📚هیچ كس زنده نیست
خیلی سال پیش كه دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محكم كاری دو بار این كار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای كلاس، كه مجبور باشی تمام ساعت را سر كلاس بشینی.
هم رشته ای داشتم كه شیفته ی یكی از هم دوره های دخترش شده بود. هر وقت این خانم سر كلاس حاضر بود، حتی اگر نصف كلاس هم غایب بودند، جناب مجنون می گفت: «استاد، همه حاضرند!» و بالعكس اگر تنها غایب این كلاس این خانم بود و بس، می گفت: «استاد امروز همه غایبند، هیچ كس نیامده».
در اواخر دوران تحصیل، با هم ازدواج كردند و می شنیدم كه بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبر دار شدم كه آگهی ترحیمی را با این مضمون چاپ كرده اند:
هیچ كس زنده نیست، همه مرده اند...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
📚#ضرب_المثل
#دماری_از_روزگارت_درارم_که_خودت_حظ_کنی_.
ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ منسوخ ﺷﺪﻩ دمار از روزگار درآوردن بوده است ؛
ﺗﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ حکومت ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺷﯿﻮﻩ ﯼ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺭﺍﯾﺮﺍﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺩﻥ ، ﺳﺮﺑﺮﯾﺪﻥ ، ﺑﻪ ﺗﻮﭖ ﺑﺴﺘﻦ ، ﺩﻣﺎﺭﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺷﯿﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞ ﺑﻮﺩ .
ﺁﻣﺪﻩ است ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻣﺤﮑﻮﻣﯽ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺮﻏﻀﺐ (جلاد) ﮐﻪ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ جلاد ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ بدست می آورد ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺣﮑﻢ ، ﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺳﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺯنجیرﯼ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻭﯼ ﺭﻗﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭘﻮﻝ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﯼ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ . ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻝ ﺑﺮﺣﺎﻝ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻧﺪ ﭘﻮﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ جلاد ﺍﺯ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺭﺍﺿﯽ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺤﮑﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ جلاد ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ جلاد ﺑﺎ ﺗﯿﻎ ﮐﻨﺪ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ ﻭ ﻣﺤﮑﻮﻡ زجرﮐﺶ ﺷﻮﺩ .
ﺩﻣﺎﺭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ جلاد ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻭ ﭘﺸﺖ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﻑ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﯾﮏ ﭼﻨﮕﻚ ﺁﻫﻨﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﺷﻜﺎﻑ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻧﺨﺎﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﻛﺸﯿﺪ. ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻛﺸﺶ ﺯﺟﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﻣﺘﻬﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻓﻠﺞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﺭﺩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﯽﻣﺮﺩ.
ﺣﺎﻝ ﻭقتی کسی ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﺩی ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﮐﻨﺪ میﮔﻮﻳﺪ: ﻳﻪ ﺩﻣﺎﺭی ﺍﺯﺕ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺭﻡ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺕ حظ کنی!
ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ خشونتﺑﺎﺭ ﮐﺸﺘﻦ فرد ﻣﺤﮑﻮﻡ شده ﺩﺭﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ اعدام با ﻃﻨﺎﺏ ﺩﺍﺭ ﺩﺍﺩ.
منبع: ﮐﺘﺎﺏ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺟﻌﻔﺮﺷﻬﺮﯼ
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
📚معجزات زیارت عاشورا
مرحوم آیت الله دستغیب در کتابش می فرمایند : علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود:
اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی .
سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند. از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟ به آنها گفته بودند:
زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.
علامه فرید فرمودند:
وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.
📚داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
📚یک فوت دو فوت
داشتم با ماشینم می رفتم سر كار كه موبایلم زنگ خورد. گفتم بفرمایید. الو.. ، فقط فوت كرد!
گفتم اگه مزاحمی یه فوت كن، اگه می خوای با من دوست بشی دوتا فوت كن . دوتا فوت كرد.
گفتم اگه زشتی یه فوت كن، اگه خوشگلی دو تا فوت كن. دوتا فوت كرد!
گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت كن، اگه هستی دوتا فوت كن. دوتا فوت كرد!
گفتم من فردا می خوام برم رستوران شاندیز، اگه ساعت دوازده نمی تونی بیای یه فوت كن، اگه می تونی بیای دوتا فوت كن. دوباره دو تا فوت كرد!
با خوشحالی گوشی رو قطع كردم. فردا صبح حسابی بخودم رسیدم. بهترین لباسمو پوشیدم و با ادكلن دوش گرفتم! تو پوست خودم نمی گنجیدم. فكرم همش به قرار امروز بود.
داشتم از خونه در میومدم كه زنم صدام كرد و گفت: اگه ظهر نمیای خونه یه فوت كن اگه میای دو فوت كن!!!😁😂
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وسیله جالب
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
له شد
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
مسجد آدم کش!!
در نقلی آمده است در شهر ری مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدم کش!
هرکس چه غریب و چه اهل همان شهر، شب را در مسجد سپری میکرد فردا جنازه او را از آنجا بیرون می آوردند!
غریبه ها که از آنجا مطلع نبودند می رفتند و شب را در مسجد می خوابیدند و صبح مردم جنازه آن را بیرون می آوردند. بالاخره صبر مردم لبریز شد و تصمیم به خراب کردن مسجد گرفتند ، ولی عده ای نگذاشتند و گفتند خانه خدا را نباید خراب کرد بلکه بهتر این است شب ها در مسجد را قفل کنیم و تابلویی نصب کنیم و توضیح دهیم تا کسی وارد آن نشود!
روزی دو مسافر غریبه گذرشان به شهر خورد و تابلوی مسجد را نیز دیدند ! یکی از آنها که بسیار شجاع بود تصمیم گرفت که شب را در آنجا بماند و بفهمد که ماجرای این مسجد چیست!!
شب هنگام شد و هرچه دوستش التماس کرد که وارد مسجد نشو مرد به او اعتنایی نکرد و فقط گفت اگر کشته شدم خبر را به خانواده ام برسان و سپس تصمیم گرفت وارد مسجد شود...ادامه داستان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1860501547C00e63317b1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونه نامرعی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💢 خدا شوخی هایش را خرید
دو سال قبل از شهادت محمدرضا که هنوز آموزشهای نظامی شروع نشده بود سر مزار شهید جهانآرا بودیم و محمدرضا عادت داشت روی مزار شهدا را با گل تزئین کند. در همین حین من در حال فیلمبرداری از محمدرضا بودم. به من گفت این فیلمها را بعد از شهادتم پخشکن. من هم مثل همیشه شروع به خندیدن کردم و به او گفتم «حالا کو تا شهادت یک چیزی بگو اندازهات باشه». در همین حین به او گفتم «حالا قرار است کجا شهید بشی؟»، گفت «دمشق»، گفتم «تو بروی دمشق دمشق کجا میره؟ یک چیزی بگو واقعا بشه». گفت «اگر دمشق نشد حلب شهید میشوم». همان موقع این صحبتها به نظرم شوخی آمد الان وقتی به شوخیهای محمدرضا نگاه میکنم میبینم یا میدانسته و این حرفها را میزده و یا خدا شوخیهایش را خریده است.
به نقل از خواهر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#راهی_که_شهدا_رفتند
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
احادیث امام حسین علیه السلام: رضایت مردم
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد.
مستدرک الوسائل، ج12، ص209
شرح حدیث:
از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد.
هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید.
پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا.
هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم.
در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند.
در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را.
کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند.
ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت.
معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#داستان_واقعی
🔹 فضيل عياض شاگردان زيادى را تربيت كرد. شاگرد درس خوان و جوانش به حال #مرگ افتاد.
🔹 فضيل بالاى سرش آمد، گفت: بگو:
«لا اله الا الله» گفت: هم نمی گويم و هم #بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى.
🔹 فضيل گفت: قرآن بياوريد تا سوره مباركه «#يس» را بخوانم، شايد گرهش باز شود.
🌸 پيغمبر (ص) فرمود:
« لكلّ شىء قلب و قلب القرآن يس »
🔹 گفت: نخوان، من از شنيدنش #زجر می كشم و مرد. استاد غرق در شگفتى شد. خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفت، هنگام مرگش به اين بلا دچار شد و بی دين مرد.
🔹 خيلى در فكر بود، تا يك شب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامت شده است. شاگردش را ديد كه در آتش است، گفت: چه شد كه وضع تو به اينجا كشيد؟ گفت: من دچار #سه_گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت؛
⛔ گناه اول:
#حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم.
⛔ گناه دوم: من #دو_بهم_زن بودم
⛔ و گناه سوم من: سالى يكبار #مشروب می خوردم. اگر #توبه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم.
📚 استاد انصاریان- سایت عرفان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
دکتر فرهنگ هلاکویی
چهل سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن،
همه جای خانه را رفت و روب کرده باشد و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند.
پسرها بايد يا صبح زود يا عصر، نان و مايحتاج خانه را خريد ميكردند و كارهای مردانه را در كمك پدر خود انجام ميدادند.
حالا با نسلی روبرو هستیم که صبح که بیدار می شوند، از هتل خانه شان خارج می شوند.
چون که والدینشان به عنوان مستخدمین "هتل خانه " همه جا را رفت وروب خواهند کرد.
و با يك تلفن همه چيز درب خانه مهياست.
نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد؛ آیا در برابر سرزمینی که از آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت‼️
برای این نسل، سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد.
سرزمین هم، مثل خانه، برای این نسل، هتل است.
با این تفاوت که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند.
این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کردند❓کی بود❓کی بود⁉️ اتفاقاً این دفعه، من بودم، تو بودی، ما بودیم
و...همه بودند.
کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان
و این نسل هتل نشین بدهیم‼️
گرچه به نظر من نسلی که این بچه ها رو تربیت کرد، فکر می کرد چون خودش سختی کشیده باید هرجور امکاناتی رو برای بچه اش فراهم کنه و این موضوع از تهیه سیسمونی برای کودک به دنیا نیومده شروع میشه و متاسفانه ادامه پیدا میکنه تاجاییکه شان والای مادر و پدری خودش رو در حد یک مستخدم برای اربابش پایین بیاره مبادا که آبی در دل فرزندش تکون بخوره.اما غافل شد از اینکه هر باغچه و مزرعه ای با آب زیادی فاسد میشه و به لجنزار تبدیل خواهد شد.
گاهی باغبان به گیاهش بی آبی رو تحمیل میکنه چون میدونه اون گیاه نیاز داره چند روز بستر خشکی داشته باشه تا بتونه ریشه هاش رو توی خاک رشدبده و به حیاتش ادامه بده❗
امیدوارم همه ما مادرها و پدرها بتونیم به این درک برسیم که امکانات هتلی ایجاد کردن برای فرزندانمون افتخار نیست❗مسئولیت پذیر کردن و قدردان بار آوردن کودکمون افتخاره❗
دکتر فرهنگ هلاکویی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
#حکایت
💠 نصيحت امام سجاد (عليه السلام) به دلقكى بيكار
📝 امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند: دلقكى بيكار در مدينه بود كه اهل مدينه از دلقك بازى و سخنانش به خنده مى آمدند. روزى به مردم گفت: اين مرد مرا خسته و درمانده كرد ( منظورش حضرت على بن الحسين (عليه السلام) بود ). آن گاه به مردم خطاب كرد كه هيچ كارى از كارهاى من او را به خنده نياورده و به ناچار بايد ترفندى به كار گيرم تا او را بخندانم !
📝 امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد: روزى على بن الحسين (عليهما السلام) در حالى كه دو نفر از غلامانش او را همراهى مى كردند از منطقه اى عبور مى كردند، آن دلقك به سوى حضرت آمد و رداى مباركش را از پشت سرش ربود، دو خدمتكار حضرت او را دنبال كردند و ردا را از دستش گرفته به جانب حضرت آوردند و به دوش مباركش انداختند.
📝 حضرت در حالى كه خود را از چشم انداز آن دلقك پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند به دو خدمتكارش فرمودند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد ؟ گفتند: مردى دلقك است كه مردم مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد ! امام فرمود: به او بگوييد واى بر تو ! براى خدا روزى است كه در آن روز ، بيكاران و بيعاران زيان مى كنند.
📚برگرفته از کتاب داستان های عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌻دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکیاش برگزار میشد؛
با عجله به فرودگاه رفت.
بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛
که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه،
که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده،
مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ...
بعد از فرود هواپیما،
دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛
و خودش را معرفی کرد؛
و گفت:
هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛
و شما میخواهید من 16 ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت:
جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛
میتوانید یک ماشین دربست بگیرید؛
تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است...
دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛
و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛
که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛
بطوریکه ادامه راه مقدور نبود ...
ساعتی گذشت تا اینکه احساس کرد راه را گم کرده است ...
خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ...
که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛
صدای پیرزنی را شنید:
بفرما داخل، هر که هستی در بازه ...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.
پیرزن گفت:
کدام تلفن فرزندم؟
اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ...
ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ...
دکتر از پیرزن تشکر کرد؛
و مشغول خوردن شد؛
در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ...
که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛
که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد.
پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود.
بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت:
مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛
امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود.
پیرزن گفت:
شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است.
من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ...
دکتر آیشان می پرسد:
چه دعایی؟
پیرزن می گوید:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛
نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر،
به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ...
به من گفتهاند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛
که او قادر به علاجش هست، ...
ولی هم او خیلی از ما دور هست؛
و دسترسی به او مشکل هست؛
و هم میگویند هزینه عمل جراحی او خیلی گران است؛
و من از پس آن برنمیآیم ...
می ترسم این طفل بیچاره و مسکین، خوار و گرفتار شود ...
پس از خدا خواستهام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛
و کارم را آسان کند!
دکتر آیشان در حالیکه گریه می کرد؛
گفت:
به والله که دعای تو،
هواپیماها را از کار انداخت؛
و باعث زدن صاعقه ها شد؛
و آسمان را به باریدن وا داشت ...
تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند.
من هرگز باور نداشتم؛
که الله عزوجل با یک دعا،
این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛
و بسوی آنها روانه می کند.
وقتی که دستها، از همه اسبابها کوتاه میشود؛
و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد؛
فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا میماند؛
و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید؛
باز میشود.
هر جایی که امید ادامه دارد؛
تمام کائنات در راستای خواسته او تلاش میکنند.
گابریل گارسیا مارکز:
باور نمیكنم خدا به كسی بگويد:
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو...
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر، اوج احترام به حکمت خداست.
فقط خدا مارا بس است.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
35.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 محرمم شد شروع به اسم رب الحسن ...
🎙سیدرضا #نریمانی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
بِدَهیدْ رِزْقِ مُحَرَمْ به مَنِ آلودِھ ...
که مَگَرْ لُطْفِ شُما شامِلِ حالَمْ بِشَوَدْ
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🥀🥀🥀🖤﷽🖤🥀🥀🥀
🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)🦋
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🦋السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🦋
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌹#سلام_بر_حسین_ع 🌹
🏴 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🏴
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🔹عطشِ دیدنِ حسین🔹
دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شدهست
دو ماه، جامهٔ احرام ما، سیاه شدهست
نگاه مضطرب دختری، به روی پدر
طلوع عاطفه از اوّلِ پگاه شدهست
برای آنکه بگیرند کودکان آرام
حسین، سایهٔ پر مهر خیمهگاه شدهست
«حبیب» میرسد از راه تشنهلب، هرچند
حجابِ آینه، گرد و غبار راه شدهست
قیامت از عطشِ دیدنِ حسین به پاست
به هرکه مینگری، تشنهٔ نگاه شدهست...
عجب ز کودک و گهواره نیست در این دشت
ستاره، همسفر آفتاب و ماه شدهست
از آنکه ساغر «اَحلی مِنَ العسل» دارد
بپرس، از چه زمان، عاشقی گناه شدهست؟
جمال ساقی لبتشنگان، در این عرفات
هزار مرتبه با ماه، اشتباه شدهست
گرفته راه نفس را به دشمن از چپ و راست
دلاوری که علمدار این سپاه شدهست
میان معرکه پیچیده، بوی پیرهنش
مگر که یوسف زهرا اسیر چاه شدهست؟
زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر
حسین وارد گودال قتلگاه شدهست؟
صدای بال زدنهای خسته میآید
کبوتر حرم ای وای بیپناه شدهست
چه جای حیرت از این رنگِ ارغوان غروب
«شفق» به خون گلوی علی گواه شدهست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨رزق بت پرست ✨
حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسيد كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.
پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت: «افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدى و از غذاى من مى خوردى»
پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت.
در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت: «خداوند مى فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهيم عليه السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت: «چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت: «نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.»
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه السلام را پذیرفت.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
کمتر از پنج سال داشتم،در یزد خشکسالی بود،یادم می آید اسفند ماه بود،پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش.بیل که میزد از زمین خاک بلند میشد!
در عالم خودم گفتم:پدر این بذرها سبز نمیشوند! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری.
هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم!
پسر کفر نگو،من دانهها را زیر خاک میگذارم،هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز میشود!ه
اسفند بدون بارش گذشت.فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند.
خرداد بود که به خودم گفتم؛دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بیخود گندم نکار سبز نمیشود!
یک روز لکهای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و...آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد،به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود.پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقهی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت میداد.پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی میلرزید ادامه داد:
امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت،شبیه همان بذری میبینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!...
الهم عجل لولیک الفرج 🌹🌹🌹
یاعلی
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکنی؟؟؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که به من آزار نمیرسانند...
حسادت نمی کنند ...
تهمت نمیزنند...
دروغ نمی گویند ...
طعنه نمیزنند ...
خیانت نمی کنند ...
قضاوت نمی کنند ...
چاپلوسی نمکنند ...
و بالا تر از همه ی اینها اگر از پیششان بروم، پشت سرم بد گویی نمی کنند ...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
⚠️ مواظب باشیم
👈هر عبادتی که کردید مراقب باشید
سر خـدا منت نذارید.
مثلا از مسجد میای بیرون،
هوای نفست میگه به به!
واقعا من چقدر خوبم!
ببین بقیه نمیان مسجد
اما من هر شب میام و صف اول هم هستم!
خدا چهار تا بنده مثل من داشته باشه براش کافیه!
اینجا تو باید یه عکس العملی نشون بدی:
باید به هوای نفست بگی:
خب حالا که چی؟
خیلی هنر کردی؟
وظیفته خودت کِیفش رو کردی!
منت هم میذاری سر خدا؟؟
خیلی نامردی
هر جا که دست میذاری خرابش میکنی.
خدا منو از دست تو نجات بده.
یا کار فرهنگی موفقی انجام میدی،
همه تشویقت میکنن! اینجا باید
حسابی با هوای نفست بجنگی
و فحشش بدی...
اگه این کار رو نکنی هوای نفست با
همون کارای خوبت میبردت جهنما!!!
خود دانی...
📚استاد پناهیان
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
✅عاقبت شخص توبه کننده
✍در زمان یکى از اولیاى حق، مردى بود که عمرش را به بطالت و هوسرانى ولهو و لعب گذرانده بود. نزدیک مرگ پرونده خود را ملاحظه کرد، گذشته عمر را به بازبینى نشست و از عمق دل آهى کشید و بر چهره تاریک اشکى چکید و به عنوان توبه و عذرخواهى از حریم مبارک دوست عرضه داشت:
"یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ اِرْحَم مَن لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَهُ"
پس از مرگ، اهل شهر به مردنش شادى کردند و او را در بیرون شهر در خاکدانى انداخته، خس و خاشاک به رویش ریختند! آن مرد الهى در خواب دید به او گفتند: او را غسل بده و کفن کن و در کنار اتقیا به خاک بسپار. عرضه داشت: او به بدکارى معروف بود، چه چیز او را نزد تو عزیز کرد و به دایره عفو و مغفرت رساند؟
🔸جواب شنید: خود را مفلس و تهیدست دید، به درگاه ما نالید، به او رحمت آوردیم. کدام غمگین از ما خلاصى خواست او را خلاص نکردیم؟ کدام درد زده به ما نالید او را شفا ندادیم؟!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی اثر استاد انصاریان
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
داستان کوتاه
پیرزنی برای سفید کاری منزلش کارگری را استخدام کرد.
وقتی کارگر وارد منزل پیرزن شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زن و شوهر پیر سوخت.
اما در مدتی که در آن خانه کار می کرد متوجه شد که پیرمرد انسانی بسیار شاد و خوش بین است.
او درحین کار با پیرمرد صحبت می کرد و کم کم با او دوست شد...
در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشاره ای نکرد.
پس از پایان سفید کاری وقتی که کارگر صورت حساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد که هزینه ای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند.
پیرزن از کارگر پرسید که شما چرا این همه تخفیف به ما می دهید؟
کارگر جواب داد: من وقتی با شوهر شما صحبت می کردم خیلی خوشحال می شدم و از نحوه برخورد او با زندگی متوجه شدم که وضعیت من آنقدر که فکر می کردم بد نیست.
پس نتیجه گرفتم که کار و زندگی من چندان هم سخت نیست...
به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم.
پیرزن از تحسین شوهرش و بزرگواری کارگر منقلب شد و گریه کرد.
زیرا او می دید که کارگر فقط یک دست دارد.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662