پُرسیدَن:
شَھـٰادَتخودَشزیبـٰاست
زیبـٰاتَرینشَھـٰادَتچِگونِھاَست؟
دَرجَوابگُفت:
زیبـٰاتَرینشَھـٰادَتایناَستڪِھ
جِنـٰازِھاےهَماَزاِنسـٰانباقےنَمانَد...ツ
#شهیدابراهیمهادی🕊
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#شهیدانه
🌷قبلاً به سر و وضعش خيلى اهميت میداد؛ ولى اين اواخر به مسائل دنيوى بیتوجه شده بود. يك شب در مسجد لشكر، تمام پولهايش را در صندوق صدقه ريخت و گفت: ديگر نيازى به اينها ندارم. دو هفته بعد پر كشيد و جنازه اش نيز برنگشت. روزى به گلستان شهدا رفتم. سنگ تابلوى يادبودش شكسته و رنگ و رويى براى عكس درون قاب نمانده بود.
او از اين دنيا يك تابلوى يادبود هم نخواست.
📚 راوی: احمدرضا کریمیان
كتاب حديث حماسه، شهید حسن فاتحی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #تلنگر
اگرخدانخواهدهیچ برگی ازدرخت
نمیافتد..🍂
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#خاطره
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ،
تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...🚶♂
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ !⁉️
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ،
من ۱۶ سالمہ !
چشام مریضہ ! چون توی این ١۶ سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... "
« ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ »
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨#داستانک
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حجاب زمانی زیباست که با#حیا عجین شده باشد.
🍂 حیا که نداشته باشی چادر سیاه هم محجبه ات نمیکند.
✋️حضورمان درفضای مجازی بی فایده است اگر ندانیم دشمن حیائمان را نشانه گرفته است
🔥#شیطان به من محجبه نمیگویدچادرت را بردار چون میداند اواین کار رانخواهم کرد.
🙆میگویدعکست را درمعرض دید نامحرم قرار بده.
👫 میگویدشوخی وصحبت بانامحرم دراین فضا اشکالی ندارد.
🙈 میگوید با نازو ادا صحبت کردن درپست
ها ونظرها بی اشکال است.
😎 میگویددلبری ازپسرهای مذهبی درفضای مجازی اشکالی ندارد.
❌ میگوید توعکسی که میخواهی را بگذار.
❌ طوری که دوست داری صحبت کن.
❌ بیخیالِ حیا وعفتت.
✍️ واینطور میشودکه کم کم شاهدکم شدن حیائمان میشویم...
و امان ازروزی که حیا برود...
تقوا_در_دنیای_مجازی
دلبری_نکنیم
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#شتاب_زده_نباشیم....
🍃مرحوم دولابی : در سیر نباید شتاب زدگی داشت. اگر #جنین قبل از کامل شدن از رحم مادر بیرون بیاید، یا تلف میشود و یا ناقص از کار در میآید. باید صابر بود و به صانع و مربی خود اعتماد داشت هر وقت کامل شدیم، مربی ما را از #حجاب بیرون خواهد آورد.
.
📚مصباح الهدی 233
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
قرآن
برخی قرآن را در شب قدر به سر می گیرند ، اما در طول سال هیچ ارتباطی با آن ندارند ؛ درحالیکه انس با قرآن برای انسان ، سراسر خیر و برکت است.
🔹امام على عليه السلام :
كتاب خداوند تبارك و تعالى را بياموزيد؛ زيرا كه آن نيكوترين سخن و رساترين اندرز است و قرآن را بفهميد؛ زيرا كه آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جوييد؛ زيرا كه آن شفابخش بيماريهاى سينه هاست و آن را نيكو تلاوت كنيد؛ زيرا كه آن بهترين داستان (تاريخ) است.۱
☑️ ﺩﺭ ﻟﻴﺎﻟﻰ ﻗﺪﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻛﻦ، ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ، ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻰ ﺟﻮﻫﺮ ﺫﺍﺕ ﺗﻮ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﻭﻣﻰ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮔﻮﻫﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ.۲
۱.میزان الحکمه
۲-پندهای حکیمانه در اثار استاد حسن زاده املی
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#همه_چیز_دست_خداست
🍃آیتالله بهجت (ره) : اگر کسی بفهمد دنیایش نظیر آخرتش به دست خداست و اوست که مطالب دارَین را امضا میکند خیلی راحت میشود.
📚در محضر بهجت، ج۳، ص۱۷۶
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#خداوند_بخیل_نیست!!!
🍃مرحوم آیت الله انصاری همدانی :خدای تعالی بخل ندارد ، اگر کسی شرایط تقوی را در خودش ایجاد کند، خداوند استاد کامل را به او می رساند و لو اینکه از آن طرف عالم باشد.
📚 در کوی بی نشان ها،ص۵۵
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨حکایتی شیرین
فردی چندین سال #شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
روزی #استاد به او گفت که دیگر شما استاد نقاشی شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک #نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند. غروب که برگشت دید که تمامی #تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد .
استاد به او گفت: آیا می توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ #شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد، و این بار نیز رنگ و قلم نقاشی را کنار تابلو نقاشی قرار داد و در گوشه ای از تابلو نوشت:
""اگر جایی از نقاشی #ایراد دارد با این رنگ و قلم (( اصلاح )) بفرمایید""
غروب که برگشتند دیدند #تابلو دست نخورده مانده است. استاد به شاگردش گفت:
"" همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه ""
🔴 انتقاد کردن #آسان است و اصلاح کردن دشوار!
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼غفلت از نماز اول وقت
✍️لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی! ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است! هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد.
خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بیخبر از کاروان نمازگزاران جاماندهای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیحاند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد.
روز هنگام، ارباب کیسهای گندم به لقمان داد تا بکارد و لقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست! علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم. چرا که خود گفتی: نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد.
@Dastan1224