eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیکش شدم دستمو گذاشتم رو پیشونیش دستمو کنار زد _داری چکار میکنی؟ _میخوام ببینم تب داری یا نه؟داری هذیون میگی _من هذیون نمیگم تبم ندارم حالمم خیلی خوبه حالیمه چی به چیه؟ _دستمو گرفت تو دستش محکم فشارش داد دستم درد گرفت:ول کن دستمو تو حالیت نیست چی میگی اگه حالیت بود دم به دقیقه نمیپرسیدی با کی بودی با اینکه میدونی با کی بودم داد زد:د اگه میدونستم کیه که با دستهای خودم خفه اش میکردم مرتیکه رو _خشکم زد منظورت از این حرف چی بود _منظورت چیه؟ -منظورم واضحه میخوام بدونم امروز با کی قرار داشتی که برای دیدنش صبح زود از خونه زدی بیرون این موقع شب برگشتی میخوام بدونم اون کیه که برا دیدنش اونقدر هول بودی که گوشیت یادت رفته سگ شدم اونم سگ هار با دست آزادم سیلی محکمی دم گوشش خوابوندم دستمو ول کرد دستشو گذاشت رو گونه اش وحشی شده بودم داد میزدم :پیش خودت چی فکرکردی؟فکر کردی من کیه ام محکم هلش دادم وگفتم :یالا د بگو بگو راجع به من چی فکر کردی فکر کردی منم مثل اون دخترهاییم که باهاشون بودی فکر کردی منم مثل اونا خرابم؟ یالا جواب بده عوضی! کوبیدم رو سینه اش فکر کردی من کیم هان؟عوضی یه نگا به من کن من سوگندم سوگند با خودت چی فکر کردی من اون موقع که دختر بودم و آزاد کسی رو به زندگیم راه ندادم اونوقت انتظار داری حالا راه بدم؟ مگه من ... _مات وایستاده بود و منو نگاه میکرد:تو کی هستی که جرات میکنی این حرف ها رو به من بزنی اصلا تو چیکاریه تو یه عوضی پست فطرت هستی فکر کردی همه مثل خودتن همه مثل خودت آشغالن ... _حال خودمو نمیفهمیدم همینطور داشتم دیوونه بازی در میاوردم هرچی به دهنم میومد میگفتم گاه خودمو فحش میدادم گاه اونه هر از گاهی یکی میزدم تو سینه اش دست آخرم شروع کردم به زدن خودم میزدم تو سرم :ای خاک بر سرمن ای خاک بر سرمن با این زندگیم جیغ زدم:خدایا چرا نمیکشی راحتم خدایا همین مونده بود که این اشغال عوضی به من تهمت بزنه خدایا چرا صدامو نمیشنوی دارم تقاص کدوم گناهمو میدم _رو زانو هام افتادم رو زدیم انرژیم تخلیه شده بود داشتم میلرزیدم حلقه شدن دستاشو دور شونه ام حس کردم برگشتم سمتش هلش دادم کنار وگفتم:به من دست نزن دستهای کثیفتو به من نزن از جلو چشام گم شو برو چشاش رنگ نگرانی داشت:سوگند اروم باش جیغ زدم:اسم منو تو اون دهن کثیفت نیار. خفه شو خفه! _قلبم تو دهنم میزد اعصابم بدجور خراب شده بود. زار زار گریه میکردم؛ حالم از خودم و دنیا بهم می خورد. _آروم آروم تونستم آرامش خودم رو بدست بیارم دانیال رفته بود کمی اونجا نشستم وزل زدم به دریا وگوش سپردم به صدای موج ها اینها آرومم میکردند نمیدونم چقدر اونجا نشستم اما اونقدری بود که چراغ ها خاموش بشن کسی مزاحمم نشد خوشبختانه.... به خودم اومدم :دیوونه امروز یه روز خیلی خوب بود بیشترین ساعتهاش به خوشی گذشت اونوقت تو نشستی اینجا زانوی غم بغل کردی که چی؟؟... _ویژگی خوبی که تو زندگیم داشتم این بود که با مشکلاتم کنار میومدم بلد بودم چه جوری تنهایی خودم خودمو اروم کنم رو زانوهام نشستم دستامو قفل کردم و نگامو دوختم به آسمان:خدایا .... خدای مهربونم میدونم صدامو میشنوی منو بابت حرفهایی که زدم ببخش من بنده ی بدی هستم این همه خوبی رو به یه بدی کوچیک فروختم میدونم که منو میبخشی بابت امروز ازت ممنونم هرچند آخر قصه مون بد تموم شد اما برای همون قسمت خوبش ازت متشکرم دوست دارم خیلی زیاد.... _با خدا که حرف میزدم آروم میشدم از جام بلند شدم لباس هامو تکوندم و راه افتادم سمت ویلا ... اتاقمون تقریبا تاریک بود فقط نور کم سوی چراغ خواب بود وبس .... دانیال کنار در نشسته بود تکیه داده بود به دیوار زانوهاش خم کرده بود و بازوهاش رو اون آویزون بود وسرش میان بازوهاش بود ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌