eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی ریشه حکایت و ضرب المثل پا را به اندازه گلیم خود درازکردن ! می‌گویند که پادشاهی روزی برای سرکشی مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد. چندی نگذشته بود که در میانه راه شخصی را دید که گلیم کهنه‌ای را روی زمین انداخته و بر آن خوابیده است. چنان خود را جمع و مچاله کرده بود که حتی نوک انگشتی از گلیم بیرون نبود. پادشاه این صحنه را که دید، دستور داد مشتی سکه زر برای او بگذارند. آن شخص ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. در میان آن‌ها فردی بود که طمع بسیار داشت. از همین رو برای کسب مشتی زر، گلیمی برداشت و خود را در مسیر بازگشت شاه قرار داد. آن هنگام که فهمید شاه و افرادش در مسیر عبور هستند، بر گلیم خوابید چنان دست‌ها و پاهایش را از دو طرف دراز کرد که نیمی از بدنش روی زمین بود و درازتر از گلیم. پادشاه این صحنه را که دید مکدر شد، دستور داد که بلافاصله آن قسمت از دست و پای مرد طماع را که بیرون مانده است، قطع کنند. یکی از نزدیکان شاه که این حرکت را دید، گفت: پادشاها، شخصی را بر گلیم خفته دیدی و او را انعام دادی و این‌بار دست و پای بریدی؟! چه رازی در این‌ها نهفته است؟ پادشاه در پاسخ گفت: اولی پایش را به اندازه گلیمش دراز کرده بود و حد و حدودش را شناخته بود اما این یکی پا را بیش از گلیمش دراز کرده. از این رو این ضرب‌المثل را زمانی به کار می‌برند که بخواهند به کسی گوشرد کنند که به قاعده حد و توانایی‌های خودش قدم بر دارد و شأن خود را در امور بشناسد. @Dastan1224
داستان واقعی مرد ایرانی و زن عراقی مردی برای زیارت و تحصیل علم به نجف میرود و همانجا با دختری از نجف ازدواج میکند. بعد از چند سال تصمیم میگیرد با زنش به ایران بیایدآب‌ و هوای ایران به‌ زن نساخت‌ و مریض‌ شد و روز بدوز بدترشد و هر چه‌ معالجه‌ كردند خوب نشد و مشرف‌ به‌ مرگ‌ شد. مرد میگوید :من‌ دیدم‌ زنم فوت‌ میكند و‌ باید تنها به‌ نجف‌ برگردم‌ و در پیش‌ پدرش‌ و مادرش شرمنده‌ میشوم‌، حال‌ اضطراب‌ عجیبی در من‌ پیدا شد.آمدم‌ در اطاق‌ مجاور‌ دو ركعت‌ نماز خواندم‌ و توسّل‌ به‌ امام‌ زمان‌ عج‌‌الله تعالی كردم‌ و با نهایت‌ تضرّع‌ عرض‌ كردم‌: یاولی الله‌! زن‌ مرا شفا دهید ✨وقتی به اتاق زنم برگشتم چیز بسیار عجیبی دیدم‌.زنم نشسته‌‌ بود و زار زار میگرید.تا چشمش‌ به‌ @Dastan1224
‍ ✍ دانشجویے از آیت الله بهجت(ره) پرسید: ☘ دانشجو هستم و مے خواهم دعایے به حقیر تعلیم نمایید تا حافظه ام قوے شود زیرا بسیار فراموش ڪار هستم؟ ایشان در پاسخ به این دانشجو فرمود: 🌸 براے پیشرفت در تحصیلات، ملتزم به دعاے سُبْحَانَ مَنْ لاَ يَعْتَدِي عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لاَ يَأْخُذُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذَابِ‏، سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ‏، اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قَلْبِي نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ بعد از هر فریضه (نمازهای واجب) باشید. @Dastan1224
✨﷽✨ ✅دلیل کم بودن عذاب وجدان برخی گناهان چیست؟ ✍️چرا برای برخی گناهان مانند غیبت که روزمره انجام می‌دهیم هیچ احساس عذاب وجدانی نداریم ولی برای برخی مانند رابطه نامشروع، حداقل برای مدت کوتاهی ناراحت می‌شویم و عذاب وجدان داریم. مگر هردو کبیره نیستند؟ پاسخ:‌ گاهی اوقات نفس انسان با انجام دادن یک گناه، کم کم نسبت به آن عادت کرده و قبح گناه در نظرش شکسته می‌شود. گاهی هم شیطان گناهان را در نظر انسان کوچک و بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. دلیل این مسئله هر کدام که باشد، مجوز گناه نیست و همانطور که فرمودید هر دوی این‌ها گناه کبیره است و پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم فرمودند: الغِیبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا، قیلَ :وكیفَ؟ قالَ : الرجلُ یَزنی ثُمّ یَتوبُ فَیَتُوبُ اللّه‏ُ علَیهِ، وإنّ صاحِبَ الغِیبةِ لایُغفَرُ لَهُ حتّى یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ غیبت‏ کردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود: مرد زنا می‌کند و سپس توبه می‌‏نماید و خدا توبه‌‏اش را می‌پذیرد. امّا غیبت‌کننده آمرزیده نمی‌‏شود، تا زمانی که غیبت‌شونده او را ببخشد. 📚الترغیب و الترهیب: 3 / 511 / 24 @Dastan1224
🌸✨🌸 آیت الله بهجت : 💠رشته‏ کارها در طاعت و معصیت به هم پیوسته است. 💥اگر در طاعت گام اول برداشته شود، به دنبال آن توفیق برداشتنِ گام بعدی طاعت به انسان دست می‏ دهد. ♻️ و اگر در معصیت باشد گام دوم هم زمینه‏ معصیت خواهد بود. در محضر بهجت، ج۳، ص۱۴ کمی تا @Dastan1224
💠آیت الله ناصری دولت آبادی 🔸عزیز من شب های جمعه دعای کمیل را حالش را داری بخوان، حالش را نداری بخوانی دعای مختصرتری بخوان! چون که شب های جمعه مخصوصاً ملائکه‌ای از طرف حضرت حق به آسمان اول می آیند و مرتب تا اذان صبح صدا می زنند؛آیا حاجتمندی هست؟ آیا گرفتاری هست؟ آیا توبه کننده ‌ای‌هست؟ آیا قرض داری هست؟ آیا مریضی هست بیایید؟ 🔸شما بگو لبیک بله،خدایا من معصیت کارم و آمدم توبه کنم،نفهمیدم،جوان بودم اشتباه کردم،به جان قسم، خدا می پذیرد. منظور اینکه شب های جمعه مخصوصاً دعای توسلی،دعای کمیلی،مناجات خمسه عشری، یکی از اینها را بخواند و با خدای خودش زمزمه کند و حسابهای هفته اش را پاک کند. کمی تا @Dastan1224
چغندر تا پیاز شکر خدا 💎میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت:((می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود)) همسرش که چغندر دوست داشت،گفت:((برای پادشاه چغندر ببر!))اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت:((نه!پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.))بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد. از بد حادثه،آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی رانداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند. مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:((چغندر تا پیاز، شکر خدا!!)) پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید: این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت:شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم! ❣ شاه از این حرف مرد خندید وکیسهای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! واز آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود. @Dastan1224
✨﷽✨ 🔴عاقبت رباخواری! ✍آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد: شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟ رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است،یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد. و صدا از یک حجره می آید.... دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد. از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است! دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند. و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد . هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی! اصلا نگفت: تو کی هستی؟ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید. نشستم تا صبح شد. حال نماز خواندن نداشتم. رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم. میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ گفتم من همچو چیزی دیدم. گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است... 📙شرح حال آیت اللّه اراکى,ص 299 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @Dastan1224
📚پند خداوند خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی فرستاد، به اولین چیزی که رسید، آن را ببلعد، دومی را پنهان کند و سوّمی را بپذیرد و چهارمی را ناامید نکند و از پنجمی فرار کند. پیامبر به راه خود ادامه داد، در ابتدای راه به اولین چیزی که رسید، کوهی عظیم بود، گفت؛ خداوند هیچگاه بنده را به کاری که توانش را ندارد، امر نمی کند. آنگاه به قصد بلعیدن کوه جلو رفت، هرچ جلوتر می رفت، کوه کوچکتر می شد، تا جایی که وقتی به کوه رسید، به شکل یک لقمه کوچک شد و آن را بلعید. به دومین چیزی که رسید تشتی بود، و آن را زیر خاک پنهان کرد. اما تشت از خاک بیرون آمد. سومین چیزی را که دید، پرنده ای بود که پرنده ای شکاری در تعقیبش بود، پرنده کوچک را به نزد خود طلبید، و آن را در آستین خود پنهان کرد، آنگاه پرنده شکاری رو به پیامبر گفت؛ ساعت ها بود او را تعقیب می کردم. صید را از من گرفتی. پیامبر به یاد فرمان چهارم خداوند افتاد، تکه ای از ران پرنده را کند و به او داد. پیامبر چندی بعد به مرداری بدبو روبرو شد. سریع از آنجا دور شد. خداوند به او وحی فرستاد که آن کوه نشانه غضب است، زیرا که انسان هنگام خشم خود را نمی بیند و اما هنگامی که آرام گرفت، قدر خویش را می شناسد و اگر صبر پیشه کند در هنگام خشم می بیند که خشم و غضب با تمام بزرگی اش به اندازه یک لقمه کوچک و لذیذ است. اما آن تشتی را که زیر خاک پنهان کردی، عمل صالح است که هرچه بخواهی آن را پنهان کنی، خداوند آن را نمایان می سازد. پرنده نشانه مردی است که برای اندرز تو می آید که باید از او استقبال کنی و آن پرنده شکاری حاجتمندی است که رو به سوی تو می آید و نباید ناامید بازگردد و اما آن مردار گندیده غیبت است که می باید همیشه از آن گریزان باشی. اگر چنانچه بخواهی مرا در بهشت ملاقات کنی باید در دنیا غریبانه و با غم و اندوه زندگی کنی، مثل پرنده ای تنها که در دل شب از بقیه جداست و با خدای خویش مأنوس گشته است. @Dastan1224
📚 عشق مادر در يک روز گرم تابستان ، پسر کوچکي با عجله لباسهايش را در آورد و خنده کنان داخل درياچه شيرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش مي کرد و از شادي کودکش لذت ميبرد. مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي پسرش شنا مي کرد. مادر وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فريادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولي ديگر دير شده بود. تمساح با يک چرخش پاهاي کودک را گرفت تا زير آب بکشد، مادر از راه رسيد و از روي اسکله بازوي پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت مي کشيد ولي عشق مادر آنقدر زياد بود که نمي گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزي که در حال عبور از آن حوالي بود ، صداي فرياد مادر را شنيد، به طرف آنها دويد و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراري داد. پسر را سريع به بيمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودي پيدا کند. پاهايش با آرواره هاي تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخنهاي مادرش مانده بود. خبرنگاري که با کودک مصاحبه مي کرد از او خواست تا جاي زخمهايش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت ،" اين زخمها را دوست دارم ، اينها خراشهاي عشق مادرم هستند." @Dastan1224
💎سجودِ لِلّه، أفضل عبادات 💎 ✍ آیت‌الله بهجت(ره): سجودِ لِلّه(سجده برای خدا) افضل عبادات است. بالاترین مقام جسمانی که در آن جا انسان عبودیت را برای خدا اختیار کند همین سجود است و ظاهراً افضل افعال است. 📚 بیانات در درس صلات، جلسه ۱۷۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 @Dastan1224
🌹🌹🌹🌹 حاج اقا نخودكي گفت ، ميخواهيد يك چيزي يادتون بدم كه قدرتش از علم كيميا هم بالاتر باشه. بعد از هر نماز اينها را بخوانيد: 1️⃣ تسبيحات حضرت زهرا 2️⃣ آيت الكرسي تا هوالعلي العظيم 3️⃣ سه تا قل هوالله احد 4️⃣ سه تا صلوات 5️⃣ آيه ٢ سوره طلاق سه مرتبه يعني؛ وَ مَنْ يَتَّقِ الله يَجعَل لَهُ مَخرَجاً 💫 و آيه ٣سوره طلاق ، دو مرتبه يعني؛ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا حاج آقا نخودكي گفت : هرچه من دارم از عمل كردن به اين پنج مورد بعد از هر نماز دارم. کمی @Dastan1224
خوشا به حال کسی که خطای خود راببیند و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بی @Dastan1224
✍امیرالمؤمنین علیه السلام : دل های پاک بندگان نظرگاه خدای سبحان است، پس هر کس دل خویش را پاک گرداند، خداوند به آن نظر می افکند. 📚غررالحکم، ح۶۷۷۷ @Dastan1224
🚫 در روایتی آمده است: یک قاضی مقدّس و بسیار عابد از دنیا رفت. او حقّی را ناحق نمی کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مۆمن و متّقی بوده است و از این رو همسرش یقین داشته که وی بهشتی است. وقتی زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچه روی صورت او را کنار زد، دید ماری از بینی او بیرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از این وضعیت عجیب ترسید. هنگام شب، شوهر خود را درخواب دید و از آنچه رخ داده بود سۆال کرد و گفت: تو که انسان خوبی بودی! پس این مار چه بود؟ قاضی جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزی برادر تو با کسی نزاع داشت. برای حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. نه اینکه العیاذبالله ناحقی باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد البته نتیجه حکمیّت به نفع برادرت شد و من از این امر خوشحال شدم و با اینکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم. همین که قاضی در دل بین دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گردیده است ⚠️مواظب حق دیگران باشیم گناهی که خدا آن را تا بنده حلال نکند نمی بخشد 📚 الکافی، ج 7، ص 410 کمی @Dastan1224
✨﷽✨ 🔰توصیه ویژه ایت الله بهجت: 💠تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان 💠می نشینی بگو یا صاحب الزمان 💠برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان 💭صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن 👈 شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب. ✅ شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمیتوانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی. 👌 امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند." 📕 کمال الدین و تمام النعمه، ص 303 🌧أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌨 کمی @Dastan1224
📚 راز مثل و حکایت خواندنی ملانصرالدین روزی بود و روزگاری بود... یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت "گاوش" را به بازار ببرد و بفروشد. پیش از رفتن به بازار "آب و علف" خوبی به گاوش داد و آن را به بازار برد. یکی از آدم های "بدکار" وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد "فکر شیطانی" به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره "کلاه بگذارد." او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه اش را با آن ها در میان گذاشت و "طبق نقشه" یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند. اوّلی گفت: عمو جان این "بز" را چند می فروشی؟! ملانصرالدین گفت: "این حیوان گاو است و بز نیست." مرد گفت: گاو است؟ به حق چیزهای نشنیده! مردم بز را به بازار می آورند تا به "اسم گاو" بفروشند. ملاّ داشت "عصبانی" می شد که مرد حیله گر راهش را گرفت و رفت. دوّمی آمد و گفت: ملاّ جان بزت را چند می فروشی؟! ملّا از کوره در رفت و گفت: "مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه بز؟" مرد "حیله گر" گفت: چرا عصبانی می شوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش! چند لحظه بعد سومّی آمد و گفت: «ببینم آقا این حیوان "قیمتش" چند است» ملا گفت: «ده سکه» خریدار گفت: ده سکه؟!! "مگر می خواهی گاو بفروشی که ده سکه قیمت گذاشتی این بز دو سکه هم نمی ارزد..." ملا باز هم عصبانی شد و گفت: گاو؟ پس چی که گاو می فروشم... خریدار گفت: دروغ به این بزرگی! مگر مردم "نادان" هستند که پول گاو بدهند و بز بخرند. ملاّ نگاهی به گاوش انداخت کمی چشم هایش را مالید و با خود گفت: «نکند من دارم اشتباه می کنم و این حیوان واقعاً بز است نه گاو!!» خریدار چهارمی سر رسید و با لبخند آرامش گفت: ببخشید آقا! آیا این "بز شما" شیر هم می دهد؟ مّلا که "شک" در دلش بود گفت: «نه آقا، بز است، به درد این می خورد که زمین را شخم بزند» خریدار گفت: «خوب حالا این بزت را چند می فروشی تا با آن زمینم را "شخم بزنم"» ملا با خود گفت: «حتماً من اشتباه می کنم مردی به این "محترمی" هم حرف سه نفر قبلی را تکرار می کند» "معامله انجام شد." ملا گاوش را که دیگر "مطمئن" بود، بز است به "دو سکه" فروخت و به خانه اش برگشت. " دزدها هم با خیال راحت گاو را به آن طرف بازار بردند و با خیال راحت فروختند." از آن به بعد وقتی خریداری بخواهد هر جنسی را به قیمت کمتری بخرد می‌گویند؛ " بز خری می کنی @Dastan1224
🟣داستان نابغه آلمانی که عاشق صحیفه سجادیه بود! روی سنگ قبر او، این حدیث امیرالمومنین (ع) نقش بست: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا. 1⃣ پروفسور آنه‌ماری شیمل، اسلام‌پژوه وخاورشناس معروف آلمانی بود که علاقه شایانی به دعاهای امام سجاد (ع) و صحیفه سجادیه داشت. 2⃣ شیمل در جایی پیرامون ادعیه اسلامی به ویژه صحیفه سجادیه می گوید: من خود همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن می‏خوانم و به ترجمه‏‌ای مراجعه نمی‏کنم. من خودم بخشی کوچک از کتاب صحیفه سجادیه را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده‏‌ام، قریب هفت سال پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر می‏زدم پس از آنکه او به خواب می‏رفت در گوشه‏ای از آن اتاق به کار پاکنویس کردن ترجمه‏‌ها مشغول می‏شدم. 3⃣ اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه می‏کنم، دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودی داریم که تو به ادعیه اسلامی روی آوردی!؟ وقتی کتابم چاپ شد یک نسخه برای او فرستادم. یک ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جای دعا آن را می‏خوانم. وی می افزاید: امام زین‏ العابدین علیه السلام برای بسیاری از مردم جهان غرب کارساز است. @Dastan1224
💠امام حسین علیه السلام و ساربان 🦋🌿امام صادق علیه السلام فرمود: زنی در کعبه طواف می کرد و مردی هم پشت سر آن زن می رفت. آن زن دست خود را بلند کرده بود که آن مرد دستش را به روی بازوی آن زن گذاشت؛ خداوند دست آن مرد را به بازوی آن زن چسبانید. مردم جمع شدند حتی قطع رفت و آمد شد. کسی را به نزد امیر مکه فرستادند و جریان را گفتند. او علما را حاضر نمود، و مردم هم جمع شده بودند که چه حکم و عملی نسبت به این خیانت و واقعه کنند، متحیر شدند! امیر مکه گفت: آیا از خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله کسی هست؟ گفتند: بلی حسین بن علی علیه السلام اینجاست. شب امیر مکه حضرت را خواستند و حکم را از حضرتش پرسیدند. حضرت اول رو به کعبه نمود و دستهایش را بلند کرد و مدتی مکث فرمود: و بعد دعا کردند. سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوی آن زن جدا نمودند. امیر مکه گفت: ای حسین علیه السلام آیا حدی نزنم؟ گفت: نه. صاحب کتاب گوید: این احسانی بود که حضرت نسبت به این ساربان کرد اما همین ساربان در عوض خوبی و احسان حضرت در تاریکی شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع @Dastan1224
شهیدی که نماز نمی خواند ! تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه 🤔 گفتن تو که رفیقش هستی بهش تذکر بده ... باور نکردم گفتم لابد می خواد ریا نشه ... پنهانی می خونه! وقتی دو نفری سنگر کمین جزیره مجنون ۲۴ ساعت نگهبان شدیم ، با چشم خودم دیدم که نماز نمی خونه 🤔 توی سنگر در کمینش بودم تا سر حرف را باز کنم ... گفتم تو که برای خدا می جنگی حیف نیست نماز نمی خونی ؟!... لبخندی زد 😊و گفت :نماز خوندن رو یادم می دی ؟ گفتم بلد نیستی ؟! گفت تا حالا نخوندم ،نماز خوندن رو زیر آتش و توپ دشمن یادش دادم ... اولین نماز صبحش را خواند ،دو نفر نگهبان بعدی آمدند و جای ما رو گرفتند ما هم سوار قایق شدیم که بر گردیم ،هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره نشست توی آب هور ،پارو از دستش افتاد 😔💔آرام کف قایق خواباندمش ،لبخند کم رنگی زد ،با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان با لبخند به شهادت🕊 رسید ... آری ،مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید 😭 @Dastan1224
🔹میرزااسماعیل دولابی : 🔹 در هر شبانه روز حداقل ده دقیقه با خداوند مهربان خلوت کن و استغفار کن بعد مطمئن باش دلت روشن می شود ، استغفار است. @Dastan1224