eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
74 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
خواص عاشورایی: سوّار بن ابی حِمیَر 🔻 سوّار بن ابی‌حِمیَر (بن منعم) یکی از اصحاب امام حسین علیه‌السلام است که در کوفه زندگی می کرد و در دوران صلح به امام حسین ع پیوست و تا روز عاشورا همراه آن حضرت بود. او در نبرد نخست به سپاه کوفه حمله کرد. ♦️ در مورد زمان شهادتش اختلاف نظر وجود دارد. بعضی ها گفته اند که در همان نبرد اول در عاشورا به شهادت رسید. ولی اکثر نقل‌ها گفته‌اند که در عاشورا زخمی شد و اسیر شد و بعد از یکسال در زندان کوفه به شهادت رسید. 🔹در زیارت ناحیه از او اینگونه نام برده شده است: «السلام علی الجریح المأسُور سَوّارِ بْنِ أبی حِمْیَرِ الْفَهْمی الهَمْدانی.» (الرجال، ج۱، ص۱۰۱ _ الحدائق الوردیه، ص۱۲۲) ✾📚 @Dastan 📚✾
@drrafiei_ir4_5947139492765764009.mp3
زمان: حجم: 5.88M
🎙حجت الاسلام دکتر رفیعی 🔹آشنایی انبیاء از ماجرای امام حسین علیه السلام ✅کانال منبرهای عالی 👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت دوم) 💠از سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت: «در راه بیت المقدس به شام رسیدم. همه مردم شهر در حال جشن و شادی بودند. مردی را دیدم که سری که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (ص) بود بر نیزه داشت. از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی محمل سوار بود.» 🔺خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی؟» گفت: «سکینه دختر حسین (ع)» گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟» گفت: «ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا (ص) نگاه کنند.» 🔹سهل می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم چهار صد دینار بگیری و حاجت مرا بپذیری؟» گفت: «حاجتت چیست؟» گفتم: «این سرها را جلوتر و دور از این زنان ببر.» آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.» ✾📚 @Dastan 📚✾
📙 مسئول اعمال گفته‌اند که مدتي بود بهلول هیچ نمی‌خندید. انگار دردي عظیم از درون او را مي‌گزيد و این باعث اندوه سلطان بود. به مردم گفته بوده هرکه بهلول را بخنداند چندین سکّة زر، جایزه دارد. روزی بهلول به درِ قصابی‌ای مي‌ایستد و به لاشه‌های بز و گوسفند که از سقف قصابی آویزان بوده، خیره خیره می‌نگرد. به این طرف و آن طرف قصابی می‌رود و باز بر می‌گردد. ناگهان قهقة بلند سر‌می‌دهد و شاد و خندان راه خود را در پیش می‌گیرد. خبر به سلطان می‌برند که بهلول خندید. سلطان او را طلب می‌کند و از سِرّ خنده‌اش می‌پرسد. بهلول جواب می‌دهد که من همیشه گمان می‌كردم چون برادر تو هستم، روز بازخواست حتماً به سبب کارهای بد تو عقاب خواهم شد. و این باعث ناراحتی من بود. اما امروز در قصابی دیدم که «بز به پاچه خونه و گوسفند به پاچه خو» یعنی دیدم که بُز با پای خود آویزان است و گوسفند با پای خود. در یافتم که هرکسی مسؤل اعمال خود خواهد بود. و این باعث راحتی و خنده من شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ ورود کاروان اسرا به دمشق (قسمت سوم) 🔻شیخ عباس قمی می‌نویسد: «اسرای کربلا را پس از ورود به دمشق در پله‌کان مسجد نگه داشتند، پیرمردی از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را که شما را کشت و نابود کرد و آشوب را خاموش کرد... 🔹چون سخنش تمام شد، امام سجاد (علیه‌السّلام) به او فرمود: قرآن خدا را خوانده‌ای. گفت: آری. فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ (بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم)»؟ گفت: آری. فرمود: ما خویشان پیامبریم... ♦️سپس حضرت فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ (خداوند می‌خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه گرداند)»؟ گفت: بله خوانده‌ام. حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم... مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و کشندگان آنان بیزاری می‌جویم». ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️انتخاب "جمشید آموزگار" به نخست وزیری رژیم پهلوی 🔻با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید آمریکا، جیمی کارتر، محمدرضا پهلوی برای جلب اعتماد و رضایت او دست به هرکاری می‌زد. او هویدا، نخست وزیر مطیعش را بعد از ۱۲ سال نخست وزیری برکنار نمود. 🔸جمشید آموزگار که تفکراتی همسو با کارتر داشت 16 مرداد 1356 به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد. فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان، شهادت فرزند امام خمینی، چاپ مقاله اهانت آمیز علیه امام، وقایع خون‌بار 19 دی قم و 29 بهمن 56 در تبریز از جمله وقایع دوران نخست وزیری آموزگار بود. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سازش يا نجات خود و اسلام همچنين مرحوم شيخ صدوق ، طبرسى و ديگر بزرگان آورده اند: پس از آن كه امام علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام وارد شهر خراسان گرديد، تحت مراقبت شَديد و مستقيم مامون عبّاسى و مامورانش قرار گرفت و مرتّب شكنجه هاى گوناگون روحى و فكرى بر حضرتش وارد مى گشت . پس از گذشت چند روزى ، مامون به حضرت رضا عليه السلام پيشنهاد داد كه مى خواهم از خلافت و رياست كناره گيرى كنم ؛ و آن را تحويل شما دهم . امام عليه السلام پيشنهاد مامون را نپذيرفت و فرمود: از انجام اين كار، به خداوند متعال پناه مى برم . مامون اظهار داشت : حال كه از پذيرفتن خلافت امتناع مى ورزى و قبول نمى كنى ، بايد ولايتعهدى مرا قبول نمائى تا پس از من خلافت براى شما باشد. وليكن امام عليه السلام همچنان امتناع مى ورزيد؛ چون به خوبى آگاه بود و مى دانست كه اين يك دسيسه و توطئه اى براى متّهم كردن حضرت و جلب افكار عمومى مى باشد؛ و اين كه مامون در اين جريان اهداف شومى را دنبال مى كند. سرانجام ، روزى مامون ، فضل بن سهل - كه معروف به ذوالرّياستين بود - و همچنين امام رضا عليه السلام را به كاخ خود دعوت كرد و سپس امام عليه السلام را مخاطب قرار داد و گفت : من به اين نتيجه رسيده ام كه بايد خلافت و امور مسلمين را به شما واگذار كنم . حضرت فرمود: به خدا پناه مى برم ، من طاقت آن را ندارم . مامون گفت : پس به ناچار، بايد ولايتعهدى مرا قبول كنى . امام عليه السلام به مامون فرمود: از من چشم پوشى نما؛ و مرا از چنين امرى معاف كن . در اين لحظه ، مامون با حالت غضب و تهديد به حضرت گفت : عمر بن خطّاب ، شش نفر را شوراى خلافت قرار داد كه يك نفر از آن ها جدّت ، علىّ بن ابى طالب ، اميرمؤ منان بود؛ و عُمَر وصيّت كرد و گفت : هركس مخالفت كند، بايد گردنش زده شود. و تو نيز اينك مجبور هستى و بايد آن را بپذيرى و چاره اى جز پذيرفتن آن ندارى . و در اين هنگام ، حضرت به ناچار اظهار داشت : حال كه چنين است ، ولايتعهدى را مى پذيرم ، مشروط بر آن كه در هيچ كارى از امر حكومت دخالت ننمايم . و مامون نيز آن را پذيرفت .(1) همچنين آورده اند: پس از آن كه امام رضا عليه السلام وارد شهر خراسان گرديد و بر مامون عبّاسى وارد شد؛ و به ناچار ولايتعهدى را پذيرفت ، مورد اعتراض و انتقاد بعضى افراد قرار گرفت . لذا حضرت در جواب فرمود: آيا پيامبر خدا صلوات اللّه عليه افضل است ، يا وصىّ و جانشين او؟ گفته شد: پيامبر خدا، افضل است . فرمود: آيا مسلمان افضل است ، يا مشرك به خداوند متعال ؟ گفته شد: مسلمان بر مشرك برترى دارد و افضل مى باشد. آن گاه ، افزود: بنابر اين عزيز و پادشاه مصر مشرك بود و حضرت يوسف عليه السلام پيامبر خدا بود؛ وليكن مامون مسلمان است و من وصىّ و جانشين پيامبر خدا هستم ، يوسف از پادشاه مصر تقاضا نمود تا وزير و امانتدار او باشد؛ ولى من در ولايتعهدى مامون مجبور و ناگزير گشتم .(2) 1- اءعيان الشّيعة : ج 2، ص 18، إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 72، كشف الغمّة : ج 2، ص 275. 2- عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 138، ح 1. 📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیهالسلام ، حجت الاسللام والمسلمین عبدالله صالحی ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
😍مگه نمی‌خواستی خادم موکب بشی؟؟؟ 🥰مگه نمی‌خواستی به زائرای کربلا خدمت کنی؟؟؟ 😊کاری نداره!!! می‌خوایم کنار هم، هر روز یه کار کوچیک انتخاب کنیم و به عشق امام حسین برای عاشقان امام حسین انجامش بدیم ❤️هوادارحسین 📅هر روز 🖌یه کار 💚به عشق حسین ✅بیاید توی کانال بقیشو توضیح میدیم به پویش هوادار حسین بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2147943007C03e1a192cf
🔴۱۳ مرداد ۱۳۳۶ شمسی درگذشت عامل و حافظ قرآن کربلایی محمد کاظم ساروقی 🔹رهبرانقلاب: بنده مرحوم کربلایی کاظم را دوبار زیارت کردم، یکبار در مسجد گوهرشاد ایشان نشسته بودند روی زمین پای آن مناره‌ای که بغل ایوان مقصوره‌ است، دُورش هم یک عدّه‌ای جمع شده بودند؛ یکی از دوستان ما که از رفقای قم بود، ایشان را می‌شناخت و گفت: «کربلایی کاظم است، برویم ببینیمش و صحبت کنیم»؛ رفتیم نزدیک و یک قرآنی هم دستش بود، یک آیه‌ای را یک نفر میخواند، ایشان همین طور باز میکرد قرآن را مثلاً یک ورق این ور آن ور میزد، آیه را نشان میداد، در حالیکه نمیتوانست بخواند، یعنی سواد نداشت که آیه را بخواند امّا میدانست، آیه را با انگشت نشان میداد؛ این را خود من آنجا دیدم؛ قرآن هم دست خودش بود، قرآن خودش بود؛ همین طور هر آیه‌ای را که میگفتند، باز میکرد و نشان میداد آیه را. آن دوستمان میگفت که گاهی در بعضی از این کتابهای علمی ماها، مثلاً در کتاب فقهی یا اصولی، یک آیه‌ی قرآنی هست و باز میکنند میگویند در این متن قرآن هست؟ او که سواد ندارد، دست میگذارد روی آن آیه‌ای که اینجا هست و میگوید بقیّه‌ی این قرآن نیست، فقط این تکّه قرآن است؛ میگویند از کجا میفهمی؟ میگوید این روشنی دارد، وقتی که آیه در این صفحه هست، من روشن میبینم این را، میدرخشد، من میفهمم که این آیه‌ی قرآن است. مرحوم کربلایی‌کاظم جزو معجزات قرآن بود! ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
اگه بچه ی زیر ۱۱ ساله دارید و نمیدونین باهاش چی بازی کنید، و چطوری سرگرمش کنید، حتما عضو این کانال بشین. 🎈 بزرگترین کانال ایده های بازی و کاردستی در ایتا با بیش از ۱۰۹ هزار عضو😍 🦋 انواع بازی و سرگرمی خلاق 🦋 کاردستی های جذاب و نقاشی 🦋 شعر و قصه 🦋 کاربرگ هوش و خلاقیت و کلی ایده ی جذاب برای سرگرم کردن بچه ها اینجاست🥰👇 http://eitaa.com/joinchat/993853440C44cdd49eab لطفا جهت عضویت، بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر حرام ❌
📩 | در دنیا هم ده برابر ⚠️ به آن خانواده فقیر ... ✾📚 @Dastan 📚✾