eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از اینکه حرفى بزنم، سهیل و گلرخ وارد شدند و فضاى اتاق پر از خنده و شادى شد. بعد پسرم را آوردند. انگشت شصتش را مى مکید و چشمانش بسته بود. با دقت به صورت کوچکش خیره شدم. سر کوچکش را انبوهى از موهاى نرم و سیاه پوشانده بود. ابروهایش پرپشت و صورتش هم پر از کرك نرم و سیاه بود. پوست دستش چین خورده و ناخن هاى کوچکش، حسابى بلند بود. بنا به اطلاعات درون کارت، وزنش سه کیلو و خرده اى و قدش پنجاه و سه سانت بود. همه چیزش طبیعى و نرمال بود. با ملایمت لمسش کردم. قلبم براى موجود کوچکى که در آغوشم بود، مى لرزید. دلم ازمحبت این کوچولو که نقطه ارتباط من و حسین بود، پر شد. خم شدم و سر کوچک و نرمش را بوسیدم. حسین کنار تخت نشست و دستش را روى دستم گذاشت.- مهتاب خیلى ازت ممنونم...با تعجب پرسیدم: براى چى؟- براى این دسته گل! دیگه چى از این بهتر؟خندیدم: خواهش مى کنم! دو سه روز بعد، لیلا و شادى براى دیدن بچه، به خانه مان آمدند. لیلا کمى چاق تر شده بود و اوضاع روحى اش بهتربود. بعد از اینکه بچه را دیدند، روى پتویش گذاشتم تا بخوابد. بعد ضمن تعارف شیرینى از لیلا پرسیدم: اوضاع شما چطوره؟ کارتون به کجا کشید؟لیلا خندید: با فارغ شدن تو انگار منهم به نوعى فارغ شدم! عاقبت مهرداد با طلاق، موافقت کرد و چند روز پیش به طوررسمى از هم جدا شدیم.متعجب پرسیدم: اصلا قابل باور نیست. مهرداد که اینهمه اصرار داشت با تو ازدواج کنه، پس چى شد به این راحتى حاضرشد طلاقت بده؟لیلا نفس عمیقى کشید و گفت: خودش هم تو این ازدواج مونده بود، یک هوسى کرده بود و بعدش هم پشیمون شد.نصف مهریه ام را داد و خلاص! انگار یک نفر رو پیدا کرده و قراره به زودى ازدواج کنه! یک هوس جدید! خدارو شکرمى کنم که زود فهمیدم مهرداد چه سرابى است، باز هم خدارو شکر مى کنم که بچه دار نشدم وگرنه تا آخر عمر ارتباطم با مهرداد ادامه مى یافت.شادى شیرینى را برداشت و پرسید: حالا مى خواى چه کار کنى؟لیلا شانه اى بالا انداخت: زندگى! اگه بشه سر کار مى رم تا بعد هم خدا بزرگه!بعدازظهر، بچه ها رفته بودند و پسرم به اطراف نگاه مى کرد و در سکوت انگشتش را مى مکید. همزمان با باز شدن در،تلفن زنگ زد. گوشى را برداشتم و با سر به سلام حسین جواب دادم. صداى ضعیف مادرم در گوشى پیچید: مهتاب جون، قربونت برم... چطورى؟با خوشحالى فریاد کشیدم: مامان! سلام، شما چطورى؟ بابا چطوره؟- همه خوبند، سلام مى رسونن. دلم براى تو و سهیل یک ذره شده، از وقتى تو و گلرخ بچه دار شدین، همه اش دلم ایران پیش شماست. هر شب خواب مى بینم نوه هامو بغل کرده ام و مى بوسم.صداى مادرم از بغض مى لرزید: دارم دق مى کنم، مهتاب. دلم براى همه چیز انقدر تنگ شده که ساعتها اینجا زار مى زنم و به عکسهاى شما زل مى زنم.غمگین گفتم: مامان بى تابى نکن، بابا هم دلش به تو خوشه!پس از چند لحظه مادرم که معلوم بود گریه مى کند، پرسید: پسرت چطوره؟ حسین چطوره؟ اسم بچه رو چى گذاشتین؟- حسین خوبه و سلام مى رسونه، پسره هم خوبه و الان سیر و خشک داره براى خودش دست و پا تکون مى ده، هنوزاسمش قطعی نشده...مادرم دوباره نالید: واى که قربون دست و پاهاش برم، مهتاب شکل کیه؟ معلومه؟با خنده گفتم: بیشتر شکل حسینه، البته حسین مى گه لب و دهنش شکل منه، حالا که خیلى زشته، تا بعد هم خدا مى دونه شکل کى مى شه.بعد با پدرم صحبت کردم و گوشى را به حسین دادم تا با پدر و مادرم صحبت کند. وقتى گوشى را گذاشت، من مشغول شیر دادن به بچه بودم که حریصانه سینه ام را به دهان گرفته بود و همه انرژى اش را صرف شیر خوردن مى کرد. حسین آهسته کنارم نشست و مشغول تماشاى ما شد. هزار گاهى من و پسرش را نوازش مى کرد. با خنده پرسیدم:- آقاى پدر، این پسر شما بالاخره اسمش چیه؟ ما تا کى باید بگیم بچه، نى نى، کوچولو؟حسین لبخند زد: خوب تو چه پیشنهادى دارى؟فکرى کردم و گفتم: واله چه عرض کنم! نمى دونم چرا همش فکر مى کردم دختره، براى دختر هزار تا اسم پیدا کرده بودم ولى براى پسر نه! تو چه اسمى دوست دارى؟حسین فکرى کرد و با دودلى گفت: راستش یک اسمى در نظر دارم، البته اگه تو موافق نباشى اصرارى ندارم!با اصرار گفتم: نه بگو، تو پدرشى، حق دارى اسمشو انتخاب کنى.حسین نگاهى به بچه که خیس عرق، شیر مى خورد انداخت و گفت: علیرضا چطوره؟فورى به یاد دوستانش افتادم و دلیل انتخاب نامش را حدس زدم. با لبخند گفتم: عالیه!علیرضا دو ماهه بود که سحر به دیدنش آمد. سراپا مشکى پوشیده بود و ابروهاى ظریفش به نشانۀ عزادارى، پر شده بود.آویز « الله» زیبایى از طلا براى چشم روشنى آورده بود. با صمیمیت و دلتنگى صورتش را بوسیدم و گفتم: چرا بى خبر آمدي؟ مى گفتى حسین مى آمد دنبالت... 👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662