eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ساعت ۲ نصف شب تلفن خونه زنگ خورد ! با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب زنگ زده؟ گفت منم قاسم دلم تنگ شده بود برات از کربلا زنگ میزنم نائب زیارتِ هستم چی سوغاتی بیارم؟ فرمانده محور مقاومت و سپاه قدس مادری خمیده داشت به نام مادر شهید علی شفیعی بی بی سکینه اشک میریخت تعریف میکرد ... ✾📚 @Dastan 📚✾
📚لطف الهی حکایتی از زبان حضرت مسیح (علیه السلام ) نقل می کنند که بسیار شنیدنی است. می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان میکرد. حکایت این است : مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین ، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد. شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ،هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی است آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : این بی انصافی است. چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلاً کاری نکرده اند مرد ثروتمند خندید و گفت : (( به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟ کارگران یک صدا گفتند : نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است. با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم.( مرد دارا گفت : من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود. من از استغنای خویش می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم. مسیح گفت : بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است ، پیدایشان می شود. اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند. شما نمی دانید که خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلکه دا رائی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند ، نه به کار ما. از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شکفد. باید هم این گونه باشد. بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است. دوزخ را همین تنگ نظرها برپا داشته اند. زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند که نمیتوانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 ولادت امام خمینی (رهبر انقلاب اسلامی) 🔹 حضرت آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی، معروف به امام خمینی (ره)، در روز بیستم جمادی‌الثانی سال ۱۳۲۰ قمری، همزمان با میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، از پدری به نام "سید مصطفی موسوی" و مادری به نام "هاجر احمدی" در شهر خمین دیده به جهان گشودند. ایشان از نسل سادات حسینی بوده و خاندانشان به تقوا و دیانت مشهور بودند. 🔸 امام خمینی (ره) در کودکی پدر خود را از دست دادند؛ چرا که سید مصطفی، پدر ارجمند ایشان که از روحانیون مبارز و دارای نفوذ بود، توسط جعفرقلی‌خان و رضاقلی سلطان خمینی (از اشرار منطقه) مورد سوءقصد قرار گرفت و به شهادت رسید. 🔹 ایشان پس از گذراندن دروس ابتدایی در زادگاه خود، به محضر آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری در اراک راه یافتند و سال‌ها از ایشان بهره بردند. سپس با تأسیس حوزه علمیه قم، به همراه استاد خود به شهر قم هجرت کردند. 🔸 با رحلت آیت‌الله بروجردی، امام خمینی فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز نمودند و به عنوان دشمن سرسخت رژیم پهلوی در برابر شاه ایستادند. رژیم پهلوی ایشان را به ترکیه تبعید کرد، اما پس از نزدیک به ۱۵ سال دوری از وطن، در حالی که ملت ایران مشتاق حضور ایشان بود، وارد تهران شدند و رهبری انقلاب اسلامی ایران را به دست گرفتند. 💠 @RoozieHalal 💠 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 یک عاشقانه آرام 🔸روایت های کمتر شنیده شده ای از رفتار عاشقانه علما و بزرگان دین با همسرانشان ✾📚 @Dastan 📚✾