eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 ! 🌷شب عمليات والفجر مقدماتی سال ۱۳۶۱ در منطقه فكه، گردان ما در محاصره دشمن افتاده بود و هوا كم‌كم روشـن می‌شد. ناگهان انفجار مهيبی مرا به خود آورد. كمی دورتر يكی از رزمندگان مورد اصابت چند تركش قرار گرفته بود. من كه امدادگر گردان بودم، فوراً خودم را بالای سرش رساندم. پس از بستن زخم‌هايش پرسيدم: «می‌توانی راه بروی؟» گفت: «اگر زير بغلم را بگيری، سعی خود را می‌كنم.» از طرف فرماندهی دستور بازگشت به مواضع قبلی صادر شده بـود و ما كه عقب مانده بوديم، به كندی به طرف نيروهای خودی حركت كرديم. با سختی حدود يكصد متر به عقب آمديم. اطراف ما ديگر هـيچ اثری از نيروهای خودی نبود. 🌷خدا خدا می‌کردم كمكی برسد. از دور صدای يك لودر به گوشم رسيد و كم‌كم نزديك شد. با ديدن آن به سويش رفتم و گفتم: «برادر! يک مجروح اين‌جا هست كـه بايد بـه عقب ببريم.» راننده لودر كه معلوم بود شب تا صبح مشغول كار بوده و خستگی از سر و رويش می‌باريد گفت: «شما چطور هنوز اين‌جا مانده‌ايد! سريع به او گفتم: «با اين مجروح حركت غيرممكن است. اگر می‌توانی كمک كن تا او را به عقب منتقل كنيم.» گفت: «لودر كه جايی برای حمل مجروح ندارد.» به او گفتم: «اجازه بده تا او را روی گِلگير لودر بگذاريم؛ من خـودم او را نگه می‌دارم.» مجروح را روی گلگير لودر گذاشتيم. كنارش نشسته و دست‌هايم را محكم به دو طرف گلگير لودر گرفتم و.... 🌷و خودم را روی او انداختم تـا نيفتد. هوا كم‌كم روشن می‌شد و وقت نماز صبح رو به پايان بود. بـا خود گفتم خدايا چه كنم؟ چگونه نماز بخوانم؟! بر روی لودر و با لباس‌های خونين نه می‌شد وضو گرفت و نه می‌شد تيمم كرد و نه حتی سمت و سوی قبله مشخص بود. معلوم هم نبود كی به مقصد می‌رسـيم. ترس از افتادن آن مجروح مرا نگران می‌كرد و حالا قضا شدن نماز صبح هـم بـه نگرانی‌هايم اضافه شده بود. نمازم داشت قضا می‌شد. همان‌طور كه دو دستی و محكم آن مجروح را روی گِلگير لودر نگه داشته بودم، در دلم نيت كردم: دو ركعـت نمـاز صبح می‌خوانم واجب قربة الی االله، االله اكبر.... عجب نمازی بود! لذت آن دو ركعت نماز را با تمام دنيا هم عوض نمی‌كنم. : رزمنده دلاور مجيد محبی 📚 کتاب "شكسته‌های ايستاده" ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ وقت کسی رو مجبور به انجام کاری نکنید رفتار آدما وقتی با ارزشه که از ته دلشون باشه نه از سر زور و اجبار ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســــــلام🌸 صبح زیباتون بخیر آرزو می کنیم 🌸 در این روز زیبا دلتون پر از محبت 🌸 آخرهفته تون پُر از رحمت زندگیتون پر از برکت لحظه‌هاتون پر از موفقیت 🌸 و عاقبتتون ختم به خیر باشه ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆در ركاب خليفه على عليه السلام هنگامى كه به سوى كوفه مى آمد، وارد شهر انبار شد كه مردمش ايرانى بودند. كدخدايان و كشاورزان ايرانى خرسند بودند كه خليفه محبوبشان از شهر آنها عبور مى كند، به استقبالش شتافتند، هنگامى كه مركب على به راه افتاد، آنها در جلو مركب على عليه السلام شروع كردند به دويدن . على آنها را طلبيد و پرسيد:((چرا مى دويد، اين چه كارى است كه مى كنيد؟!)). اين يك نوعى احترام است كه ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود مى كنيم . اين سنت و يك نوع ادبى است كه در ميان ما معمول بوده است . ((اين كار شما را در دنيا به رنج مى اندازد و در آخرت به شقاوت مى كشاند. هميشه از اين گونه كارها كه شما راپست و خوار مى كند خوددارى كنيد. به علاوه اين كارها چه فايده اى به حال آن افراد دارد؟ 📚نهج البلاغه ، كلمات قصار، شماره 37. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆على و عاصم على عليه السلام بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد. در خلال ايامى كه در بصره بود، روزى به عيادت يكى از يارانش ، به نام ((علاء بن زياد حارثى )) رفت . اين مرد، خانه مجلل و وسيعى داشت . على همينكه آن خانه را با آن عظمت و وسعت ديد، به او گفت :((اين خانه به اين وسعت ، به چه كار تو در دنيا مى خورد، در صورتى كه به خانه وسيعى در آخرت محتاجترى ؟! ولى اگر بخواهى مى توانى كه همين خانه وسيع دنيا را وسيله اى براى رسيدن به خانه وسيع آخرت قرار دهى به اينكه در اين خانه از مهمان ، پذيرايى كنى ، صله رحم نمايى ، حقوق مسلمانان را در اين خانه ظاهر و آشكارا كنى ، اين خانه را وسيله زنده ساختن و آشكار نمودن حقوق قرار دهى و از انحصار مطامع شخصى و استفاده فردى خارج نمايى )). علاء: يا اميرالمؤمنين ! من از برادرم عاصم پيش تو شكايت دارم چه شكايتى دارى ؟. تارك دنيا شده ، جامه كهنه پوشيده ، گوشه گير و منزوى شده همه چيز و همه كس را رها كرده . ((او را حاضر كنيد!)). عاصم را احضار كردند و آوردند. على عليه السلام به او رو كرد و فرمود:اى دشمن جان خود! شيطان عقل تو را ربوده است ، چرا به زن و فرزند خويش ‍ رحم نكردى ؟ آيا تو خيال مى كنى كه خدايى كه نعمتهاى پاكيزه دنيا را براى تو حلال و روا ساخته ناراضى مى شود از اينكه تو از آنها بهره ببرى ؟ تو در نزد خدا كوچكتر از اين هستى . عاصم : يا اميرالمؤمنين ! تو خودت هم كه مثل من هستى ، تو هم كه به خود سختى مى دهى و در زندگى بر خود سخت مى گيرى ، تو هم كه جامه نرم نمى پوشى و غذاى لذيذ نمى خورى ، بنابراين من همان كار را مى كنم كه تو مى كنى و از همان راه مى روم كه تو مى روى . اشتباه مى كنى ، من با تو فرق دارم ، من سمتى دارم كه تو ندارى ، من در لباس ‍ پيشوايى و حكومتم ، وظيفه حاكم و پيشوا وظيفه ديگرى است خداوند بر پيشوايان عادل فرض كرده كه ضعيفترين طبقات ملت خود را مقياس زندگى شخصى خود قرار دهند. و آن طورى زندگى كنند كه تهيدست ترين مردم زندگى مى كنند تا سختى فقر و تهيدستى به آن طبقه اثر نكند، بنابراين ، من وظيفه اى دارم و تو وظيفه اى  📚نهج البلاغه ، خطبه 208 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃 ✍️مسـافري به خانه یکی از ثروتمنـدان رفت و از او خواست که چنـد روز مهمانش باشـد. ثروتمنـد گفت: خانه من، مهمان خانه مسافران نیست. مسافر به او گفت: من از تو سه پرسـش دارم. خواهش می کنم پاسخ آنها را بده. ثروتمند گفت: بپرس. او گفت: چه کسـی پیش از تو در این خانه بود و زنـدگی می کرد؟ ثروتمنـد پاسخ داد: پدرم. دوباره پرسـید: پیش از پدرت چه کسـی در این ساختمان زنـدگی می کرد؟ ثروتمنـد پاسـخ داد: جدم. باز پرسـید: پس از تو چه کسـی در این ساختمان زنـدگی می کنـد؟ ثروتمنـد پاسـخ داد: اگر خـدا بخواهـد، فرزندم. مسافر گفت: بنابراین، شـما مهمان و مسافر هستی و این خـانه، منزل غریبـان و مسـافران است و چون من هم غریب و هم مسـافر هسـتم، حق مهمـانی در این ساختمان را دارم. صاحب خـانه از این گفتـار تحت تـأثیر قرار گرفت و از خـوش کلامی مسـافر، خـوش حـال گردیـد و چنـد روز او را نزد خود مهمـان کرد 🍃 🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅شرح حدیث زندگی 📍قسمت اول 🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 🔸️موضوع: رفتار غیر منصفانه انسان در برابر خداوند. 🗓۱۳۹۶/۰۲/۱۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
ناب و زیبا 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃 روزی بطلمیوس (فیلسوف یونانی) گفت: سه چیز از لوازم نـادانی است اول، خود را بی عیب دانسـتن و این نهایت جهل است؛ زیرا دانا می داند کمال از آن خداست و عصـمت از آن پیامبران و باقی آدمیان از عیب خالی نیسـتند. دوم، میان نفع و ضرر خود تفاوت نگذارد. سوم، بر قوت و دانش خود اعتماد کند. 🍃 🌸🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘ ⚘شهید مدافع حرمی که به جای سردار سلیمانی ترور شد... آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. اما علی مورد هدف موشک قرار می‌گیرد، گویی تقدیر بر این بود که علی برود و فرمانده ۴ سال دیگر در این میدان نقش آفرینی کند وی فرماندهی پایگاه بسیج مسجد سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت. در همان سال‌ها مسئولیت کاروان اردوهای راهیان نور و کاروان‌های زیارتی قم و جمکران را بر عهده داشت. از نیروهای مستشاری سپاه در سوریه بود. در سوریه نام جهادی «حسین ذاکر» را انتخاب کرده بود، در تاریخ اول تیرماه سال ۱۳۹۴ مصادف با پنجم ماه مبارک رمضان بر اثر اصابت موشک به خودرو در شهر درعا با زبان روزه در سن ۳۰ سالگی به شهادت رسید. پیکر علی نه سر داشت نه چندان بدنی. به آرزویی که از نوجوانی دنبالش بود رسید. از پیکر مطهرش یک دست و پاره‌هایی از بدن بازگشت. همان دستی که همیشه یک دستبند به نام زیبای یا ام البنین(س) به آن می‌بست. آن را با کفن متبرکی که از کربلا آورده بود و سال‌ها در خانه جلوی چشممان بود، کفن کردند و یک مهر تربت در کفنش گذاشتند. ⚘پیکر علی به همراه شهیدان حسن غفاری و محمد حمیدی در شهرری تشییع و نماز آنها با حضور خیل عظیم مردم روزه‌دار در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خوانده شد و بعد جمعیت به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کردند. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت ملا علی تبریزی 🔸ملاّ علی بن عبدالعظیم تبریزی مشهور به واعظ خیابانی، در سال ۱۲۴۴ش در تبریز متولد شد. وی به شعر علاقمند بود و از وعاظ مشهور ایران به شمار می‌آمد. اطلاعات زیادی به ویژه در زمینه تاریخ و تراجم داشت. 🔹ایشان ذوق و شوق تالیف و خطابه داشت. بدین سبب پس از فراغت از دوره سطح به خطابه و وعظ و سخنرانی پرداخت. او از واعظان مشهور آذربایجان بود و واعظ خیابانی خوانده می‌شد. 🔸او به شهرهای مختلف سفر کرد و در این سفرها توانست از علما اجازه روایت بگیرد. وی از برخی بزرگان حوزه‌های نجف، قم، کاظمین و تبریز مانند شیخ عباس قمی، محمد حسین کاشف‌ الغطاء، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد حجت کوه‌ کمری و علمای دیگر اجازه روایت و تصرف در امور حسبیه دریافت کرد. 🔹وی بیش از ۵۰ اثر در موضوعات مختلف به رشته نگارش درآورده است. برخی از آثار او به این شرح است: «علماء المعاصرین»، «وقایع الایام در چند جلد» و ... . وی در روز ۶ دی ۱۳۲۶ در تبریز دار فانی را وداع گفت. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 قطع صادرات نفت ایران در پی اعتصابات کارکنان شرکت نفت ۱۳۵۷ 🔹مهمترین شاخص‌های بحران انقلابی در ایران در واپسین ماه‌های عمر رژیم پوسیده پهلوی؛ اعتصاب کارخانجات، ادارات و بخش های آموزشی کشور بود. کشتار مردم توسط عوامل مزدور رژیم، به جای این که انقلاب را متوقف نماید به آن شتاب بیشتری بخشید و باعث گسترش اعتصابات شد. 🔸در این میان کارکنان صنعت نفت کشور در نوزدهم شهریور ۱۳۵۷ اولین اعتصاب خود را از پالایشگاه تهران آغاز کردند و این اعتصاب به تدریج مناطق نفتی جنوب و آبادان را نیز دربرگرفت. 🔹️ در پی اعتصاب گسترده شرکت‌های نفتی در ایران، سرانجام در روز ششم دی ماه ۱۳۵۷، صادرات نفت کشور به خارج به کلی متوقف شد و سوخت تنها در حد نیازهای داخلی عرضه گردید. با قطع کامل صادرات نفت به عنوان اهرم براندازی شاه، محمدرضا پهلوی از اصلی‌ترین منبع درآمد خود محروم گردید و مراحل سقوط او تشدید و تسریع شد. 🔸️ به این ترتیب، اعتصاب به همراه راهپیمایی، مبدل به مؤثرترین ابزار براندازی انقلابی شد و اعتصاب صنعت نفت، محوری‌ترینِ آنها بود که هم به طور روانی موجبِ فلجِ ذهنی شاه گردید و هم به طور واقعی، قلب اقتصاد و قدرت مالی نظام را از کار انداخت. این عمل، مورد حمایت و پشتیبانی حضرت امام خمینی (ره) بود. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله مرتضی طالقانی 🔹مرتضی طالقانی در سال ۱۲۳۶ دیده به جهان گشود. پدرش در همان آغاز کودکی او را به مکتب خانه فرستاد و کتاب های فارسی و قرآن مجید و بعضی از کتاب های عربی را فراگرفت. او پس از مدتی از زادگاهش طالقان، هجرت کرد و به سوی تهران رهسپار شد. 🔸در این شهر با کمال جدیت شروع به تحصیل نمود و مقدمات را نزد استادان فن فراگرفت و هفت سال در تهران از محضر بزرگان بهره مند شد. سپس تصمیم گرفت به اصفهان مهاجرت کند. پس از مدتی نیز در ۳۳ سالگی، به سوی حوزه نجف رهسپار شد. 🔹با تلاش بسیار، همراه با استعداد ذاتی و داشتن تقدس و تقوا در جایگاه بلندی از دانش های حوزوی قرار گرفت و در پی آن، گروه زیادی از طلاب و فضلای نجف، به گرد شمع وجودش حلقه زدند. 🔸آثار متنی که دانشوران و شاگردانش در ترجمه او نوشته‌اند بیشتر تعلیقه و حاشیه بر کتابهای مختلف است، مانند: «شرح لمعه»، «رسائل شیخ انصاری»، «صحیفه سجادیه»، «نهج البلاغه» و ... . وی در ۶ دی ۱۳۲۲ در ۸۹ سالگی، در نجف درگذشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼِ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗَﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟُﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﺯﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯﺣﯿﺎﺕ ﺗﺎﺑﻪ ﺟﺎیی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ میخندد... سهراب سپهری🌱 ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔉 | چی بگم از حال دلم؟! 🎙 با نوای 👤 شاعر: سید علی کاظمی‌نسب ♾ مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 🎬 تنظیم: علی افسری 🎵 نسخۀ 🎞 تهیه شده در رسانهٔ هیأت ثارالله (ع) رشت ✨ 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
...برگرد کـه بر بهارمان می‌خندند... ...یک عده بـه حال زارمان می خندند... ...انقدر نبودنت بـه طول انجامید... ...دارند بـه انتظارمان می‌خندند...😔 ✨✨سلام صبحتون بخیر💐 ✾📚 @Dastan 📚✾
▫️علی بن المغیره میگوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: "من برای رسول خدا صلی الله علیه وآله یک ختم قرآن، و برای امیرالمومنین علیه السلام ختمی دیگر و برای حضرت فاطمه علیهاالسلام ختمی دیگر، سپس برای سایر ائمه علیهم السلام تا به شما رسد ختم قرآنی قرار می‌دهم (و هدیه میکنم)... به سبب این کار چه پاداشی دارم؟" امام کاظم علیه السلام فرمود: لَکَ بِذَلِکَ أَنْ تَکُونَ مَعَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ... پاداش تو آن است که روز قیامت با آنان باشی! عرض کردم: اللَّه اکبر! چنین پاداشی برای من است؟ سه مرتبه فرمود: آری! 📚کافی، ج ۲، ص ۶۱۷ / 📚مکیال المکارم ج ۲ وظیفه ۴۵. 💐 ختم قرآن و همه عباداتمان را به نیت تعجیل فرج انجام دهیم و به پیشگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنیم. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اعرابى و رسول اكرم عربى بيابانى و وحشى ، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سيم و زرى بگيرد. هنگامى وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوه اصحاب و ياران خود بود. حاجت خويش را اظهار كرد و عطايى خواست . رسول اكرم چيزى به او داد، ولى او قانع نشد و آن را كم شمرد، به علاوه سخن درشت و ناهموارى بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت كرد. اصحاب و ياران ،سخت در خشم شدند و چيزى نمانده بود كه آزارى به او برسانند، ولى رسول خدا مانع شد. رسول اكرم بعدا اعرابى را با خود به خانه برد و مقدار ديگرى به او كمك كرد، ضمنا اعرابى از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤ سا و حكامى كه تا كنون ديده شباهت ندارد و زر و خواسته اى در آنجا جمع نشده . اعرابى اظهار رضايت كرد و كلمه اى تشكرآميز بر زبان راند. در اين وقت رسول اكرم به او فرمود:((تو ديروز سخن درشت و ناهموارى بر زبان راندى كه موجب خشم اصحاب و يارن من شد. من مى ترسم از ناحيه آنها به تو گزندى برسد، ولى اكنون در حضور من اين جمله تشكرآميز را گفتى ، آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمعيت بگويى تا خشم و ناراحتى كه آنان نسبت به تو دارند از بين برود؟)) اعرابى گفت :مانعى ندارد روز ديگر اعرابى به مسجد آمد، در حالى كه همه جمع بودند، رسول اكرم روبه جمعيت كرد و فرمود:اين مرد اظهار مى دارد كه از ما راضى شده آيا چنين است ؟ اعرابى گفت :((چنين است )) و همان جمله تشكرآميز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد. اصحاب و ياران رسول خدا خنديدند. در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد و فرمود: ((مثل من و اين گونه افراد، مثل همان مردى است كه شترش رميده بود و فرار مى كرد، مردم به خيال اينكه به صاحب شتر كمك بدهند فرياد كردند و به دنبال شتر دويدند. آن شتر بيشتر رَم كرد و فرارى تر شد. صاحب شتر، مردم را بانگ زد و گفت : خواهش مى كنم كسى به شتر من كارى نداشته باشد، من خودم بهتر مى دانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم )). همينكه مردم را از تعقيب بازداشت ، رفت و يك مشت علف برداشت وآرام آرام از جلو شتر بيرون آمد، بدون آنكه نعره اى بزند و فريادى بكشد و بدود، تدريجا در حالى كه علف را نشان مى داد جلو آمد. بعد با كمال سهولت ، مهار شتر خويش را در دست گرفت و روان شد. اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما اين اعرابى بدبخت به دست شما كشته شده بود و در چه حالى بدى كشته شده بود، در حال كفر و بت پرستى ولى مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمى و ملايمت او را رام كردم  📚كحل البصر، ص 70. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅شرح حدیث زندگی 📍قسمت دوم 🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 🗓۱۳۹۲/۰۲/۰۲ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌👆👆 🍃🌸حرمتها که شکسته شد دیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی آنچه در دستت بود، امانتی پنهان بود حراج شد ... انچه نباید بگویی گفته شد ! فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند حرف، حرف ویران کردن دل است نه دیواری خراب کنی از نو بسازی دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی .. راستی حالا که خود را بی خانه کردی با آوارگیت چه میکنی شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری ...!🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🎙 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را شوخی گرفتیم! 🔹استاد عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
  🌷 🌷 !! 🌷هنگام نماز صبح اولین روز عملیات والفجر ٨ در جزیره‌ى ام الرصاص کشور عراق؛ فردی را دیدم که درحالی‌که جراحت سختی داشت، در حال خواندن نماز بود. تعجبم آن‌جا بیشتر شد که متوجه شدم فرد دیگری به این رزمنده اقتدا کرده و نماز جماعت می‌خواند. تعجبم مجدداً بیشتر شد زمانی که دستش را بصورت قنوت بالا برد؛ مچ دست این رزمنده قطع بود.... 🌷به ذهنم آمد وقتی که نماز ستون‌ دين‌ شد؛ پس در هر حالت این ستون خیمه اسلام باید برافراشته باشد، حتی با بدن مجروح!! و باز مرا بیاد نماز ظهر عاشورا برد که این کار، در مقام‌ عمل‌ بالاترين‌ تأكيد و سفارش‌ بر اهميت‌ جايگاه‌ فريضه ‌نماز و برپایی نماز جماعت بود که رزمندگان اسلام نیز به تأسى از اولیای خدا در همه حال نماز را فراموش نمی‌کردند. 🌷گرماى‌ شديد هوا، تشنگى‌ فراوان‌، بى‌شرمى‌ دشمنان‌، خطر تيرها و يورش‌هاى بى‌امان‌، اندوه‌ شهادت‌ ياران‌ و بسيارى‌ از علل‌ و عوامل‌ ديگر، هيچ‌ كدام‌ در آن‌ عاشورای حسینی نتوانست‌ كوچك‌ترين‌ خللى‌ در برپايى‌ اين‌ فريضه‌ مقدس‌ ايجاد نمايد و امام‌ (ع) اين‌گونه ‌راه‌ را بر همه‌ بهانه‌گران‌ و مستمسكان‌ براى‌ ترك‌ نماز بست‌ و اهميت‌ و عظمت ‌آن‌ را يادآور شد. : رزمنده دلاور حسن صفائیان ✾📚 @Dastan 📚✾
📌کشتار وحشیانه مردم قزوین توسط رژیم طاغوت در سال ۱۳۵۷ شمسی 🔹اوج‌گیری نهضت اسلامی و انجام تظاهرات سراسری در تمامی شهرهای ایران به ویژه در چند ماه آخر حاكمیت رژیم شاهنشانی، باعث شد تا در بسیاری از شهرها، این راهپیمایی‌‏ها با دخالت مأموران حكومت نظامی و كشتار مردم بی‏گناه، به خاك و خون كشیده شود. 🔸 در قزوین نیز این وضعیت ادامه داشت و مردم خشمگین، علاوه بر راهپیمایی، به تشییع جنازه شهدا می‌‏پرداختند و در طی آن، مراتب انزجار خود را از جنایات رژیم پهلوی اعلام می‌‏كردند. 🔸در این میان در روز هفتم دی ماه ۱۳۵۷، مأموران انتظامی به سوی مردم شلیك كردند و بیست نفر از هم‌وطنان را به شهادت رساندند. 🔹از این رو، تشییع جنازه شهدای حوادث هفتم دی، در فردای آن روز باحضور هزاران نفر از مردم معترضِ قزوین انجام گرفت كه این مراسم نیز با هجوم مأموران به مردم، به خاک و خون كشیده شد. 🔸قتل عام مردم در شهرهای مختلف كشور در نهایت باعث اتحاد بیشتر آحاد ملت برای سرنگونی رژیم پوسیده شاهنشاهی گردید و در كمتر از یك ماه و نیم بعد، بهار آزادی را برای ایران به ارمغان آورد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای برگرداندن مورچه ای به لانه اش توسط آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی ✾📚 @Dastan 📚✾
📩 | بگذرد این هم ⚠️ بر نگینش همین عبارت کند ... ✾📚 @Dastan 📚✾
💥داستانی واقعی و قابل تامل💥 ☀️در یکی از روزهاﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ . 🍃ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... 🌙ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : 🌹ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ . 🍃 ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ با کمال تعجب و هاج و واج ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ که شفا یافته وهمگان با تعجب شفای فرزند زن را میبینند و زنﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪکه خواب واقعی بوده ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. 💥ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣیگردند که در ابتدای جاﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ 🌿ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ... ✾📚 @Dastan 📚✾