⚠️ توجه به عیب خود !!
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🌿 خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را ندیده بگیرد و خود را کامل و بینقص نبیند، بلکه در موارد خطا و اشتباه خود را خطاکار ببیند.
📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣٠٠
کمی
@Dastan1224
📘#داستانهایبحارالانوار
عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
🔹در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
🔹کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود:
«ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
🔹مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳، ص ۳۹۹.
@Dastan1224
#داستانک_معنوی
✍ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان تمام بدنم را میلرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیدهام و دیگر طعمۀ درندگان بیابان نخواهم شد.
به نزدیک صدای خروس رسیدم؛ خرابهای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هرچه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشۀ دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم، من که توکل کردم، چرا با من چنین کردی؟!
خوابیدم و در عالم رؤیا خبرم دادند، توکل کردی ولی باید تا آخر میرفتی. وقتی صدای خروس را شنیدی ترس تو از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکل تو کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم و فرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت که خروس بود رها کنند، پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد.
طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم سه گرگ، راهزنان را طعمۀ خود کردهاند و هرچه از من به تاراج برده بودند آنجا بود.
توکلت علی الله
خدایا پناهم باش، من فقط به تو توکل میکنم🤲🤲
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼هرچه کنی به خود کنی
✍زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود…
سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد
"این داستان زندگی ماست"
گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..
شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
@Dastan1224
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
ریشه حکایت و ضرب المثل پا را به اندازه گلیم خود درازکردن !
میگویند که پادشاهی روزی برای سرکشی مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد.
چندی نگذشته بود که در میانه راه شخصی را دید که گلیم کهنهای را روی زمین انداخته و بر آن خوابیده است. چنان خود را جمع و مچاله کرده بود که حتی نوک انگشتی از گلیم بیرون نبود.
پادشاه این صحنه را که دید، دستور داد مشتی سکه زر برای او بگذارند.
آن شخص ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. در میان آنها فردی بود که طمع بسیار داشت. از همین رو برای کسب مشتی زر، گلیمی برداشت و خود را در مسیر بازگشت شاه قرار داد. آن هنگام که فهمید شاه و افرادش در مسیر عبور هستند، بر گلیم خوابید چنان دستها و پاهایش را از دو طرف دراز کرد که نیمی از بدنش روی زمین بود و درازتر از گلیم.
پادشاه این صحنه را که دید مکدر شد، دستور داد که بلافاصله آن قسمت از دست و پای مرد طماع را که بیرون مانده است، قطع کنند.
یکی از نزدیکان شاه که این حرکت را دید، گفت: پادشاها، شخصی را بر گلیم خفته دیدی و او را انعام دادی و اینبار دست و پای بریدی؟! چه رازی در اینها نهفته است؟
پادشاه در پاسخ گفت: اولی پایش را به اندازه گلیمش دراز کرده بود و حد و حدودش را شناخته بود اما این یکی پا را بیش از گلیمش دراز کرده.
از این رو این ضربالمثل را زمانی به کار میبرند که بخواهند به کسی گوشرد کنند که به قاعده حد و تواناییهای خودش قدم بر دارد و شأن خود را در امور بشناسد.
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣تجسم اعمال انسان پس از مرگ او
🎙آیتالله مجتهدی
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
کمی تا
@Dastan1224
داستان واقعی مرد ایرانی و زن عراقی
مردی برای زیارت و تحصیل علم به نجف میرود و همانجا با دختری از نجف ازدواج میکند.
بعد از چند سال تصمیم میگیرد با زنش به ایران بیایدآب و هوای ایران به زن نساخت و مریض شد و روز بدوز بدترشد و هر چه معالجه كردند خوب نشد و مشرف به مرگ شد.
مرد میگوید :من دیدم زنم فوت میكند و باید تنها به نجف برگردم و در پیش پدرش و مادرش شرمنده میشوم، حال اضطراب عجیبی در من پیدا شد.آمدم در اطاق مجاور دو ركعت نماز خواندم و توسّل به امام زمان عجالله تعالی كردم و با نهایت تضرّع عرض كردم: یاولی الله! زن مرا شفا دهید
✨وقتی به اتاق زنم برگشتم چیز بسیار عجیبی دیدم.زنم نشسته بود و زار زار میگرید.تا چشمش به
@Dastan1224
✍ دانشجویے از آیت الله بهجت(ره) پرسید:
☘ دانشجو هستم و مے خواهم دعایے به حقیر تعلیم نمایید تا حافظه ام قوے شود زیرا بسیار فراموش ڪار هستم؟
ایشان در پاسخ به این دانشجو فرمود:
🌸 براے پیشرفت در تحصیلات، ملتزم به دعاے
سُبْحَانَ مَنْ لاَ يَعْتَدِي عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لاَ يَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ، سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قَلْبِي نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بعد از هر فریضه (نمازهای واجب) باشید.
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️ برای رفع مشکلات در زندگی ...
از کلام آیت الله بهجت رحمهاللهعلیه
#فیلم
#قالب_دوم
کمی
@Dastan1224
✨﷽✨
✅دلیل کم بودن عذاب وجدان برخی گناهان چیست؟
✍️چرا برای برخی گناهان مانند غیبت که روزمره انجام میدهیم هیچ احساس عذاب وجدانی نداریم ولی برای برخی مانند رابطه نامشروع، حداقل برای مدت کوتاهی ناراحت میشویم و عذاب وجدان داریم. مگر هردو کبیره نیستند؟ پاسخ: گاهی اوقات نفس انسان با انجام دادن یک گناه، کم کم نسبت به آن عادت کرده و قبح گناه در نظرش شکسته میشود.
گاهی هم شیطان گناهان را در نظر انسان کوچک و بیاهمیت جلوه میدهد. دلیل این مسئله هر کدام که باشد، مجوز گناه نیست و همانطور که فرمودید هر دوی اینها گناه کبیره است و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم فرمودند: الغِیبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا، قیلَ :وكیفَ؟ قالَ : الرجلُ یَزنی ثُمّ یَتوبُ فَیَتُوبُ اللّهُ علَیهِ، وإنّ صاحِبَ الغِیبةِ لایُغفَرُ لَهُ حتّى یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
غیبت کردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود: مرد زنا میکند و سپس توبه مینماید و خدا توبهاش را میپذیرد. امّا غیبتکننده آمرزیده نمیشود، تا زمانی که غیبتشونده او را ببخشد.
📚الترغیب و الترهیب: 3 / 511 / 24
@Dastan1224
🌸✨🌸
آیت الله بهجت :
💠رشته کارها در طاعت و معصیت به هم پیوسته است.
💥اگر در طاعت گام اول برداشته شود، به دنبال آن توفیق برداشتنِ گام بعدی طاعت به انسان دست می دهد.
♻️ و اگر در معصیت باشد گام دوم هم زمینه معصیت خواهد بود.
در محضر بهجت، ج۳، ص۱۴
کمی تا
@Dastan1224
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله ناصری دولت آبادی
🔸عزیز من شب های جمعه دعای کمیل را حالش را داری بخوان، حالش را نداری بخوانی دعای مختصرتری بخوان!
چون که شب های جمعه مخصوصاً ملائکهای از طرف حضرت حق به آسمان اول می آیند و مرتب تا اذان صبح صدا می زنند؛آیا حاجتمندی هست؟ آیا گرفتاری هست؟ آیا توبه کننده ایهست؟ آیا قرض داری هست؟ آیا مریضی هست بیایید؟
🔸شما بگو لبیک بله،خدایا من معصیت کارم و آمدم توبه کنم،نفهمیدم،جوان بودم اشتباه کردم،به جان #امام_زمان قسم، خدا می پذیرد.
منظور اینکه شب های جمعه مخصوصاً دعای توسلی،دعای کمیلی،مناجات خمسه عشری، یکی از اینها را بخواند و با خدای خودش زمزمه کند و حسابهای هفته اش را پاک کند.
کمی تا
@Dastan1224