eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 - بلهههههههههههههه -باشه عشق من چشم دیگه اصلا این پسره ی زشت و نگاه نمیکنم خوبه؟ با دلسوزی گفتم -خوب اون وقت پسره مامان ناراحت میشه با سرخوشی گفت -خوب پس من چیکار کنم خانومی با لحن بچه گونه ای گفتم -خوب اونم دوست داشته باش ولی نبینم از من بیشتر دوسش داشته باشی ها -چشم مامان کوچولو ارش خان بالاخره دست از شیر خوردن برداشتن و مارو ولمون کردن برگشتم طرف کامران و سرمو گذاشتم رو سینش و تا چشامو بستم خوابم برد با صدای گریه بچه از خواب پریدم کامرانم از خواب پرید بهش نگاه کردم و با ناله گفتم -کامرااااااااااااااااااااا ان با صدای خوابالودش گفت -جونممممممم؟ سرمو گذاشتم رو سینش و گفتم -خوابم میاد به این بچت بگو ساکت بشهههههههه کامران با لحن اروم و مهربونی گفت -خانومم این جوجو گناه داره دلت میاد اذیتش کنی؟نگاه چه جوری گریه میکنم -بذار گریه کنه خوب منم گناه دارم سرمو دوباره رو سینش گذاشتم که از جاش بلند شدو رفت طرف بچه محل ندادم و سرمو محکم رو بالش کوبوندم کامران بچه رو گذاشت تو بغلم و لباسمو داد بالا و *بدن* گذاشت تو دهن ارش با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم -چیکار میکنی؟ -میبینی که گناه داره بذار بخوابه توم حالا بخواب اومد پشتم دراز کشدو از پشت بغلم کرد و خوابید منم دستمو دور بچه گذاشتم و خوابیدم ولی هرچند دقیقه بیدار میشدم که خدایی نکرده بچه خفه نشده باشه صبح با بلند شدن کامران چشام و باز کردم -صبحت بخیر خانومم -سلام -سلام عزیزم بگیر بخواب من دارم میرم شرکت -نمیشه نری؟ -واسه چی؟ -اخه من از پس این بچه چه جوری در بیام -زنگ میزنم نوشین بیاد پیشت -اوهوم کامران رفت دست و صورتشو بشوره من با احتیاط بلند شدمو رفتم واسش صبحونه رو اماده کردم داشتم براش چایی میریختم که اومد داخل -توچرا بلند شدی؟ -دارم واست صبحونه اماده میکنم پشت میز نشست و گفت -خودمو درست میکردم خوب موهامو فرستادم پشت گوشم و چایی گذاشتم جلوش -دستت درد نکنه خانوم گلی کنارش نشستم چیزی نگفتم گرنسم بود من باهاش صبحونه خوردم داشتم میز و جمع میکردم که رفت بالا اماده بشه وقتی برگشت کپ کردم یک کت و شلوار مشکی با کروات نقره ای و پیرهن مشکی پوشیده بود خیلی جیگر شده بود وقتی دید دارم نگاش میکنم چرخی زد و گفت -چطور شدم خانومی می پسندی لبخندی زدمو گفتم -عالیه اومد جلو *ل بام*و بوسیدو گفت -من دیگه برم عزیزم مراقب خودتو بچه باش کاری داشتی زنگ بزن باشه؟ -باشه برو به سلامت وقتی کامران رفت دوباره گرفتم خوابیدم با صدای زنگ از خواب بلند شدم نوشین و مامانش و یه دختره اومده بودن سریع وضعمو درست کردمو رفتم پیش وازشون در و باز کردم و منتظرشون موندم تا بیان -سلام خوش اومدین بفرمایید با خاله روبوسی کردم و با نوشین دست دادم دختری که پشت سر نوشین وارد شد یه دختری بود بسیار مغرور که همچین نگاهی بهم کرد که انگار داره به زیر دستش نگاه میکنه -خیلی خوش امدین با اکراه جوابمو داد -ممنون تعارفشون کردم بشینن -ببخشید اینجا اینجوریه نوشین-نه بابا دیشب پایین خوابیدین همونطور که به زور خم شده بودمو زور میزدم تا تشک و جمع کنم جوابشو دادم -اره سختم بود برم بالا کامران گفت پایین بخوابیم 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓