eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین .فرنوش- ولي بعضي هام يعني اكثر آدمها تسليم مي شن و خودشون رو تو سختي ها ول مي دن ببخشيد من اينجا فنجون ندارم . بايد براتون توي استكان چائي بريزم . بدتون كه نمي آد ؟ - : فرنوش يكي از استكانها رو برداشت و نگاه كرد و گفت عجيبه ! اينجا همه چيز از تميزي برق مي زنه ! خودتون ظرفها رو مي شوريد؟- !! در مواقعي كه خدمتكارها نباشند ، بله - . هر دو زديم زير خنده . خوب معلومه ، تمام كارهامو خودم بايد انجام بدم - درسته اما از يه مرد بعيده كه انقدر تميز و مرتب و با سليقه باشه . توي فاميل من به تميزي و مرتبي معروفم اما اتاق –فرنوش . من هم به اين تميزي و نظافت نيست . آخه مادرم زن بسيار منظمي بود . شايد از مادرم اينا رو به ارث بردم - فرنوش- پدر و مادرتون فوت كردن؟ . سالهاست . تو يه تصادف خارج از تهران - فرنوش – هيچ فاميلي چيزي نداريد ؟ ! چرا يكي دو تا از اقوام هستند كه باهاشون رابطه ندارم . چايي تون سرد نشه - . مدتي بدون حرف و در سكوت مشغول چاي خوردن شديم فرنوش – كاوه خان انگار شمارو خيلي دوست داره ؟ . دوستان همه به من لطف دارن ، كاوه بيشتر - . فرنوش- شنيدم شما يكي از كليه هاتون رو به ايشون داديد . با تعجب نگاهش كردم . جالبه پس اين جنس ظريف مي تونه خيلي خطر ناك باشه - فرنوش- درسته كه سال اول دانشگاه با كاوه دعواتون شده؟ دعوا كه نه . حرفمون شد . سركالس مرتب شوخي مي كرد و نمي ذاشت استاد درست درس بده . سر همين با هم حرفمون شد و - . همين اختالف باعث دوستي مون شد فرنوش- از اون به بعد ديگه سركالس شلوغ نمي كنه؟ . چرا، ولي از اون به بعد نشوندمش پيش خودم و مواظبشم - .فرنوش- شنيدم بعد از دعواتون چند وقتي دانشكده نيومده و شما رفتيد سراغش . وقتي ديدم دانشكده نمي آد از دوستانش آدرسشو گرفتم و رفتم ببينم چرا غيبت كرده - كه فهميديد وضع كليه هاش خرابه و با تمام ثروتي كه دارن نتونستن كسي رو پيدا كنن كه بتونه بهش كليه بده و به -فرنوش . بدنش بخوره و گروه خوني شون يكي باشه شما كه همه چيز رو مي دونيد چرا از من مي پرسيد ؟ - . فرنوش –مي خواستم از خودتون بشنوم . برام خيلي عجيبه كه يه نفر قسمتي از بدنش رو به كس ديگه اي بده ! اونهم در مقابل هيچي چه چيزي با ارزش تر از اين كه يك انسان بتونه به زندگيش ادامه بده ؟ غير از اون ، من يه دوستي پيدا كردم كه با دنيا - . عوضش نمي كنم فرنوش- اينم حرفيه ، راستي تعطيالت رو چكار مي كنيد ؟ ! راستش اينجا كه كاري ندارم . شايد يه سري رفتم جزاير هاوائي - :بعد خودم خندم گرفت و گفتم چكار دارم بكنم . بايد بتمرگم تو همين اتاق ديگه ! يه چائي ديگه براتون بريزم ؟ - . فرنوش- نه خيلي ممنون . ديگه بايد برم . فقط بايد قول بديد كه يه شب تشريف بياريد منزل ما . چشم انشاهللا در فرصت هاي بعد- . فرنوش- من مي تونم بازم اينجا بيام 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662