا؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
💠حجت الاسلام عالی: 🔸گاه یک مومن آن قدر عزیز می شود که به خاطر او بلا از جمعی برداشته می شود و مایه امان و امنیت می شود. ▫آیت الله مرعشی نجفی (ره) میفرمودند: 🔸آیت الله کوهستانی(ره) لنگر زمین است. اگر یک مومن این چنین است، آن که در راس مومنان است، یعنی ولی الله اعظم و حجت عصر او چطور؟ 🔸قطعا به واسطه او به عالمی که او در آن است نظر عنایت می شود و برکات می بارد و بلاها از آن دفع می شود. ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° ‏"قهرمان بودن یعنی توانایی فراخواندن امید؛ آنهم در جایی که ذره‌ای امید وجود ندارد."🌱👒 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نمونه ای از حلم امام علی علیه السلام روزى حضرت على (علیه السلام ) چند بار غلام خود را صدا زد، ولى جوابى نشنيد، ناگهان ديد غلام دم در ايستاده ، به او فرمود: چرا جوابم را نمى دهى غلام عرض كرد: لثقتى بحلمك ، وامنى من عقوبتك : زيرا به حلم و بردبارى تو، اطمينان دارم ، و خود را از مجازات تو ايمن مى دانم . حضرت على (ع ) پاسخ غلام را نيكو شمرد، و او را به همين خاطر آزاد نمود. اين روش ، يكى از شيوه هاى مهرآميز امامان معصوم (ع ) با بردگان بود، و آنها با روش پرمهر خود، درس مهربانى نسبت به زيردستان را به جهانيان آموختند. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
باز با گریه بگویم که گرفتار شدم عطر یار آمد و آواره ز اغیار شدم من ندیدم رخ نیکوش ولی بعد سحر عهد بستم به امیدی که ز انصار شوم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سفارش پدر سه شهید يكى از شخصيتهاى جمهورى اسلامى ايران مى گفت : پدر و مادر چند شهيد، به نزدم آمدند، در ضمن گفتگو پدر گفت : در جريان حمله مزدوران بعثى به خونين شهر، به منظور دفاع از كيان اسلام و اطاعت از فرمان امام امت خمينى بت شكن ، فرزند اولم شهيد شد، او را با دست حود به خاك سپردم . فرزند دومم از من اجازه جنگ با متجاوزين خواست ، اجازه دادم ، رفت و نبرد قهرمانانه كرد و به شهادت رسيد، او را نيز با دست خود به خاك سپردم . پسر سومم نيز به همين منوال رفت و كشت و به شهادت رسيد، او را با دست خودم به خاك سپردم . به همسرم گفتم : اى بانوى اسلام ! مبادا بى تابى كنى ، اشك بريزى كه اين ، سرمايه گذارى در راه اسلام است ، به خاطر خدا بايد صبر كنيم ، تا پاداشمان محفوظ باشد. هزاران درود بر اين افرادى كه با روح بلند خود، چنان فرزندانى شيردل به جامعه تحويل دادند، و خود اين گونه با روحيه اى سرشار از اخلاص و نيرومند، ايستادگى نمودند، و با دست پرتوان خود، اين چنين حماسه ها آفريدند، و حتى براى خدا حاضر نشدند كه براى عزيزترين افراد خود، اشك بريزند. طفل رضيع نادان از بهر شير گريد *** وقتى غذا شناسد، پستان چكارش آيد 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🔸امام رضا علیه السلام : در روز ، هر کس یک مومن را اطعام کند انگار تمام پیامبران و صدیقان را طعام داده است. جهت برگزاری جشن بزرگ منتظر مهر علوی شما خیرین بزرگوار هستیم ✅ اطعام شب و روز غدیر ✅ نورافشانی و کاروان شادی در مناطق محروم ✅ قربانی عید قربان(مصرف گوشت در اطعام عید غدیر با نگهداری بهداشتی) ✅ هدایا و بسته های فرهنگی به کودکان و نوجوانان ✅ ایستگاه صلواتی از تا غدیر لطفاً نذورات و هدایای غیرنقدی خود (عقیقه و قربانی) را به آیدی زیر اطلاع دهید👇 @Heatghadiriyeh110 🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊 شماره کارت جهت کمک های نقدی 👇 6037997750012768 بنام هیئت مذهبی غدیریه •┈┈••✾••┈┈• 💠 @ghadiriyeh110 💠
🔆استرداد اموال توسط امام حسين (علیه السلام ) كاروانى حامل كالا از سوى يمن به سوى شام براى معاويه مى رفت ، امام حسين (علیه السلام ) در زمان امامتش ، اموال كاروان را ضبط و به اصطلاح مصادره نمود، سپس براى معاويه چنين نامه نوشت : از حسين بن على (علیه السلام ) به معاويه فرزند ابوسفيان ، اما بعد: كاروانى از يمن مى آمد و از نزديك ما مى گذشت ، (پس از تحقيق معلوم شد) كه براى تو كالا و زينت و عنبر و عطريات ، حمل مى كند تا در انبارهاى دمشق ، ذخيره كنى ؟ تا تشنگى و حرص فرزندان پدرت را بوسيله آن كالاها، سيراب و اشباع كنى ، ولى من به آن كالاها، نياز داشتم و ضبط (و مصادره ) كردم . (انى احتجت اليها فاخذتها والسلام ). اين روش امام حسين (علیه السلام ) نشان مى دهد كه در صورت امكان بايد اموالى را كه براى طاغوت مى رود، مصادره نمود، و دليل برآنست كه كالاهائى كه امروز براى طاغوت عراق (در اين جنگ تحميلى صداميان كافر عراق ) مى رود، استرداد آن براى حكومت اسلامى ايران جايز بلكه لازم است . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔰 روزی تو خواهی آمد مرحوم آیت‌الله سید محمدحسن الهی طباطبایی قدس‌سرّه: 🌥 حضرت ولی‌عصر عجّل‌الله‌فرجه که غایب نیست. ما هم هیچ‌وقت بدون رابطه نیستیم. ارتباط بین ما و حضرت همیشه وجود دارد. 🔸 تصرف حضرت در بشریت، مثل تصرف روح در بدن است؛ آن هم نه فقط برای ما بلکه همۀ بشریت! ما همیشه تحت‌نظر حضرتیم. ارتباط ما با حضرت دائمی است. 🔹منتهی بعضی از انسان‌ها این ارتباط را درک می‌کنند و می‌شناسند و بعضی نمی‌شناسند و اگر ما نمی‌توانیم ارتباط را درک کنیم، چون ما دیدمان کم است؛ ما غایبیم. 📚 الهیه، ص ۱۵۳ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اذان بسیار زیبا همراه با ترجمه به صورت اشعار ،، بشنوید زیباست ،، کلیپ را برای همه مساجد ارسال کنید وتا آخر خود گوش کنید ولذت ببرید. اگرحال دلتان خوب شد التماس دعا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷به هویزه که رسیدم، از دیدن آن‌چه که دیدم، دلم به درد آمد. دشمن قبل از عقب‌نشینی، همه منازل و مغازه‌ها و ساختمان‌ها را ویران کرده بود. فقط یک مسجد سالم مانده بود. رفتم به مسجد و خوشحال بودم از این‌که دشمن از هویزه رفته و هم از خرابی‌ها ناراحت بودم. در مسجد با دلی شکسته نماز می‌خواندم که بچه‌های سوسنگرد هم سررسیدند. پس از جستجوی زیاد، فهمیدیم که دشمن تا نزدیکی سه راهی فتح و بعد از پاسگاه خاتمی عقب‌نشینی کرده‌است. دشمن را در آن نواحی پیدا کردیم. من و دوستان به طرف سه راهی جفیر رفتیم؛ جاده‌ای که الان مزار شهدای هویزه است. در این حوالی، اتفاق جالبی افتاد! یکی از پاسدارهای کرمانی را که خیلی هم کم سن و سال بود، دیدیم. برایمان گفت:... 🌷گفت: با موتور می‌رفتم که عده زیادی عراقی جلویم سبز شدند. معلوم شد خدمه توپخانه هستند. میان آن‌ها افسر هم بود. تا مرا دیدند، فریاد زدند:‌ قف. ایستادم. لباس فرم سپاه تنم بود و می‌دانستم که اگر اسیرم کنند، کارم با کرام‌الکاتبین است. بلافاصله فکری به ذهنم رسید و به عربی گفتم: من پاسدار خمینی هستم. آمده‌ام خودم را تسلیم شما بکنم! هرچه اصرار کردند، سلاحم را به آن‌ها ندادم. یکی از افسران گفت: چرا می‌خواهی تسلیم بشوی؟ گفتم: من تنها نیستم. نزدیک دویست نفر پاسدار دیگر هم می‌خواهند خود را تسلیم کنند. _جدی؟ _والله. _از کجا بدانیم دروغ نمی‌گویی؟ _ کاری ندارد! دو نفر را با من بفرستید تا جایشان را به شما نشان بدهم. بلافاصله ستوان و سربازی خواستند بیایند؛ اما من گفتم: نه! فرمانده شما باید بیاید به بچه‌ها تأمین بدهد. 🌷ما پشت سیل‌بند بودیم که آن جوان کرمانی با دو افسر عراقی آمدند نزد ما. فوراً ریختیم و آن دو افسر را بازداشت کردیم. جوان پاسدار کرمانی که ماجرا را برایمان تعریف کرد، من قصه‌اش را باور نکردم و گفتم: دروغ می‌گویی. _برو با آن دو افسر صحبت کن! سرگرد یا سروان بود. با او صحبت کردم. دیدم بله راست می‌گوید. آن فرمانده با ناراحتی گفت: واقعا این بچه خیلی خوش شانس است. باید به او مدال بدهید. خوب ما را فریب داد. بلافاصله بچه‌ها رفتند و بقیه نیروهای عراقی را اسیر کردند و آوردند. : سردار علی ناصری 📚 کتاب "پنهان زیر باران" منبع: پایگاه خبری قدیری نیوز ✾📚 @Dastan 📚✾
پول تبرکی.MP3
3.88M
✨ پول تبرّکی ✅ ماجرای تشرف عالم سالک حاج شیخ جعفر توسلی (ره) محضر مبارک حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف 🎤 مصاحبه با شیخ أبوتقی الکوفی 🏷 علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ توصیه حاج شیخ حسنعلی نخودکی (اصفهانی) به توسّل در مسجد جمکران‌ برای رفع مشکل خدمت وظیفه در زمان رضاشاه 🔰 مرحوم آیه اللّه حائری مرقوم داشته‌اند: ▫️ جناب آقای حاج شیخ عبد اللّه مهرجردی، از وعاظ مشهور خراسان بوده و متجاوز از چهل سال است که ایشان را به خوبی می‌شناسم و آدم فاضل و درست و با محبتی است؛ ایشان در اواخر سلطنت رضا پهلوی- که بر اهل علم خیلی سخت گرفته بود- به مرحوم حاج شیخ حسنعلی مراجعه می‌کند تا از راهنمایی‌های معنوی او بهره‌مند گردد و راه حلی برای مشکلی که داشته بیابد -مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، معروف به دستگیری معنوی بود- حاج شیخ حسنعلی ظاهرا پس از إعمال قدرت خاصی می‌گویند: 🔸 حل مشکل شما برای اینکه به نظام وظیفه نروی و معاف شوی، مشروط به این است که به قم بروی و در مسجد جمکران قم، به حضرت صاحب الامر (علیه آلاف التحیه و الثناء) متوسّل شوی. ▫️ ایشان به قم می‌آیند و به مسجد جمکران می‌روند و به حضرت متوسّل می‌شوند. در نتیجه، خواب می‌بینند که در مسجد یا حیاط آن هستند و ظاهرا خادمه‌ای به ایشان می‌گوید: 🔹 حضرت حجت (سلام اللّه علیه) در مجاورت مسجد تشریف دارند؛ ▫️ و حاج شیخ را خدمت امام علیه السّلام راهنمایی می‌کند.. . آقای مهرجردی می‌گفت: ▪️ یادم نیست که خود آقا یا من، صحبت معافیت از نظام وظیفه را پیش کشیدم، فرمود: 🔶 «ما آن را درست کردیم». ▪️ از خواب بیدار شدم و از سابق یک معافیت یک ساله، به‌ عنوان مرض یا عذر دیگر- یادم نیست- داشتم. هر موقع که نیاز به نشان دادن می‌شد، همان برگ موقت را- که مدت‌ها بود وقت آن تمام شده بود- نشان می‌دادم و رفع گرفتاری می‌شد؛ تا چند سال به این گونه بود تا آنکه مشمول بخشودگی گردیدم. (۱) ⬅️ آیینه اسرار، صفحه ۳۴ (۱). سرّ دلبران، صفحه ۲۴۴ با اندکی تصرف در عبارات. 🏷 علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆گوشه اى از جنايات متوكل متوكل دهمين طاغوت عباسى از طاغوتهاى خودكام و ستمگرى است كه با دودمان پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) و آل على (علیه السلام ) كينه و عداوت شديد داشت ، و نسبت به آنها ظلم بى حد كرد، از جمله : عمر بن الفرج را حكام مكه و مدينه نمود و به او دستور داد كه هرگونه نيكى و حمايت از آل ابوطالب (علیه السلام ) را قدغن كند. عمر بن الفرج ، اين دستور را اجرا كرد و نگذاشت احدى كوچكترين كمك به آل على (علیه السلام) بنمايد، و اگر شخصى كمترين كمكى به آنها مى كرد، او را با سخت ترين شكنجه ها مجازات مى نمود، آنقدر كار را بر آنها سخت گرفت كه جماعتى از بانوان سادات علوى ، تنها يك پيراهن داشتند، و هنگام نماز نوبت به نوبت آن را مى پوشيدند و نمازشان را مى خواندند. و اين وضع ادامه داشت تا وقتى كه متوكل از دنيا رفت ، پس از او منتصر با روش متوكل مخالفت كرد، و از آنهمه سختگيرى نسبت به آل على (علیه السلام ) جلوگيرى نمود و نسبت به آنها احسان كرد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🌄 زمانه ناسپاس، آدم‌های ناسپاس ✍🏻 عین‌صاد ❞ اگر در اين روزگار عنود و اين زمانه ناسپاس، برای كارهايى كه كرده‌اى، سپاس نمى‌كنند يا در كارهايى كه كرده‌اى، بر تو ستم مى‌كنند، اين سير طبيعى كار است؛ طبيعت چنين روزگارى اين است كه بدها در آن، خيلى راحت مى‌تازند. 📚 | ص ۶۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
به چیزهایی که بعد از دعا کردن، به دست نیاوردید، فکر نکنید به همه چیزهای بی شماری فکر کنید که خدا بدون هیچ درخواستی، به شما داده است... و همه چيز را بسپار به خدايي كه بدون اذنش برگي از درخت نمي افتد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
الهی لبخند نقشی🥰 همیشگی برلبت باشد روزتون پر از عشق و لبخند شـاد باشیـد و قـدرتمـنـد 😊✌️ ✾📚 @Dastan 📚✾
سه موضوع خطير در قيامت يكى از افراد خانواده پيامبر اسلام (ص ) از آنحضرت پرسيد: آيا در قيامت يادى از دوستان مى شود؟ (كه مثلا افراد نيكى از آنها ياد كنند و آنها را نجات بخشد). پيامبر (ص ) در پاسخ فرمود: در سه مورد، هيچكس از كسى ياد نمى كند: 1- در نزد ميزان (و ترازوى عمل ) كه انسان در آن وقت همه فكرش در اين است كه آيا بار گناهش (يا پاداشش ) در ميزان ، سبك است يا سنگين ؟! 2- در نزد پل صراط، كه انسان همه فكرش متمركز در اين جهت است كه آيا از آن ، مى تواند عبور كند يا نمى تواند؟ 3- هنگام تقسيم نامه هاى اعمال ، كه انسان همه فكرش ، در اين است كه آيا نامه عملش به دست راستش داده مى شود (و قبول شده ) و يا نه (رفوزه شده است ). در اين سه مورد، نه خويش از خويشاوند خود و نه دوست از دوستش و نه يار از يارش و نه پدر و پسر و مادر هيچكدام در ياد همديگر نيستند، سپس ‍ فرمود: اين است معنى قول خدا (در آيه 37 سوره عبس ) لكل امرء منهم يومئذ شاءن يغنيه : در آن روز، هر كسى را كارى است كه او را (از توجه به ديگران ) مشغول و غافل داشته است پناه مى بريم به خدا در اين سه مورد! 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾