#پارت165 رمان یاسمین
مادر فرنوش – فرشته خانم نه ، فقط فرشته بايد عادت كني ديگه
مونده بودم چي بگم . از يه طرف روم نمي شد با اسم فرشته صداش كنم . از يه طرف هم نمي خواستم حاال كه كمي با من مهربون
: شده ، همه چيز رو خراب كنم اين بود كه مجبوري گفتم
بله فرشته ، منم آدمم و با خواسته هاي يه آدم . منم دلم خواسته كه يه زندگي خوب داشته باشم حاال نه به اين صورت كه ويال و -
. خونه هزار متري و ماشين آخرين مدل و اين حرفها
. همين كه يه زندگي معقول برام درست بشه ، خدا رو شكرمي كنم
مادر فرنوش – آفرين اين درسته . البته براي سن و موقعيت تو . بعد ها بايد خيلي خيلي بهتر بشه . تو آينده داري . بايد فكر پيري
. و كوري هم باشي
ولي خب ، شما موقعيت و اوضاع و احوال رو كه مي دونين چه جوريه ؟-
مادر فرنوش – آره مي دونم . ولي اونها رو هم ميشه درست كرد . فقط آدم بايد با عقلش تصميم بگيره نه با احساساتش .حاال هر
چي من بهت بگم گوش مي كني ؟
. هر چي شما بفرمائيد ، من همون كار رو مي كنم-
. مادر فرنوش – آفرين آفرين مطمئن باش منم كمكت مي كنم و ولت نمي كنم
: بلند شد و ليوانش رو پر كرد و برگشت سرجاش نشست و گفت
. اول از همه تو احتياج داري كه يكي حمايتت كنه-
. من هميشه خدا رو داشتم-
. نذاشت حرفم تموم بشه
خدا براي آدم ها موقعيت خوب جور مي كنه كه ! خدا به آدم عقل داده . از آسمون كه گوني گوني اسكناس رو نمي اندازه جلو پات-
. بايد با يه تصميم خوب ازش استفاده كرد
. بله خب درست مي فرمايين-
مادر فرنوش- پس گوش كن . تو فعالً برات ازدواج زوده . بايد كمي صبر كني تا وضع ت خوب بشه . قبل از اينكه فرنوش تو رو
. ببينه و عاشقت بشه ، قرار بود با بهرام پسرخاله ش عروسي كنه . البته خودش راضي نبود اما من راضي ش مي كردم
االن جووني و خوش .صد تا دختر خوشگل تر از فرنوش برات پيدا مي شه . تو بايد فكر آينده ت باشي . تو فرنوش رو ول كن
قيافه . پا كه به سن بزاري و زيادي بهت فشار بياد ، كچل مي شي و ديگه تو روت نگاه نمي كنه !آدم كه زياد فكر و خيال داشته
! باشه اولين چيزش اينه كه موهاش مي ريزه
مي دمش به بهرام و راهي شون مي كنم خارج . مي مونه تو ! زير بال و پرت رو مي گيرم . بذار فرنوش بره دنبال زندگي خودش
و برات خونه و ماشين و همه چيز جور مي كنم . منم يه زن تنهام . اين ستايش پيزوري هم كه سرش به موس موس كردن در ...
دخترهاي فاميل گرمه ! منم از زندگي خير نديدم و از جووني م هيچي نفهميدم . بخدا سني هم ندارم ! سي و هفت هشت سالمه ! اگه
!!!.... آفتاب جووني م هنوز غروب نكرده ! نمي ذارم بهت بد بگذره!تو قول بدي كه به من وفادار بموني ، منم جبران مي كنم
!ديگه بقيه حرفهاش رو نفهميدم ! دور و برم رو نگاه كردم . ويالي خالي يه خارج از شهر ! موسيقي ماليم و نور آتيش
اصالً چرا من خر متوجه نشده بودم ! چرا گذاشتم تا اينجا پيش بره ؟ حاال ديگه همه چيز خراب شد كه ! اگه كوچكترين اميدي هم
! بود ، از بين رفت كه
! واي چه ديوي يه اين زن! فرنوش من كجا داره زندگي مي كنه ! اگه اين جريان رو بفهمه نابود مي شه
برگشتم و نگاهش كردم . با يه لبخند هوسناك ، هنوزم داشت برام حرف مي زد ! بلند شدم و فرار كردم ! روي سنگ ليز كف سالن
خوردم زمين و دوباره بلند شدم و دويدم ! نمي دونم چطور از در ويال بيرون اومدم ، فقط يه لحظه بعد خودم رو ديدم كه توي جاده
! فرعي در حال دويدن هستم
. تازه متوجه وضع خودم شدم . اگه كسي مي ديد كه اينطوري از ويال بيرون اومدم . حتماً فكر مي كرد دزدم و دارم فرار مي كنم
. شروع كردم به راه رفتن . اما خيلي تند . دلم مي خواست زودتر از محوطه اين ويال و شهرك خارج بشم
واي اگه براي پوشوندن گند خودش يه تهمتي چيزي به من بزنه چيكار كنم ؟
چرا فرار كردم ؟ كاش صبر مي كردم و باهاش حرف مي زدم . كاش خيالش رو راحت مي كردم كه از اين جريان به كسي چيزي
. نمي گم
. اما نه ! همون بهتر كه فرار كردم . لحظه آخر تو چشماش برقي رو ديدم كه اگر دير مي جنبيدم ممكن بود همه چيز رو آتيش بزنه خدا جون اگه به فرنوش يه چيزايي ديگه بگه و همه چيز رو وارونه جلوه بده چي ؟
اگر فرنوش بو ببره كه چي شده ، چي مي شه ؟
اصالً
كمكم مي كرد و طفلك بهم گفته بود كه اين زن مثل . اما نه ، اون زرنگ تر و گرگ تر از اين حرفهاست . كاش االن كاوه اينجا بود
! ابليس و شيطونه
مرده شور هر چي پول و ثروت ببرن . اگه قرار بشه بعد از پولدار شدن ، شوهر به زنش خيانت كنه و زن به شوهرش ، فاتحه
! همه چيز رو بايد خوند
رسيدم سر جاده . اومدم جلوي يه . باورم نمي شد كه يه مادر در حق دخترش اينكار رو بكنه ! مرده شور اين زندگي ها رو ببرن
. ماشين رو بگيرم كه يكي از پشت سرم ، برام بوق زد
تمام بدنم لرزيد . جرأت برگشتن و نگاه كردن رو نداشتم . ديگه دلم نمي خواست چشمم به چشم اين پليد بيفته .
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb0