eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
#پارت205 رمان یاسمین اومدم كنار . كاوه از در رفت بالا و پريد تو باغ و در رو واز كرد . تا من رفتم تو
رمان یاسمین حال عجيبي دارم امشب ، هر جا چشم مي اندازم ، يه لحظه صورت علي و ياسمين رو مي بينم . خدا كنه كه وقت ديدار رسيده باشه . من تو اين دنيا هيچ فاميل و قوم و خويشي ندارم ، فقط دلم براي اين طال زبون بسته نگرانه . اگه من طوريم شد اين حيوون رو ببر . مي مونه فقط تو . و تو جنگلي جايي ولش كن تو همين پاكت يه وصيت نامه هست . نسخه ديگرش پيش يه وكيله كه اسم و آدرسش رو برات نوشتم . ثلث هر چي دارم رو واسه . تو گذاشتم . پسرم اين دنيا و پول هاش و هر چي كه توش بود . به من كه وفا نكرده ، اميدوارم براي تو اومد داشته باشه . تكليف بقيه اموالم رو هم معلوم كردم . بقيه ش رو بخشيدم كه باهاش يه پرورشگاه حسابي بسازن ! امشب برگشتم و به زندگيم نگاه كردم . حاال ، در لحظه مرگ مي فهمم كه زندگي ارزش هيچي رو نداره . بخدا قسم . خواهش كه ازت دارم اينه كه برام هيچ مراسمي نگيري . دلم مي خواد منم مثل بچه م علي به خاك سپرده بشم . يعني كسي رو هم ندارم بهزاد ، من از بچگي آرزو داشتم كه يه روزي پولدار بشم كه شب ها سرگرسنه زمين نذارم . پولدار هم شدم اما ، هميشه !مثل ندارها زندگي كردم . نداري اون چيزهايي رو كه آرزوش رو داشتم ! نداري عشق اميدوارم تو خوب زندگي كني . يه جايي واسه طال پيدا كن و اونجا ولش كن كه هزار كيلو طالي اين دنيا به پاي محبت اين حيوون . زبون بسته نمي رسه . ديگه حرفي واسه گفتن ندارم . ازت خداحافظي مي كنم و تو رو به خدا مي سپرم . تا حاال مثل مرده بودم ، مثل يه زنده به گور ! ولي احساس مي كنم كه اگه خدا بخواد . از امشب به بعد زنده مي شم و آزاد . خدا كنه بتونم اون دنيا زن و بچه م رو ببينم . خدانگهدار پسرم : نامه كه تموم شد رفتم باال سرش و دوال شدم و دوباره بوسيدمش و گفتم ! خدارحمتت كنه استاد- : كاوه در حاليكه نامه رو از من مي گرفت پرسيد چرا بهش مي گي استاد ؟- براي اينكه استاد بود . استاد وفاداري! از وفا و مهر و محبتي كه تو قلبش بود بگذريم ، تا حاال اسم استاد ... رو نشنيدي ؟ همين - .آدم بود كه اينجا خوابيده كاوه – چي مي گي ؟ اين استاد .... بود ؟ پس چرا خودش رو هدايت معرفي مي كرد ؟ نمي خواست كسي بشناسدش . نمي خواست خاطراتش براش زنده بشن . تا قبل از روزي كه به من بربخوره ، خودش رو تو - . خودش گم و گور كرده بود . كاوه – اي دل غافل ! كاش زودتر به من گفته بودي : همونطور كه نگاهم به استاد بود پرسيدم اگه مي گفتم چيكار مي كردي؟- مي اومدم اون دستهاش رو ماچ مي كردم . عجب پنجه اي داشت و چه چيزهايي ساخته بود ! يكي دو تا از آهنگ هاش رو –كاوه . تو يه صفحه قديمي شنيده بودم ... چه روزگاري يه ! شنيده بودم يه خواننده زني : نذاشتم حرفش رو تموم كنه و گفتم كاوه به اورژانس زنگ زدي ؟- كاوه – آره االن بايد برسن . بذار اين نامه رو بخونم ببينم چي نوشته ؟ ! تا كاوه نامه رو مي خوند رفتم سراغ طال . ناز و نوازشش كردم . زبون بسته از پايين پاي استاد تكون نمي خورد !عجب وفايي ! كاوه – ا ا ا ....! بهزاد اين خيلي آدم بوده ها ! خيلي مرد بوده !! مي دوني ثلث اين خونه و باغ چقدر مي شه ؟ شايد حدود سيصد ، چهارصد ميليون تومن مي شه ! آره اما بايد ديد كه به من وفا مي كنه ؟ به صاحبش كه نكرد- . با موبايل كاوه يه زنگ به وكيل استاد زديم 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662