eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#پارت190 رمان یاسمین نتونستم خودم رو نگه دارم و زدم زير خنده . بعد از سالم و احوالپرسي پدرش گفت .
رمان یاسمین خانم برومند – چطور مگه بهزاد جون ؟ ! كاوه بايد ببينه كه لياقت فريبا رو داره يا نه ؟اين دختر با اين سن كم دست به فداكاري بزرگي زده ! اليق ستايشه- كاوه – يعني بايد زن آقاي ستايش بشه ؟ : چپ چپ نگاهش كردم و گفتم ! هر كي با اين همه بدبختي بسازه و از مادر مريضش نگهداري كنه ، آدم بزرگي يه- چند سال با بدبختي هم درس خونده هم كار كرده و از مادرش نگهداري كرده . شما چه معياري براي شناختن يه دختر خوب سراغ دارين ؟ اين كافي نيست كه يه دختر اونقدر اصالت داره كه درسش رو ول كنه و يه كار نيمه وقت مي گيره و از مادرش مواظبت . مي كنه ؟ اين دختر امتحان خودش رو تو زندگي پس داده . كاوه مثل برادر منه . اگه فريبا دختر خوبي نبود ازش دفاع نمي كردم . من كه دلم نمي خواد كاوه بدبخت بشه . در هر صورت از نظر من فريبا دختر صالحي يه . خانم برومند –آخه بهزاد جون اين دختر هيچ كسي رو نداره ! منم كسي رو ندارم ! دليل بدي آدمها نمي شه كه- : مدتي به سكوت گذشت . بعدش پدر كاوه گفت بهزاد جون ، ما رو حرف تو حساب مي كنيم . بسيار خب . فقط اجازه بده كه در اين مورد يه مدت فكر كنيم و صالح و مشورت - . كنيم . بعد نظر خودمون رو مي گيم خيلي ممنون جناب برومند . اين رو هم بگم . بنظر من فريبا مي تونه كاوه رو خوشبخت كنه . اگه من يه پسر داشتم ، حتماً فريبا - . رو براش مي گرفتم . نيم ساعت بعد با وجود اصرار زياد براي ناهار ، خداحافظي كرديم و از خونه اومديم بيرون . كاوه – دستت درد نكنه بهزاد . انگار داره جور ميشه . ولي حاال يه مشكل ديگه دارم ديگه چته ؟- . كاوه – حاال كه درست فكر مي كنم مي بينم انگار فريبا رو هم زياد نمي خوام ا ! پسر ما رو مسخره كردي ؟ پس تو كي رو مي خواي ؟ اصالً معلوم هست ؟- آره من تو رو مي خوام . سالهاست كه عاشق تو ام . سالهاست كه اين عشق رو تو دلم پنهون كردم . بهزاد عشق من ! بيا –كاوه . پيش بابام خواستگاري . تو ديده شناخته اي . بابام بهت نه نمي گه . بخدا بران زن خوبي مي شم ! مرده شورت رو ببرن- . چند دقيقه بعد رسيديم خونه . كاوه – بريم يه سر به فريبا بزنيم ،ببينيم چه خبره .در زديم و رفتيم باال . فريبا – سالم بهزاد خان . سالم كاوه خان سالم از بنده س حالتون چطوره ؟- كاوه – سالم عرض كردم فريبا خانم . چطورين؟ . فريبا – خيلي ممنون خوبم . بفرمايين تو . االن چايي مي آرم . حاضره . نشستيم و فريبا رفت تو آشپزخونه و يه دقيقه بعد با يه سيني چايي اومد بيرون دستتون درد نكنه . ببخشيد فريبا خانم . فرنوش اينجا زنگ نزده ؟- .فريبا- نخير زنگ نزده كاوه – ناهار كه نخوردين؟ . فريبا- نخير. ولي يه چيزي واسه خودم درست كردم . اگه شمام ناهار نخوردين ، نيم ساعته براتون يه چيزي درست مي كنم كاوه – نه خيلي ممنون . ميرم از بيرون كباب مي گيرم . خيلي مي چسبه . فقط لطفاً يه سيني اي چيزي بيارين كه كباب ها رو بذارم .توش : تا فريبا رفت تو آشپزخونه ، كاوه به من گفت .بهزاد جون تا من ميرم غذا بگيرم ، از طرف من ازش خواستگاري كن- ا ! به من چه ! خودت مگه لالي؟ 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662