eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆نماز جماعت صبح در مسجد امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر صلى الله عليه وآله (طبق معمول ) براى اداى نماز صبح با جماعت ، وارد مسجد شد، پس از نماز به پشت سر نگاه كرد و ديد عده اى از مسلمين براى نماز نيامده اند، نام آنها را به زبان آورد و فرمود: آيا اين افراد در نماز شركت نمودند؟! حاضران عرض كردند: نه . پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آگاه باشيد، بر افراد منافق ، نمازى ، سخت تر از عشاء نماز صبح نيست . و لو علموا اى فضل فيهما لا توهما و لو حبوا اگر آنها پاداش بسيار نماز صبح و عشاء را با جماعت ، در مى يافتند، گر چه چهار دست و پا (مانند راه رفتنت كودكان خوار) باشد، خود را به جماعت مى رساندند. 📚وسائل الشيعه ، جلد 5 ص 378. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆رهائى از زن مخالف حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر عليه السّلام حكايت فرمايد: روزى از روزها مردى - از آنايان - به محضر پدرم امام زين العابدين عليه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! همسرت - كه از خانواده شيبانى ها است - امام علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را دشنام و ناسزا مى گويد و با خوارج هم عقيده است . او اين عقيده را از شما پنهان مى دارد، چنانچه مايل باشيد خود را مخفى نمائيد تا من با او سخن گويم و متوجّه شويد كه چگونه است . لذا پدرم ، امام زين العابدين عليه السّلام اين پيشنهاد را پذيرفت و فرداى آن روز به عنوان اين كه همانند هميشه از خانه خارج مى گشت ، حركت كرد و در گوشه اى استراحت نمود. پس آن مرد آمد و با همسر آن حضرت مشغول صحبت شد و پيرامون اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام مطالبى را مطرح كرد، و زن از روى دشمنى و خباثتى كه داشت ، مشغول دشنام گفتن و توهين به آن حضرت شد؛ و پدرم امام سجّاد عليه السّلام سخنانى كه بين آن ها ردّ وبدل مى گرديد، به طور كامل مى شنيد؛ و با اين كه آن زن بسيار مورد علاقه پدرم بود، چون متوجّه شد كه از مخالفين و نواصب است او را طلاق داده و رهايش ‍ ساخت . 📚استبصار شيخ طوسى : ج 3، ص 183، ح 666/3. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆زيارت ابى عبداللّه مرحوم نورى در دارالسلام جلد يك صفحه دويست و چهل و پنج ازمرحوم طريحى در منتخب روايت نموده از سليمان اعمش كه گفت من در كوفه همسايه اى داشتم كه گاهى شبها نزدش مى رفتم و با هم صحبت و اختلاط مى كرديم ، يك شب در ميان صحبت ها اتفاقا صحبت كربلا پيش آمد الكلام يجرالكلام حرف حرف را مى آورد. من از او سئوال كردم كه عقيده تو درباره زيارت حضرت سيد الشهداء آقا ابى عبداللّه الحسين ع چيست ؟ يك وقت گفت : زيارت حسين بدعت است و هر بدعتى گمراهى و ضلالت است و منتهى گمراهى آتش جهنم است . من خيلى ناراحت و خشمگين شدم و از پيشش برخاستم و باخود گفتم وقتى كه سحر شد نزدش مى روم و شمه اى از فضائل آقا سيد الشهداء علیه السلام را براى او نقل مى كنم اگر بر عناد و انكارش اصرار ورزيد او را ميكشم . سليمان گفت : وقتى كه سحر شد آمدم پشت در خانه اش و دق الباب كردم ، همسرش پشت در آمد شوهرش را خواستم گفت ازاول شب به زيارت آقا سيدالشهداء علیه السلام رفته ، تعجب كنان از او خدا حافظى كردم و من هم به طرف كربلا رهسپار شدم گفتم اول زيارتى كرده باشم دوم دوستم را ببينم . وقتى كه وارد حرم مطهر شدم ديدم همسايه ام سر به سجده گذاشته و پيوسته گريه مى كند و از خدا طلب استغفار و توبه مى كند بعد از مدت زيادى سراز سجده برداشت و مرا ديد، نزدش رفتم ديدم حالش منقلب است ، گفتم اى مرد تو كه ديروز مى گفتى زيارت حسين بدعت است و هر بدعتى گمراهيست و منتهى گمراهى آتش ‍ دوزخست . و امروز مى بينم براى زيارت آمده اى ؟! گفت : اى سليمان مرا سرزنش نكن زيرا من قائل به امامت اهلبيت عليهم السلام نبودم تا امشب كه خوابم برد خوابى ديدم كه به وحشت افتادم . گفتم چه خوابى ديدى ؟ گفت در عالم خواب ديدم مردى جليل القدر كه نمى توانم وصف جمال و جلال و كمالش ‍ را بيان كنم دور او را جمعيتى احاطه كرده بودند در جلوى او سوارى بود و آن سوار تاجى بر سرداشت وآن تاج داراى چهار ركن بود و بر هر ركن گوهرى درخشان نصب بود كه تا مسافت ها راه را روشن مينمود. به يكى از خدمتگزاران آنحضرت گفتم : اين آقاكيست ؟ گفت : آقا رسول اللّه ص است . گفتم آنكه در پيش روى اوست كيست ؟! گفت آقا اميرالمؤ منين على ع وصى رسول اللّه ص است بعد نگاه كردم ديدم ناقه اى از نور پيدا شد و بر آن ناقه هودجى از نور بود و ناقه ما بين زمين و آسمان پرواز مى كرد. پرسيدم اين ناقه از كيست ؟! گفت از حضرت خديجه كبرى و فاطمه زهرا سلام اللّه عليهما است پرسيدم اين جوان كيست ؟! گفت حضرت امام حسين ع است كه همه براى زيارت مظلوم كربلا آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام مى روند. متوجه هودجى شدم ديدم نوشته هائى از طرف آن بزمين پخش مى شود پرسيدم اينها چيست ؟ گفت در اينها نوشته شده كسانى كه شب جمعه به زيارت آقا حسين ع مى آيند از آتش جهنم در امان هستند. من خواستم يكى از آنها را بردارم گفت تو كه ميگفتى زيارت امام حسين ع بدعت است اين نوشته بدست تو نمى رسد مگر اعتقاد به فضيلت و شرافت آن حضرت را پيداكنى با حالت جزع و فزع و گريه و ترس و وحشت از خواب بيدار شدم و در همان ساعت به زيارت حضرت سيد الشهداء آقا اباعبداللّه الحسين ع مشرف شده و توبه كردم . اى سليمان بخدا قسم من از قبر امام حسين ع جدا نمى شوم تا روح از بدنم جدا شود. 📚زندگانى عشق ، 210. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی یک پاداش است نه یک مکافات فرصتی است... کوتاه تا ببالی...بدانی...بیندیشی... بفهمی...وزیبا بنگری... و در نهایت در خاطره‌ها بمانی پس زندگیت را خوب زندگی کن... ✾📚 @Dastan 📚✾
خواص عاشورایی: حنظلة بن اسعد شبامی 🔻 حنظله بن اسعد، از شیعیان سرشناس و شجاع کوفه و سخنوری فصیح و قاری قرآن بود. وی یار با وفای امام حسین ع و از قبیله هَم‍ْدان بود. 🔹 حنظله تا آخرین لحظات خود را سپر امام ع در برابر شمشیرها و تیرها و نیزه های دشمن قرار داده بود. او با قرائت آیاتی از قرآن به آنان هشدار می‌داد :" ای قوم! بر شما از روزی مانند روزگار عذاب اقوام پیشین می ترسم! حسین ع را مکشید که خدا شما را در عذاب هلاک می کند". 👈 امام ع در حق حنظله دعا کرد. او پس از کسب اجازه از امام ع از ایشان خداحافظی کرد و راهی میدان شد و آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. نام وی در زیارت ناحیه و زیارت رجبیه آمده است. (مثیرالاحزان، ص۶۵) ✾📚 @Dastan 📚✾
_بهم‌گفت:ڪہ‌چی!؟ هی‌جانباز_جانباز... شھید_شھید؛💔 میخواستن‌نرن...! ڪسےمجبورشون‌ڪرده‌بود؟! گفتم:چرا اتفاقاً... مجبورشون‌ڪرده‌بودن.(: گفت:ڪی! گفتم:همونـےڪہ‌تونداریش. گفت:من ندارم!؟چیو...! گفتم:غیرٺ.🙃🤍!.. ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ شهادت "شهید علیرضا موحد دانش" 🔹عليرضا موحد دانش، فرزند اول خانواده در سال ۱۳۳۷ ش در تهران به‌دنيا آمد. او که دوران سربازی خود را قبل از انقلاب می‌گذراند، پس از فرمان امام خميني (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، از پادگان گريخت و به جمع انقلابيون پيوست. 🔻عليرضا در فروردين‌ماه ۱۳۵۸ش به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و ابتدا مأموريت حراست از بيت امام خمينی (ره) را بر عهده گرفت. ولی بعد با آغاز غائله كردستان، به اين خطه رفت. 🔻پس از آن به جبهه اعزام شد و فروردین ۱۳۶۰ در عملیات بازی‌دراز۲ دستش قطع شد. سردار عليرضا موحد دانش، عاقبت در ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در عمليات والفجر ۲ در منطقه حاج‌عمران درحالی‌كه فرمانده تيپ ۱۰ سيدالشهدا (علیه‌السلام) بود، به فیض عظیم شهادت رسید. از او یک فرزند به یادگار مانده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گِلِه‌ی امام حسین علیه‌السلام در خواب از یک زائر اربعینی! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یک تهدید نیست ؛ هشدار است عزرائیل در انتظار نتانیاهو و فرماندهان ارشد نظامی رژیم صهیونیستی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ذكر درختان مرحوم ((آخوند گزى اصفهانى )) كه يكى از علماى برجسته اصفهان بودند و همزمان با ((مرحوم آخوند كاشى )) بودند فرمودند: من يك شب در ((مدرسه صدر اصفهان )) ميهمان يكى از طلبه ها شدم ، در آن شب احساس كردم ، در و ديوار و درختها دارند ذكر مى گويند. آمدم درب حجره آخوند، ديدم آخوند وقتى مى خواسته نماز بخواند در را بسته تا كسى نتواند وارد شود، چون با يك وضع مخصوصى نماز مى خواند. و ايشان خيلى فوق العاده بودند. من احساس كردم درختها و در و ديوار همراه آخوند ذكر مى خوانند. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾