eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
هرجا آرامش را یافتی همان‌جا بمان که آن‌جا وطن توست...☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
message-1719118005-39.mp3
5.09M
🌺 عید غدیر 💐ای دین و زندگی من مولا 💐بخن بخن ابالحسن مولا 🎙 محمود کریمی 📎 📎 📎 ✾📚 @Dastan 📚✾
حاج قاسم، جانباز ۷۰ درصد بود و به‌لحاظ قانونی، حق پرستاری به او تعلق می‌گرفت. اما وقتی کارت حق پرستاری برایش صادر شد، آن کارت را به همراه رمزش به من داد و گفت: یک ریال از موجودی این کارت، حق من نیست؛ ببرید بنیاد شهید، هرکس از خانواده شهدا آمد آنجا و معطل کرایه راه یا گرفتار پول دارو و درمان بود، از موجودی این کارت به او بدهید... راوی: مدیر کل سابق بنیاد شهید استان کرمان 💚 ✾📚 @Dastan 📚✾
فراموشی غدیر.pptx
2.11M
✅پاورپوینت پیامدهای فرامواشی غدیر ✾📚 @Dastan 📚✾
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥حکایت امام جواد (علیه السلام) و شیعه ای که از مرگ می ترسید! ▪️ کیفیت انتقال مومن به آخرت ▪️ وقتی همه دردها و رنج ها و سختی ها به پایان می رسد! 🔸حجت الاسلام انصاریان ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💥 مردان خدا 🌺 بابا کرَم و داستانِ خواندنی او 🌺 🌸 "‌کرَم‌علی کریم‌زاده " ساکن تهران و اهل زورخانه و در زیّ لات‌ها بود و چون هنگام گذر از کوچه، به بچه‌های محل آب‌نبات می‌داد، آنان وی را " بابا کرَم " می‌خواندند و از همین‌جا به این لقب مشهور شد. 💧مدتی بعد، خانمی شعری می‌سراید که مطلع آن این بود: "بابا کرَم! دوستت دارم." پس از سرودن آن، مرحوم کریم‌زاده به وی خیلی علاقه‌مند می‌شود و از او خواستگاری می‌کند تا همسر دومِ این مرد شود اما این‌خانم شرط ازدواج خود را این می‌گذارد که هر دو توبه کنند و بابا کرَم هم می‌پذیرد و برای این‌که خدا توبه‌شان را قبول کند، نذر می‌کنند که همه‌ی نمازها را در مسجد محل و به‌جماعت بخوانند. 💧مرحوم حجةالاسلام تنکابنی ( پیشوای مسجد محله‌ی آنها ) می‌گفت: "صبح روزی دیدم برف بسیار زیادی باریده است؛ به‌گونه‌ای که یقین داشتم آن روز کسی برای نمازِ جماعتِ صبح به مسجد نمی‌آید و از این‌رو نخواستم به مسجد بروم اما به یادم افتاد که همسر بابا کرَم به نذر خود پابند است و با همین انگیزه به راه افتادم. به مسجد که رسیدم، دیدم پشت در بسته‌ی مسجد - در آن سوز برف و سرما - منتظر بازشدنِ در مسجد و خواندن نماز جماعتِ صبح است! به مسجد رفتیم و نماز جماعت دونفره خواندیم." 💧بابا کرم از آن همسرِدوم خود، پسری به نام مرتضی پیدا می‌کند که بزرگ هیئتِ تفرشی‌های تهران ( واقع در کوچه‌ی بابل یا همان وزیری ) می‌شود ( و محسن مهدیان که راوی این تاریخ است، می‌گوید عکسی از این آقا مرتضی دارد. ) 💧مدتی بعد، حسین همدانیان آن شعر را کامل می‌کند و برایش آهنگی هم می‌سازد. ( همدانیان بعدها بسیار فقیر می‌شود و سرانجام در آسایشگاه سالمندان وفات می‌کند. ) 💧سپس همان شعر را ملوک آنغوز ( مشهور به "آفت" و "بلبلِ شرق" ) در کاباره‌های لاله‌زار به همان شکلی که معروف به "آواز تخت‌حوضی‌" و "کوچه‌بازاری"ست ، بازخوانی می‌کند و به‌قدری با خواندن آن معروف می‌شود که عکس وی را برای ترویج آدامس "‌خروس‌نشان"، روی آن می‌زنند. 💧اما سرنوشت او هم جالب است: یک بار که برای دیدار با پسرش به سوریه رفته بود، با اصرار یکی از دوستان به زیارت دختر امیرمومنان - علیه‌السلام‌ - می‌رود و همان‌جا "در اوج شهرت" برای همیشه از مطربی توبه می‌کند و بعدها درویش و همه‌ی تلاشش رسیدگی به حال نیازمندان می‌شود و کتابی هم به نام " از فقر تا فقر " می‌نویسد که تا کنون چاپ نشده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆پسر كچل يك رفيقى داشتم ، خدارحمتش كند. مى گفت : پدرم با حاج شيخ رفيق بود، ومنزل ما هم مى آمد اما چيزى نمى خورد، من كوچك بودم وسرم كچل بود، وهر چه مداوا ميكردم خوب نمى شد. حاج شيخ ؛ به من فرمود: كلاهت را بردار ببينم وقتى كلاه را برداشتم يك نگاهى بسرم كرد، و فرمود: بله بد مرضى هم هست ، آب دهان به سرم انداخت . من كه بچه بودم عصبانى شدم ، رفتم به مادرم گفتم : اين ديگر كيست ، كه پدرم او را اينقدر احترام مى كند. مادرم گفت : مگر چه شده ؟ گفتم آب دهان به سرم انداخت . مادرم گفت : مادر ايشان مرد بزرگى است ناراحت نشو. من يك وقت احساس كردم كه سرم مى خارد، هى خاراندم زخم شد زخم را كندم ديدم زيرش مو در آورده . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
من فقط یک آرزو دارم وآن اینکه خدا به من یک عمر طولانی بدهد و من در این عمر ازهمه کناره گرفته و تا آخر عمر بر مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام گریه کنم. (ره)صاحب کتاب بی‌نظیر الغدیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹ضمانت بهشت از سوی پیامبر در مقابل انجام شش عمل🌹 🍃شش توصیه را از من قبول کنید تا من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم: 🍃هرگاه سخن گفتید دروغ نگویید هرگاه وعده‌ای دادید برخلاف آن عمل نکنید . هرگاه امانتی به شما سپرده شد خیانت نکنید 🍃چشمان خود را [از حرام] فرو بندید پاکدا من باشید دست و زبان خود را [از حرام] نگه دارید. 📚خصال شیخ صدوق، ج۱،ص۳۲۱ ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺برای امروزتان 🌸آرزو کــردم 🌺که خدای مهربون 🌸هدیه دهد به شما 🌺طبقی از شادی های 🌸بی دلیل... 🌺روزی آرام و ذهنی پاک 🌸روزتون شاد و ایام به کام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆بخاطر عدالت و امنيت واقعى ! در محضر امام صادق (ع )، سخن از قيام حضرت مهدى (عج الله تعالی فرجه ) به ميان آمد، امام صادق (علیه السلام ) فرمود: آنحضرت (امام مهدى ) آنقدر با دشمنان بجنگد و خونهاى آنها را بريزد كه بعضى (از مسلمين ) گويند: اگر اين شخص - اشاره به حضرت مهدى - از آل محمد (صل الله علیه وآله و سلم ) بود رحم مى كرد، اينهمه بى رحمى دليل بر اين است كه او از دودمان رسول خدا (ص ) نيسست !. يكى از حاضران به امام صادق (ع ) عرض كرد: اگر چنين است پس چرا ما آرزوى ظهور آنحضرت را داريم (يعنى كسى آرزومند ظهور حاكمى كه موجب خونريزى مى گردد نمى شود). امام صادق (ع ) از روى تعجب فرمود: سبحان الله اما تحب آن يظهر العدل و ياءمن السبل . عجبا آيا دوست ندارى كه عدالت ، آشكار گردد و راهها امن شود؟ (و امنيت جهانى پديد آيد و جهان پر از عدل و داد گردد). يعنى عدالت و امنيت جهانى ، بستگى به نابودى طاغوتها و مفسدين غير قابل هدايت دارد، و طبعا نابودى آنها بستگى به جنگ با آنها و ريختن خون ناپاك آنها است . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
حکومت نظامی در غدیر ! سید محمد کمره‌ای از رجال صدر مشروطه می گوید: بعد ساعت سه به خانه آمده احمد (پسرش) از حضرت عبد العظيم نيامده بود، گمان كردم كه نتوانسته بيايد شام آبگوشت خورده خوابيديم ساعت پنج و نيم از شب احمد آمد تعجب كردم گفت از بس كه برا عيد غدير جمعيت زياد بود تاحال طول كشيد ، قريب چهار پنج هزار نفر جمعيت ماندند و شهر نتوانستند بيايند تمام خيابان و بازار و حرم و صحن و ماشين مملو از جمعيت و امشب حكومت‏ نظامى در شهر بهم خورد كسى را نگرفتند و الا ده هزار جمعيت را بايد بگيرند. 🌹فرار سیدن ایام غدیر مبارکباد 📿غفلت و سهل انگاری در مساله غدیر جایز نیست. ✾📚 @Dastan 📚✾