eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین !ديگه االن اينا مد نيست . االن ديگه خانم ها موهاشون رو مثل زن هاي سي چهل سال پيش درست مي كنن- !كاوه – منو باش كه فكر مي كردم مامانم امروزيهو طبق مد پيش مي ره ! پس ننه من از تكنولوژي عقبه ! خب االن هر روز يه چيزي مد مي شه ديگه- پس تو اين چند روز كه تو اتاق نشسته بودي ، داشتي مدهاي جديد رو بررسي مي كردي ؟! من دلم برات مي سوخت . فكر –كاوه !مي كردم نشستي غصه مي خوري !پاشو بريم باال، پاشو بريم كه تا حاال فكر مي كردم تو يكي تو ماها نجيب در اومدي ! نشيني اينا رو جلو فريبا بگي ! يه دفعه اين يكي هم هوايي مي شه ! فريبا تا شش ماه يه سال ديگه از اين كارها نمي كنه ، عزاداره- كاوه – حتماً عزاداريش كه تموم شد اين كارها رو مي كنه . بايد چيكار كنن كه اون طوري بشه ؟ ! حتماً مي رن آرايشگاه ديگه !خودشون كه نمي تونن بكنن ، سخته- !كاوه – آره ، آره !اين مادر ما يه پاش خونه س ، يه پاش سلموني ! آرايش گرش رو از من كه بچه شم بيشتر مي بينه پاشو بريم باال بابا ! اين چرت و پرت ها چيه نشستيم با هم مي گيم ؟ اون وقت ها مي گن زن ها تا يه جا جمع مي شن از بند و زير ! ابرو حرف مي زنن ! به مردهام سرايت كرده .دوتايي رفتيم باال . بعد از سالم و احوالپرسي با فريبا نشستيم . فريبا برامون چايي آورد خب به سالمتي كي بايد بساط عقد و عروسي رو راه بندازيم ؟- . فريبا صورتش سرخ شد و خنديد . كاوه – اگه خدا بخواد ديگه چيزي نمونده . انشاهلل خودم تو عروسي تون خدمت مي كنم- . كاوه – دستت درد نكنه بهزاد جون . ايشاهلل منم تو عروسي تو خدمت مي كنم . عروسي من ؟ تكليف من كه هنوز معلوم نيست . فعالً كه مي بيني هيچ خبري از فرنوش نيست- ! كاوه – حاال يا با فرنوش يا با يه دختر ديگه . تا آخر عمرت كه نمي توني بشيني و منتظر باشي كه از فرنوش برات خبر برسه . منتظرش مي مونم . حاال هر چقدر كه باشه . مي دوني ؟ اگه يه خبر ازش داشتم حداقل خيالم راحتي مي شد- : كاوه يه نگاهي به من كرد و بعد گفت اگه ازش خبر داشتي خيالت راحت مي شد ؟ ديگه نمي شيني تو خونه و غمبرك بسازي ؟- . سرم رو تكون دادم كاوه – مرد و مردونه ؟ چيزي شده كه به من نگفتي ؟- : كاوه به فريبا اشاره كرد . فريبا يه خرده دست دست كرد و بعد گفت . وهللا چي بگم بهزاد خان ؟! يعني برام سخته كه اينو بهتون بگم- . كاوه – بگو فريبا خانم . به نفع شه هر چي هست به من بگيد فريبا خانم . خواهش مي كنم . شايد بتونه كمكي به من بكنه ! بالتكليفي خيلي بده ! بي خبري درد آوره - ! ! من تو وضع خيلي بدي هستم : يه مدت سرش رو انداخت پايين و بعد گفت . ديروز فرنوش به من تلفن كرد . عصري بود- . دوباره ساكت شد ! خواهش مي كنم فريبا خانم . هر چي هست بگيد .! بخدا من حال خوبي ندارم- . فريبا – مي خواست ازم عذر خواهي كنه كه بي خبر رفته كجا؟ حالش چطور بود ؟- . فريبا – خوب بود ، خيالتون راحت باشه . گريه م گرفته بود ديگه چي گفت فريبا خانم؟ از كجا زنگ مي زد؟- !فريبا – امريكا فرنوش رفته آمريكا؟ 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662