eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان ‌‌‌ قسمت صدوچهلویکم بخودم اومدم و فهمیدم تازه چه غلطی کردم!!!! نبود جلو دکتر این حرفارو میزدم. ارام با ناباوری نگام کرد. ارام:تجاوز!!!!!! دکتر:سوگل خانم من که گفتم کمکتون میکنم نگران نباشین. ارام:مگه من مرده باشم تا بذارم این بچه رو از بین ببرین. این بچه بدنیا میاد. نه من نمیخواستم بچمو نابود کنم، بچم بود، پاره ی تنم بود از خونم بود، شاید هنوز برا احساساتی شدن زود بود اما من نمیتونستم ..... دکتر:ارااام من کی گفتم میخوام این بچه رو از بین ببرم!!!! من گفتم کمک میکنم، هنوز نگفتم که میخوام چه کمکی کنم که تو بل میگیری!!! ارام:پس چجور کمکی میخوای بکنی؟؟؟!!!! دکتر:کمک میکنم تا سوگل خانم از اینجا برن... ارام:سامیار تو چی میگی؟؟؟؟!!! میفهمی داری چی میگی؟؟؟؟ هنگ کرده بودم!!!! باورم نمیشد، تو ذهنم نمیگنجید بخواد کمکم کنه تا از روستا برم!!!! _جدی میگین؟!!!!! دکتر:به نظر میرسه که دارم شوخی میکنم؟؟؟!!!! ارام:شماها دیونه شدین... عقلتونو از دست دادین... میدونین اگه داداش ارباب بفهمه باهاتون چیکار میکنه؟؟!!! دکتر:کسی قرار نیست بفهمه، ارام ازت این توقع رو نداشتم!!! نمیبینی چقدر بهش ظلم شده؟!!! تو باشی حاظری هم خودت نابود بشی هم بچت؟؟؟؟ ارام:اما داداش ارباب شاید..... دکتر:ارام اینجا جونه دو تا انسان وسطه، تو هنوزم میگی شاید!!!! نمیبینی ارباب با کسایی که از دستوراتش سر پیچی میکنن چیکار میکنه!!!! ارام چیزی نگفت و دکتر هم عصبی ار اتاق رفت بیرون. رفتم تو فکر، دکتر میخواست کمکم کنه، میخواست فراریم بده. میدونستم با رفتنم ارباب و به جنون میکشیدم، میدونستم ارباب با رفتنم خانوادمو نابود میکنه، اما این بچه ای که ناخواسته پاتو این دنیا گذاشته بود هم حقه زندگی داشت. از اینهمه فداکاری خسته شده بودم، تا دیروز بخاطره خونوادم مونده بودمو نرفته بودم، اما دیگه بس بود، دیگه موندن و حرف نزدنم بس بود، کافی بود، باید میرفتم چه دکتر کمکم میکرد، چه نمیکرد. ارام:سوگل تو که حرفای سامیارو جدی نگرفتی!!!! _ارام، من تصمیممو گرفتم. چه دکتر کمکم کنه چه کمکم نکنه من از جهنم میرم. نمیتونم بمونم. ارام:میدونی اگه داداش ارباب پیدات کنه چه بلایی سرت میاره؟؟؟!!! میکشتت _الانم اگه بفهمه حامله ام میکشدتم، اگه یه روزیم پیدام کنه و بخواد بکشدتم حداقل میدونم سعی کردم از دستش فرار کنم.... ارام با بغض نگاهم کرد... پرستار سرومو از دستم در اوردو گفت که میتونین اماده شین و برین، و بعد هم رفت. دکتر:من قول میدم که شما رو از اینجا ببرم. رو کرد به ارام. ادامه دارد‌‌‌‌... 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662