eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین كاوه – ببخشيد ، اين تابلوها اسم دارن ؟ يعني وقتي شما يه نقاشي رو شروع مي كنيد ، موقع كشيدنش به موضع خاصي فكر مي كنيد ؟ . گلناز – البته . تمام اينا اسم دارن و هر كدوم بيانگر يك حس خاص هستن ! مثالً همين تابلو كه شما فرمودين ! اسمش رو گذاشتم اسارت ! مي دونيد ؟ اين نقاشي پايان رو نشون مي ده ! يه اسارت رو ! تمام درخت ها و سبزه ها تو يه چهار ديواري محصورند و اسير! حتي آب رودخونه مي ره و ميخوره به يه ديوار ! اين نقاشي مي خواد پوچي رو نشون بده : كاوه كه همونطور زل زده بود به گلناز يه دفعه گفت ! مي ده ! نشون مي ده ! از اون ته كه من نگاه كردم ، پوچي رو توش ديدم- . من و فريبا خندمون گرفته بود اصالً آدم نگاهش كه به اين تابلو مي افته از زندگي سير مي شه ! يعني اينكه با خودش مي گه ، اين زندگي يه كه ما مي –كاوه !كنيم ؟ همه ش پوچه ! اسارته اين يكي رو نگاه كنيد . گلناز – مثالً . رفتيم جلوي تابلوي بعدي . تصوير كوير بود تو شب . همه جاش تقريباً سياه بود . گلناز – ببينيد ! اين نقاشي اميد رو نشون مي ده .كاوه چشماش گرد شده بود . رفته بود جلو و هي تابلو رو نگاه مي كرد و سرش رو تكون مي داد گلناز – شما خودتون بگيد !آدم وقتي شب رو مي بينه بالفاصله ياد چي مي افته ؟ ! كاوه – رختخواب !!!كاوه- . كاوه – بجان تو دروغ نمي گم ! من تا شب مي شه ياد رختخوابم مي افتم ! گلناز – اتفاقاً درست مي گن ! رختخواب وسيله خوابه ، خواب شب هم بعدش صبحه ! شب هميشه نويد صبح بوده : كاوه كه از قيافش معلوم بود از اين يكي هم چيزي نفهميده گفت واقعاً دستتون درد نكنه ! عاليه! من كه وقتي بهش نگاه مي كنم دلم مي خواد دوباره متولد بشم ! به به به اين شب ! اين يكي در ! عين زيبايي حرفش رو هم رك زده بعدش برگشت يه نگاهي به ما كرد . من و فريبا داشتيم از خنده مي تركيديم . كور شده خودش اصالً خنده ش نمي گرفت . رفته بود . جلو تابلو و دوال شده بود و نگاه مي كرد كاوه – خدا حفظتون كنه ! به به ! يه شب كشيدن ، سه تا كتاب معني توشه ! ما اگه خواستيم اين چيزها كه تو اين تابلو ئه بگيم ، !بايد پنج هزار تا جزوه مي نوشتيم تا حرف مون رو بزنيم ! مرحبا به اون قلم مو : بعد برگشت به من گفت شب و ببين ! مثل زغال مي مونه ! از بس واقعي كشيدن ، آدم جلو پاش رو نمي بينه ! به به ! تو خيابون كه ديگه نمي !بهزاد - !شه شب رو ديد ، همه جا چراغه و روشن شب رو مي خواي ببيني ، اين تابلو رو نگاه كن ! تاريك تاريك، مثل دل سياه شيطون ! فقط ببخشيد ، اين كالغه چيه اينجا ؟ اون گوشه تابلو تو تاريكي ؟ ! گلناز – كالغ نيست ، يه پرستوئه! داره به طرف صبح پرواز مي كنه چه بالي ! وامونده عين فانتوم داره پرواز مي !كور شم ، حواسم نبود ! به به ، چه ايده اي ! چقدر طبيعي ! چه پروازي؟ –كاوه !كنه ! واقعاً دست مريزاد گلناز – بيتا جون ، حاال كه ايشون از اين دو تا تابلو خيلي خوششون اومده تو ترتيبش رو براشون بده كه اين دو تا مال ايشون . باشه : كاوه كه هول شده بود گفت ! اختيار دارين خانم ! من جسارت نمي كنم . حيفه اين همه بازديد كننده از ديدن اين دو تا اثر زيبا محروم بشن- گلناز – نه ، مسئله اي نيست . شما بعد از نمايشگاه اون ها رو تحويل مي گيريد . فقط ما زيرشون مي نويسيم كه اين دو تا فروش !رفتن 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662