eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
_دیدنش اعصابمو یه کم خط خطی کرد باید خودمو کنترل میکردم رفتم سمت پنجره در بالکن رو باز کردم هوای خنک رو بلعیدم. نفسهای عمیقی کشیدم وبعد سرمو تکیه دادم به لبه ی در وچشم دوختم به دریا یاد حرفام با خدا افتادم من باید آروم باشم آروم.... -همه ی زندگیم شده نگرانی ودلشوره .همه زندگیم شده اضطراب.اضطراب از دست دادنت .میدونم هیچ احساسی به من نداره و همین دونستنه که عذاب میده _از کنار چشمم نگاش کردم یکی از پاهاشو دراز کرده بود سرشو تکیه داده بود به دیوار صداش بازم غم همیشگی رو داشت -وقتهایی که بیرون از خونه ای انگار کسی چنگ میزنه تو دلم.یه صدای لعنتی تو سرم می پییچه: نکنه کسی رو ببینه نکنه اتفاقی بیفته وهزارتا فکروخیال دیگه .... _نگاشو دوخته بود به من -:خودم عاشق شدم رسم عاشقی رو میدونم همه چیز تو یه آن اتفاق میوفته شاید همون اولش نفهمی ولی بعد کم کم اون میشه همه زندگیت نفست. ..عاشقی دست خودت نیست که خواستی عاشق بشی و نخواستی نشی چشم که باز میکنی میبینی ای دل غافل همه چی تو باختی رفت... لبخندتلخی زدوگفت:مثل موقعی که من عاشقت شدم هیچی حالیم نبود فقط وفقط یه چیزی میدونستم اونم رسیدن به تو ،مهم نبود این رسیدن چه جوری باشه یا چه مانع هایی سر راهم باشه فقط میخواستم بهت برسم وبس.. _واسه همینم نگرانتم میدونم تو از گل پاکتری خطا نمیری اما افسار دل آدم دست خودش که نیست عشق که وارد قلبش میشه همه چیز رو فراموش میکنه وعقل ومنطق حالیش نمیشه _از جاش بلند شد و اومد سمتم منم که برگشته بودم ونگاش میکردم:اگه.... زبونم لال یه روزی چشای قشنگت یکی رو ببینه وبعد دلتو پیش اون جا بزاره چی؟؟میدونی اونوقت چه بلایی سرم میاد.... _چند لحظه سکوت کرد:میمیرم... زل زدم به چشاش نزدیکتر شد. -اگه امروز اون حرفارو بهت زدم واسه خاطر این بود که این افکار لعنتی از صبح راحتم نذاشته من خوب میدونم که الان تو این وقت سال شمال شلوغتر از هروقتیه اینجا پره ازآدم هایی که شاید یکیشون بتونه کلید قلب تو رو بدست بیاره وتورو از چنگم در بیاره اونموقع ست که من هر کاری ام بکنم تو مال من نمیشی شاید جسمت پیش من باشه اما روحت پیش اون میمونه واین یعنی ته ته بدبختی من .... _دستاشو گذاشت رو شونه هام :منو ببخش بابت کارام اما بدون که همه ی این کارام از عشق زیادیه عشق عقل آدم وضایع میکنه مثل عقل من که ضایع شده رفته اونقدریکه کنترل حرفامم دست خودم نیست اونقدریکه باحرفام دل عشقمو میکشنم واشکشو درمیارم منی که حتی طاقت دیدن یکیشونو ندارم باعث سرازیر شدن کلی اشک از چشای قشنگش میشم.. _نمیدونستم چی بگم خودمم حال خودم رو نمیدونستم حرفاش ناراحتم میکرد با دستم دستاشو کنار زدم ورفتم رو تخت دراز کشیدم پاهامو جمع کردم تو بغلم خسته بودم خیلی خسته. _خسته تر از اونیکه حتی به حرفاش فکر کنم اما حرفاش قطره اشکی رو سرکشانه رو گونه ام غلت دادند دانیال راست میگفت عاشقی دست خود آدم نیست که اگه بود اون اشتباهی عاشق من نمیشد _در بالکن بسته شد اینبار دانیال بود که به دریا زل زده بودومن حتی تو تاریکی ام میتونستم لرزش شونه هاشوحس کنم.. _نمیدونم کی خواب به چشام اومد و خوابیدم اما ظهر بود که از خواب بیدار شدم چشامو که باز کردم ماتم برد دور تا دورم پر بود از گلبرگ های گل رزقرمز پرپر شده رو تخت رو زمین رو میز.. _بلندشدم رفتم سمت میز آرایشم یه جعبه چوبی قلب شکل اونجا بود _داخلشو که باز کردم یه مجسمه ی کوچیک بود مجسمه ی یه فرشته بایه کاغذ تاشده -فرشته ی زندگیم.... صبح قشنگت بخیر.بابت کارهای دیروزم معذرتم میخوام وازت میخوام منو ببخشی ومیدونم که حتما منو خواهی بخشید چون اونقدر دلت پاک ومهربونه که نمیتونی توش کینه ی کسی رو نگه داری منو ببخش عاشق همیشگیت دانیال... _من نمیدونم این پسر کی وقت کرده این همه کار رو کنه تازه منم اصلا متوجه نشم نگاهی به ساعت کردم ساعت ۱ بود خدای من یعنی من تا..... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662 ‌‌‌‌‌‌