#با_تو_هرگز_76
_حرف خاصی نبود
معلوم بود که هنوز دوست نداره بحثی رو باز کنه
-اون روز وقت نشد بپرسم تو که با تایم کلاسمون مشکلی نداری؟
خودم زدم به کوچه ی علی چپ:کدوم کلاس؟
_خوب معلومه کلاس رقصمون
-قرار نیست همچین کلاسی بریم
_یعنی چی؟
یعنی همینی که شنیدی من نظرمو همون روز بهت گفتم یادت نیست
من نمیام دوست داری خودت تنها بره
_اون یه کلاس دونفره ست من وتو باهم میریم
-خواهش میکنم تمومش کن من حال و حوصله ی جرو بحث ندارم
_منم ندارم پس بهتره حرف اول واخرو بزنم ما میریم حتما میریم من میبرمت
عصبانی شدم:که اینطور؟تو میتونی منو ببری اما خودمو نه جنازه مو
_جاخورد:این چرت وپرت ها چیه که تو میگی
اینا چرت وپرت نیست خوب گوشاتو باز کن وببین چی میگم به من میگن سوگند روی حرفی که میزنم تا اخر وایمیستم وقتی میگم نمیرم،نمیرم هیچکس هم نمیتونه رای مو بزنه توهم بیخودی تلاش نکن
واسطه هم که بفرستی حرف اول وآخرم همینه
_زل زده بود بهم:ولی من قرار گذاشتم زشته الان بزنم زیرش
_کجاش زشته؟ زنگ بزن بگو سوگند دوست نداره بریم کلاس والسلام شد تمام
_به همین راحتی؟
_حتی از اینم راحتتر
_نمیشه آبروم میره میگن دانیال زن ذلیل
خوب بگن مردی که زن ذلیل نباشه مرد نیست در ضمن به این نمیگن زن ذلیلی
_پس چی میگن؟
میگن دانیال به زنش احترام میذاره
_اصلا چرا ما نباید بریم
_دانیال بسه ما این حرف ها رو قبلا یه بار زدیم من دوست ندارم
-آره دیگه تو میخوای ماجرای عقد رو دوباره راه بندازی اما اینبار نمیشه
چرا که نه؟اصلا من دوست ندارم شوهرم برقصه چه با من چه بی من همین
_مردم مسخره میکنن
به اونا چه ربطی داره عروسی ماست ما هم همر کاری که دوست داریم میکنیم تمام
_نمیشه نمیتونیم
-چرا میتونیم البته اگه تو بخوای؟اینا همش بهانه های خودته
خوب آره اصلا من دوست دارم شب عروسیم با تو برقصم نمیخوام مثل
مراسم عقدمون یه گوشه وایستمو با حرص فقط برات کف بزنم
-چرا با حرص تو اون روز باید با یه حس تحسین اینکارو میکرد
_تحسین .تحسینه چی؟
-تحسین من
_پوزخندی زدو گفتکچه از خود راضی... ولی من نمیخوام این صحنه تکرار شه
_دانیال تمومش کن
-تمومش نمیکنم مشکل تو فقط همین یه مسئله نیست قضیه خیلی بزرگتر از ایناست تو کلا بامن مشکل داری ازم گریزونی انگار نه انگار که تقریبا ماه دیگه من وتو رسما میشیم زن و شوهرو باهمدیگه زیر یه سقف زندگی میکنیم اونوقت میخوای چکار کنی؟بازم میخوای ازم فرارکنی؟اونوقت چطوری میتونی از حرف زدن بامن اجتناب کنی؟اون موقع چه جوری بهانه ای مییاری تا همدیگه رو نبینیم؟
حرف هاش داشت اعصابمو خرد میکرد:فکر اونجاشو کردم تو نگران اون نباش
لبخند مسخره ای زدوگفت:چه فکری؟نکنه میخوای از خونه فراری باشی؟
-اونشو بعدا میفهمی
_نه بگو میخوای چکار کنی؟تو خودت هم از کارات سر درنمیاری نه میدونی چکار کردی نه میدونی چکار میکنی ونه میدونی چکار میخوای بکنی
من میدونم چکار کردم چکار میکنم وچکار قرار بکنم
_پس بگو تا م اهم بدونیم
_لزومی نمیبینم که تو بدونی
_ولی من میبینم من شوهرتم باید بدونم زنم میخواد چکار کنه
-اولا من نامزدتم دوما این حریم خصوصی منه به تو هم ربطی نداره
-نامزد یا همسر؟چه فرقی میکنه؟
ادامه دارد....
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662