eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.7هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🌼☘🌺☘🌼☘ 🌺امروزم بوي آرامش مي دهد… سپردن همه چيز به دستان گرم خدا… باراني که نم نم گونه هايت را ببوسد… قدم زدن کنار کساني که دوستشان داري… 🌼ديدن دنيايي که خورشيدش هر صبحذبه تو سلام بدهد ستاره هايش که به تو چشمک بزنند و بگويند ؛خودت را براي فرداي بهتر آماده کن… 🌺و مهم تر از همه،خدايي که هر روز حالت را از تو مي پرسد… 🌼من امروز زيباتر از هر روز نفس مي کشم… زيباتر از هميشه مي بينم… 🌺من امروز بهتر از هميشه زندگي مي‌کنم من احساسم را،امروزم و خدايم را بيش از همه دوست دارم... ☘🌺☘🌼☘🌺☘ http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍂🌸🍂🌸🍂 🔴 گناه ،موجب تیره و تاریک شدن روح و زنگار آن می شود. فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿۴۶﴾ ✳️ در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه هاست كور است (۴۶) سوره حج خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۷﴾ ✳️ خدا مهر نهاد بر دلها و گوشهای ایشان، و بر چشمهای ایشان پرده افتاده، و ایشان را عذابی سخت خواهد بود. (۷) سوره بقره أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً ✳️ (ای رسول ما) آیا می‌نگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته (و پس از اتمام حجت) گمراه ساخته و مهر بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده؟ سوره جاثیه آیه 23 💥 حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند: ✅ آیا از شما کسی می خواهد که خدای متعال نا بینایی را از او برداشته و او را بینا کند؟ ✅ بدانید که هر کسی روی به دنیا آورده و آرزوهای طولانی در ان داشته باشد، خدای متعال به همان اندازه که روی به آن آورده است و آرزوهای آنرا دارد، دل او را نا بینا می گرداند وهر کسی انصراف از دنیا داشته باشد و از آن کناره گیری کرده و از آرزوهای آن پاک باشد ، خدای متعال به او علم را بدون تعلم ، و هدایت را بدون راهنمایی عطا می کند. (جامع السعادت ج2وص26) 🔥 به تعبیری وقتی انسان در محبت و دوستی دنیا غرق شد ، دل خویش را بیچاره کرده و از کار انداخته است و پرو بال سیر و سلوک خویش را شکسته است و به خود بیشترین ظلم را کرده است. http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🍂🌸🍂
- منزل آقاي مجد ؟ فوري گفتم : بله بفرمایید .صدا گفت : من علی هستم با مهتاب خانم کار دارم .با تعجب جواب دادم : خودم هستم شما ؟ - من دوست حسین هستم بهم گفت به شما زنگ بزنم نگران نشوید .با نگرانی پرسیدم : خودش کجاست ؟ - نگران نباشید یک کمی کسالت داشتند الان بیمارستان هستند ولی چیزي نیست فردا مرخص می شن . فقط یک امانتی براتون دادن که هر جا بفرمایید بیارم .دلم فرو ریخت یعنی چه بود ؟ اهسته گفتم : من الان میام.با هم در یکی از میادین معروف تهران قرار گذاشتیم و من با عجله حرکت کردم. مادرم سرگرم کار بود و متوجه رفتن من نشد. وقتی رسیدم علی رسیده بود. از روي نشانه هایی که داده بود شناختمش. پسر قد بلند و درشتی بود با موهاي خیلی کوتاه و ریش و سبیل انبوه ابروهاي پر پشت و بهم پیوسته اي داشت. جلو رفتم و سلام کردم. سر به زیر جواب داد وفوري یک پاکت سفید رنگ به طرفم دراز کرد. دو دل پاکت را گرفتم. فوري گفت : خوب اگر امري ندارید بنده مرخص می شم.آهسته گفتم : زحمت کشیدید . خیلی ممنون. ..علی با گامهاي بلند و تند به سیل عابرین پیاه پیوست و من به سمت ماشین حرکت کردم . در راه خانه به خودم لعنت می فرستادم که چرا یادم رفت بپرسم حسین کدام بیمارستان بستري است. به محض رسیدن به خانه بدون توجه به فریادهاي مادرم که صدایم می زد داخل حمام رفتم و در را از داخل قفل کردم. شیر آب را باز کردم تا صدایی نشنوم. بعد آهسته و با تردید نامه را گشودم. خط زیبا و ظریف حسین جلوي چشمم پدیدار گشت. گاه می اندیشم ،خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوي ، روي ترا شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که - عجب عاقبت مرد ؟ - افسوس ! - کاشکی می دیدم ! من به خود می گویم « چه کسی باور کرد جنگل جان مرا اتش عشق تو خاکستر کرد» به نام خداوند مهربان مهتاب عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد و زیاد نگران من نشده باشی. هر چه فکر می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم که بهتر است این رابطه در همین جا به پایان برسد . من به زودي رفتنی هستم دلم نمی خواهد تو را هم با این همه مشکل و درگیري وارد زندگی ام کنم که سختی و مشقتت بیشتر شود. من و تو حتی اگر به نتیجه اي هم برسیم و با فرض محال پدرت با ازدواجمان موافقت کند خیلی نمی توانیم با هم باشیم . من می روم و تو تنها باید بار یک زندگی سخت را بر دوشهاي ظریفت بکشی پس چرا من با خودخواهی ام زندگی و جوانی تو رافنا کنم ؟ بین من و تو هنوز هیچ ارتباط رسمی وجود ندارد و من می بینم با هر بار شدت یافتن بیماري من تو چطور رنج می بري و چشمان زیبایت پر ازاشک می شود. با خودم فکر می کنم اگر من و تو با هم نسبتی پیدا کنیم چقدر از بیماري من که جزئی از وجود من شده زجر می کشی ؟ می دانم که زندگی شاد و سعادتباري در انتظار تو است. منتها بیرون از دایره زندگی من و مشکلاتم. دلم می خواهد تو بیرون از این دایره خوشبخت شوي. خواهش می کنم پیشنهادم را قبول کن و مرا یک عمر سپاسگذارت بگذار! « قربانت حسین » با خشم تمام و ناگهانی نامه را ریز ریز کردم. داد زدم به تو هیچ ربطی نداره من راجع به زندگی ام چه تصمیمی بگیرم ... بدبخت ترسو ! صداي مادرم از جا پراندم : مهتاب ؟... مهتاب دیوانه شدي ؟ # کانال حضرت زهرا س 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
سال تحویل شد و غم از دل من پاك نشد . دلم می خواست حسین را پیدا کنم و انقدر سرش داد بزنم تا کر شود. اما از آن روز هر چه به خانه اش زنگ می زدم کسی گوشی را بر نمی داشت . دید و بازدید عید هم بی حضور من انجام شد .دستم هنوز در گچ بود و بی حوصله با همه دعوا می کردم. پدر و مادر هم حوصله جر و بحث با مرا نداشتند. و به تنهایی این طرف و آن طرف می رفتند. دستم داخل گچ می خارید و اشکم را در می اورد. مثل دیوانه ها طول اتاقم را بالا و پایین می رفتم و در دل با حسین دعوایم می شد. با رفتن پدر و مادرم به خانه نازي فکري در سرم جان گرفت. فوري لباس پوشیدم و سوئیچ ماشین مادرم را برداشتم . مصمم پشت رل نشستم و با یک دست ناقص فرمان را چسبیدم. خیابانها مثل کره ماه خلوت بود و باعث شد زود برسم. سر کوچه پر از بچه بود. داشتند با یک توپ پلاستیکی فوتبال بازي می کردند . ماشین را سر کوچه گذاشتم و بی اعتنا به نگاه هاي خیره پسر بچه وارد کوچه تنگ وتاریک شدم. جلوي در کمی دو دل ایستادم . ولی دوباره خشم بر شکم غالب شدم و زنگ زدم. دستم را روي زنگ گذاشتم و برنداشتم. تا حسین سراسیمه در را باز کرد. با دیدن من انگار روح دیده باشد قدمی به عقب برداشت. عصبی گفتم : - چیه انتظار دیدنم رو نداشتی ؟ فکر نمی کردي بتونم خیابانهاي اینجا را یاد بگیرم. ؟ - به تته پته افتاده بود. بی توجه به او داخل شدم و از همان لحظه صدایم بالا رفت. بی اختیار داد می زدم . حسین سربه زیر طرف ساختمان رفت. منهم فریادکشان دنبالش :- تو چی فکر کردي ؟ اگه می دونستم اینقدر ترسو و بزدلی اصلا طرفت نمی آمدم. اگر خودت از دستم خسته شدي یا می ترسی با مشکلات بعدي روبرو بشی بی تعارف بگو. تقصیر چیزهاي دیگه ننداز. این حرفها همه مسخره است. ‹ من میمیرم› خوب همه میمیرن تو هم یکی مثل بقیه اصلا از کجا معلوم من زودتر نمیرم. همون موقع تصادف کردم. منهم باید برات همچین نامه اي می نوشتم. نه ؟ می نوشتم حسین جان ممکنه باز تصادف کنم بهتره همه چیز رو فراموش کنی !.. بس کن حسین ! انقدر جاي من تصمیم نگیر . من خودم عقل دارم می تونم فکر کنم خودم بلدم براي زندگی ام تصمیم بگیرم . اگر در وجود من مشکلی هست یا می ترسی با پدر و مادر من و مشکلات زندگی روبرو بشی. بگو خسته شدم از دست تو تا دو تا سرفه می کنی چهار تا معلق می زنی و شروع می کنی به نمرده نوحه خوندن. حسین بی حرف و سر به زیر به رختخوابها تکیه کرده بود. دق و دلم را حسابی خالی کرده بودم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم : فکر نکن آمدم اینجا که منت تو رو بکشم . ولی از این حالت تسلیمت حالم بهم میخوره. اما حالا که اینطوري می خواي باشه من می رم خوشبخت بشم. تو هم برو بمیر! بدون نگاه به حسین از خانه اش خارج شدم و دوان دوان به طرف ماشین راه افتادم. اشک هایم بی اختیار سرازیر شده بود.سوار ماشین شدم و پایم ا تا ته روي پدال گاز فشار دادم. وقتی به خانه رسیدم هوا تاریک شده بود . بدون اینکه شام بخورم به رختخواب رفتم تا وقتی پدر و مادرم آمدند باهاشون روبرو نشوم. دلم خنک شده بود و ذره اي به حال حسین نمی سوخت. صبح با صداي تلفن از جا پریدم خواب آلود گوشی را بداشتم صداي حسین شاد و پر انرژي بلند شد : صبحکم الله بالخیر ! لنگ ظهره !بی حال گفتم : چی شده تصمیم جدید برام گرفتی ؟ صداي خنده اش بلند شد : مهتاب من تا حالا از باباي خدا بیامرزم انقدر نترسیده بودم که دیشب از تو ترسیدم. مثل پلنگ شده بودي از چشمات آتیش بیرون می زد. بی حوصله گفتم : خوب حالا چی کار داري ؟ حسین با ملایمت گفت : مهتاب بس کن منو ببخش ! تو راست گفتی زنگ زدم ببینم پیشنهادت چیه ؟ با تعجب گفتم : کدوم پیشنهاد؟ - همون که تو بیمارستان گفتی قبل از صحبت با پدرت برایم داري. می خوام ببینم چیه !خنده ام گرفت . انگار نه اگار که اتفاقی افتاده است. منهم نخواستم بیشتر موضوع را کش بدهم . دوستش داشتم و تازگی ها یک حالت لجبازي با بقیه هم پیدا کرده بودم تا هرچه به نظر بقیه مردود است قبول داشته باشم. با هم در یک کافی شاپ قرار گذاشتیم تا حرفهایمان را بزنیم. به تاریخ سهیل نزدیک می شدیم و باید تکلیفم را زودتر مشخص می کردم.مادرم صبح زود با دوستش به استخر رفته و خیالم راحت بود که تا بعد از ناهار بر نمی گردد. مانتو و روسري روشنی به تن کردم و کفش هاي پاشنه بلند به پا کمی آرایش کردم و راه افتادم. وقتی رسیدم حسین سر میزي منتظرم بود. بلوزسرمه اي و شلوار جین به تن داشت و موهایش را کوتاه کرده بود. صورتش مثل بچه ها پر از سادگی و معصومیت . با دیدنم بلند شد و سلام کرد. جواب دادم و نشستم. با خنده گفت : خوب شد آمدي تلفظ این اسامی و انتخاب برایم سخت است. حضرت زهرا س http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
🍃💜💜💜🍃 / غیبت چیست؟👅👂 ✳سخن گفتن پشت سر دیگران به گونه ای که غیبت شونده راضی و خشنود نباشد. نکته✅پس مهم این نیست که بگیم تو روش هم میگم مهم دلخوری و ناراحتی فرد مقابل هست وقتی بشنوه کسی پشت سرش فلان حرف رو زده. اگه اون حرف درست باشه که غیبت هست و اگر اشتباه باشه تهمت میشه😞 ✳شرایط حرمت غیبت 1⃣شخصی که در غیاب او عیبش بازگو می‌شود، مومن باشد. ✴البته از فردا فازمتر ایمان سنجی برنداریما😀 همین ایمان شناسنامه ای هم قبوله 2⃣ غیبت در صورتی است که عیب او را بگوید اما اگر کمال او را ذکر کند، غیبت شمرده نمی‌شود. 3⃣ آن عیب نزد عموم ناپسند باشد. 4⃣ غیبت شونده به آن عیب نزد مردم معروف نباشد. 5⃣ قصد کاستن از وجهه او را داشته باشد. ✴میخوای یه نفرو خراب کنی پشت سرش حرف زدن غیبت میشه😖 6⃣ شنونده داشته باشد. 📚 اخلاق الهی، ج۴، ص۳۹-۴۱ 🍃💜 💜🍃 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
📚 👈 طمع 🌴كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. 🌴اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» 🌴از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من می برم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت می كنم!» 🌴سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز می كرد كه: «خدایا، قول می دهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» 🌴همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یك جا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا می بری؟» 🍂هرکه را باشد طمع اَلکَن شود 🍂با طمع کی چشم و دل روشن شود 🍂پیش چشم او خیال جاہ و زر، 🍂همچنان باشد که موی اندر بصر! 🍂جز مگر مستی که از حق پر بوَد 🍂گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
کشف یک اشتباه در قرآن!!!!؟؟؟؟ تعدادی از دانشمندان جمع شدند تا با تحقیق در متن قرآن ؛ خطا و اشتباهی در آن بیابند و به این ترتیب قرآن را رد کنند!!!! لذا بسیار در متن قرآن و کلمات آن دقت کردند تا اینکه به این آیه رسیدند که در مورد داستان حضرت سلیمان است که وقتی مورچه ای لشکر حضرت سلیمان را میبیند به سایر مورچه ها میگوید :پناه بگیرید تا لشکر سلیمان شما را خرد نکنند (لایحطمن کم) در حالی که: این کلمه در زبان عربی فقط در مورد خرد شدن شیشه به کار میرود اما مورچه ها آن را درباره ی خود بکار برده اند.!!! پس این اشکالی است که میتوان به متن قرآن گرفت !!!! بعد از آن یک دانشمند استرالیایی در تحقیقات علمی خود کشف کرد که:بیش از 75 درصد از غشای خارجی بدن مورچه ها را شیشه تشکیل میدهد و با کشف این معجزه ی قرآن بلافاصله به اسلام ایمان آورد و مسلمان شدنش را اعلام نمود لا اله الا اله الملک الحق المبین. http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔹حضرت زهرا(س): کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد. 🔹بحار الانوار ، ج 70، ص 249 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
در این عصر دل انگیز آرزو می‌کنم کلبه دلتان همیشه آرام باشه و شادی و برکت مثلِ باران رحمت از آسمان براتون بباره عصرتون شاد و دلپذیر
▫️🔸▫️🔸▫️🔸▫️🔸 ⚠این سه چیز را نادیده بگیر!! ➊گــفـــتــنـد ➋شــنــیــدم ➌می گویند »مواظب باشیم 🔸«براساس این چیزها مطلبی رو ارائه ندهیم، مخصوصا تو فضای مجازی چون فردا در روز قیامت باید پاسخگو اللّه متعال باشیم».▫️ 🔖»اللّه متعال می فرمائيد ❤️«چیزی را که بدان علم نداری دنبال نکن زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد».💕 〰🌸 (اسراء/35)🌸〰 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈ http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈ 🔸▫️🔸▫️🔸▫️🔸▫️🔸
🔰 خصوصیت هر یک از معصومین علیهم السّلام در بر آورده شدن حاجات 1- رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و دختر گرامی او علیها السّلام و دو سبط ارجمند او علیهما السّلام را خصوصیتی در حوائج متعلّقه به تحصیل طاعت و رضوان خدای جلّ جلاله 🌸🌿🌸🌿 2- و برای امیرالمۆمنین علیه السّلام اختصاص در انتقام از دشمنان و کفایت شرّ ستمکاران 🌸🌿🌸🌿 3- و برای امام سجّاد علیه السّلام در جور پادشاهان و وسوسه ی شیاطین 🌸🌿🌸🌿 4- و برای امام باقر و{ امام} صادق علیهما السّلام در فریاد رسی بر امر آخرت 🌸🌿🌸🌿 5- و برای امام کاظم علیه السّلام در ترس از ناخوشی ها و بیماری ها و دردها 🌸🌿🌸🌿 6- و برای امام رضا علیه السّلام در نجات از هول و بیم سفرهای دریاها و صحراها و بیابان ها 🌸🌿🌸🌿 7- و برای امام جواد علیه السّلام در وسعت زندگی و بی نیازی از مردم 🌸🌿🌸🌿 8- و برای امام هادی علیه السّلام در بر آورده شدن مستحبّات و نیکی به برادران و کامل شدن طاعات 🌸🌿🌸🌿 9- و برای امام عسکری علیه السّلام در اعانت بر امر آخرت 🌸🌿🌸🌿 10- و برای ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت امام مهدی علیه السّلام در تمامی حاجات و نیازمندی ها و غیر آنها هر آنچه نام حاجت بر آن اطلاق شود، اختصاص و خصوصیتی می باشد. 📚(المراقبات، ص90) http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸   ♦متن بيانيه بسيج دانشگاه علوم پزشكي تهران در حيطه اوضاع 🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🔹« ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم » (خداوند سرنوشت هیچ قومی  را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند) 🔹مشکلات معیشتی جدید پیش آمده برای مردم انقلابی ایران در این چند روز اخیر، بسیار ناراحت کننده بوده و موجب تعجب است که  ⁉چرا سازمانهای نظارتی و دولتی و قضایی که دستفروش یک بن بست فلان شهر را پیدا کرده و جلوی کسب رزق و روزی اش را می گیرند، درحالیکه برای برخورد با و رانت خواران زالو صفت و دانه درشت ژن خوب دار که خطرشان برای انقلاب اسلامی بسیار بیشتر از آمریکا و اسرائیل است و راست راست در خیابان‌ها می گردند و از خون ملت ارتزاق می کنند، اقدام انجام نمی دهند؟ 🔹برخی ها که در داخل (که متاسفانه در بین مسئولین نیز بعضا چنین افرادی دیده می شوند) به دنبال امید و اعتماد مردم به نظام و براندازی این حکومت اسلامی هستند، کمی غیرت داشته و با نابودی زندگی مردم ایران اسلامی به دنبال رسیدن به این اهداف کثیف خود نباشند. 🔹مسئولین کمی شیشه های دودی ماشین‌هایشان را پایین بکشند تا وضع مردمی را ببینند که صبح تا شب هم مرد و هم زن خانواده درحال جان کندن و کار کردن هستند تا چند ریال درآمد کسب کنند و بتوانند مایجتاج خانواده شان را تامین کنند. اگر و زندگی مسئولان نیز همچون اکثریت جامعه می بود، قطعا اقدام عاجلی برای حل این مشکلات مردم و گرانی های افسار گسیخته انجام می دادند. 🔹منتهی زندگی در لواسان و خانه های قیطریه و فرشته و ولنجک و دیدن همسایه های سرمایه دارشان شاید این توهم را در آنها ایجاد کرده که تمام مردم ایران وضعشان همینگونه است! 🔹آقایان مسئول کمی به خانه های پایین تر از خیابان انقلاب هم سری بزنید تا ببینید خانواده هایی را که ماههاست گوشت و برنج نتوانسته اند خریداری کنند و پدرانی را ببینید که شرمنده‌ی زن و فرزندانشان هستند. ⁉چرا مسئولان، کشور را معطل امضای چشم آبی های اروپایی نگه داشته اند؟ این بزرگترین خیانتی است که اکنون در حق این ملت می‌شود. ایران اسلامی سرشار از منابع عظیم و ثروت های خدا دادی است. چرا با هدایت این نقدینگی عظیم به بخش تولید، جلوی این مشکلات را نمی گیرند؟ چقدر گفتیم که این نقدینگی بی حساب و کتاب، به زودی همچون غولی خواهد شد که پایه های اقتصاد را به سمت ویرانی خواهد برد؟ چرا آقایان گوش نکردند و چشمشان به امضای کری بود؟ حال که امریکا زیر برجام و امضای زبان دنیا بلدها زده است، باز معطل چه هستند؟ ⁉این کوتاهی برای حل مشکلات اقتصادی مردم از سر نادانی و خستگی است یا خیانت و وطن فروشی؟ آیا بعضیها می خواهند با فشار دادن گلوی اقتصادی ملت، دوباره دوقطبی معیشت-موشک را ایجاد کنند؟ 🔹حاشا که فرزندان انقلابی سید علی اجازه دهند این بار نقطه‌ی قوت نظام اسلامی یعنی موشک را که حافظ امنیت کشور است بخواهند از ما بگیرند. هم دشمنان خارجی و هم منافقان داخلی مطمئن باشند که هرگز این خواب آشفته تعبیر نخواهد شد ان شاالله. 🔹فاین تذهبون؟ مسئولان دولتی و مجلسی و قضایی: یا سریعا اقدام عاجلی برای سامان دادن وضع نابسامان بازارهای مسکن و خودرو و ارز و سکه (که اشفتگی این بازارها بر قیمت سایر مایحتاج زندگی مردم هم اثر گذاشته است) انجام دهید... 🔹 و یا اینکه تا جوانان رشید و انقلابی هم نسل شهید حججی ها کار را دست گرفته و همانگونه که امنیت مرزهای این کشور را تامین کرده اند، امنیت اقتصادی و معیشتی مردم را نیز تامین کنند. 🌸و السلام علی من اتبع الهدی... 🌸 ^ 👇👇👇👇    http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸