eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین کفشهاشو آروم در آورد و شالش رو از سرش ! برگشت و تو چشمام نگاه كرد و بعد به استكان كه دستم بود . يه دفعه وا داد . برداشت و بازم به من نگاه كرد . فراموش كرده بودم بشورمش. استكان رو بهش نشون دادم . خنديد و از دستم گرفت- : وقتي مشغول چايي خوردن بوديم گفت امروز ناهار چي دارين ؟ . از زبون الل شدم پريد ، خورشت قيمه . فرنوش – بدين من لپه هاشو پاك كنم . با خنده گفتم : بايد اول برم لپه بخرم بعد شما پاك كنيد . خنديد و گفت : اصال ًامروز بياييد با هم ناهار بريم بيرون كمي من من كردم و ديدم زشته اگه بگم نه . همه جاي دنيا ، مردها خانم رو به ناهار دعوت مي كنن حاال كه يه خانم از من دعوت . اين بود كه قبول كردم . كرده خوب نيست قبول نكنم ! چه شال قشنگي سرتون مي كنين- . فرنوش – ممنون . هوا سرده نمي شه روسري سرم كنم . سردم مي شه : كاپشنم رو پوشيدم و پرسيدم حاال كجا مي خواهين بريم ؟- فرنوش – يه جاي خوب كه غذاي سالم و عالي داشته باشه . راستي شما منزل آقاي هدايت رو بلديد ؟ . ديشب اونجا بودم- . فرنوش- بايد برم و ازشون تشكر كنم . خيلي مرد مهربون و فهميده ايه . خودم مي برمتون . يه بچه آهو دارن . خيلي خوشگله . اسمش طالست- : فرنوش با تعجب پرسيد آقاي هدايت بچه آهو داره ؟! مگه كجا زندگي مي كنه ؟- . تو يه باغ خيلي خيلي بزرگ- : تا در اتاق رو قفل كردم فرنوش در حاليكه سوئيچ ماشين رو بطرفم گرفته بود پرسيد گواهينامه كه داريد ؟- . بله اما لطفا خودتون رانندگي كنين . من راحت ترم- . وقتي سوار ماشين شيك و تميز شديم تازه يادم افتاد كه شيريني و ميوه براي فرنوش گرفته بودم . ببخشيد بازم نتونتم ازتون پذيرايي كنم . براتون شيريني و ميوه خريده بودم . يادم رفت بيارم ! فرنوش- استكان و چايي بهترين پذيرائي بود . متوجه حرفش شدم اما بروي خودم نياوردم . فرنوش- كاوه خان حالشون چطوره ؟ شنيدم تشريف بردن شمال ! فكر مي كردم فقط به من گفته كه ميره شمال- : فرنوش در حاليكه مي خنديد گفت من از دختر خاله اش شنيدم . شما چرا نرفتيد ؟ - . اينجا راحت تر بودم - چند دقيقه بعد جلوي يه رستوران شيك پارك كرد و پياده شديم . كمي اين پا و اون پا كردم . وقتي مي خواست ماشين رو قفل كنه ، . بهتر ديدم كه بهش بگم وضع مالي من خوب نيست ! فرنوش خانم ، اميدوارم منو ببخشيد ، ولي من اينجا نمي آم- . فرنوش- خب شما هر جا كه دلتون بخواد مي ريم . من همينطوري گفتم بياييم اينجا . اگه شما جاي بهتري سراغ داريد ، خب بريم . بله من جاي بهتري سراغ دارم . اما ممكنه شما خوشتون نياد - : فرنوش در حاليكه سوار ماشين مي شد گفت - . بريم امتحان كنيم . شايد خوشم اومد- . حركت كرديم . همونطور كه بهش آدرس مي دادم ، شروع به صحبت كردم 👇 🌺🍃http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662