#داستانک_آموزنده
🍃🌸 زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
🍃🌸 زن میگوید خدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
🍃🌸 سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.
با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه بدون فرزندخلق شده بود ⁉️
🍃🌸 وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.
🔮با دعا سرنوشت تغییر میکند 🔮
🍃🌸 از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
❣اين نوشته رو خيلي دوست دارم❣
🔮ميان آرزوي تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن.
هيچ کودکي نگران وعده بعدي غذايش نيست
زيرا به مهرباني مادرش ايمان دارد.
ايکاش ايماني از جنس کودکانه داشته باشيم به خدا...
رحمت خداممکن است کمی تاخیرداشته باشداماحتمی است
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨﷽✨
#داستانک_آموزنده
پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح
از منزل خارج و به مسجد مى رفت.
در يک روز بارانى، پير صبح براى نماز از خانه بيرون آمد، چند قدمى كه رفت در چاله ای افتاد،
خيس و گلى شد.
به خانه بازگشت لباس را عوض كرد
و دوباره برگشت، پس از مسافتى براى بار دوم
خيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد.
ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست
ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند،
هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد
مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد
مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه، اى پير، من شيطان هستم.
براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت:
«تمام گناهان او را بخشيدم.»
براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت:
«تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم.»
ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى،
خداوند به فرشتگان بگويد:
«تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم»
كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم.
براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت
به مسجد برسى!
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#داستانک_آموزنده
روباهی از شتری پرسید :
عمق این رودخانه چه اندازه است؟
شتر جواب داد : تا زانو
اما وقتی روباه در آب رودخانه پرید،
آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت :
تو که گفتی تا زانو !!
شتر جواب داد : بله، تا زانوی من، نه زانوی تو!
نکته : هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست !
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662