#پارت36 رمان یاسمین
چه سالم و احوالپرسي اي ؟ پسر ، دختر به اين خوبي و خوشگلي و مهربوني و پولداري رو ، مفت مفت از دست دادي كه –كاوه
! راستي ! سالم بهزاد جون ! حالت چطوره ؟
. با خنده گفتم : خب شكر خدا كه همه چيز تموم شد
كاوه – چي تموم شد ؟ دختره رو هوايي كردي حاال مي گي تموم شد ؟ رفته پيش ژاله و گريه زاري ! پسر اين چه رفتاريه كه تو
داري ؟ بابا به خدا غرور خوبه اما تا يه حدي . به چي برات قسم بخورم كه اينطوري اين فرنوش رو نگاه نكن . نگاه نكن كه اومده
. دنبالت
اين دختر صد تا خواستگار پولدار داره ، هزار تا خاطرخواه ، نيمچه پولدار . هيچكدوم رو هم تحويل نمي گيره . دختر پاك و خانمي
يه . حاال خدا براي تو خواست و موقعيتي پيش آورده كه محبت تو ، توي دلش جا بشه ، تو طاقچه باال گذاشتي و خودت رو براش
!گرفتي ؟
غرور هم حدي داره ، قيافه گرفتن هم حدي داره . فيلم بازي كردن هم حدي داره . تيارت در آوردن هم حدي داره . بخدا ملت از خدا
. خوب جلو رفتي و قاپ دختره رو دزديدي ، بسه ديگه .مي خوان يه همچين پايي براشون جور بشه
: من در حاليكه عصباني شده بودم گفتم
! بيا بشين ببينم چي داري مي گي ؟ من كي خودم رو گرفتم ؟ كي فيلم بازي كردم ؟ بابا من اصالً پشه ، مگس ، سوسك-
اگه بريم محضر و من يه سند بدم امضا كنم كه خاك پاي شماهام ، رضايت مي دي و دست از سرم بر ميداري ؟ بعدش ، به تو چه
مربوطه ؟ مگه تو وكيل وصي اون دختري؟
كاوه يه قدم به عقب رفت و گفت : ببخشيد ، شما حمله مي كنين ، گازم مي گيرين ؟
. بعد جدي شد و گفت : بدبخت ! دلم برات مي سوزه
. تو دلت براي خودت بسوزه . بدبخت هم خودتي-
. كاوه – تو ديونه اي
ديونه تويي كه زندگي من رو درك نمي كني . ديونه توئي كه بدبختي من رو ، فقر من رو ، موقعيت من رو ، احساسمو ، عشقمو -
درك نمي كني ! تو بچه پولدار چي مي فهمي ؟ تو چه مي دوني مستأجر بودن چيه ؟ تو چه مي فهمي امروز ظهر دم در اون
. رستوران چي كشيدم ؟ تو چي مي فهمي امروز مردم و زنده شدم تا چهار كلوم حرف بهش زدم
آخرش كه چي ؟ من كه نمي خوام شوهر كنم ! مي خوام زن بگيرم . حاال بيام و دست اين دختر رو بگيرم ببرم كجا ؟ بيارمش تو
اين اتاق ؟
من يه جوراب رو ده بار وقتي پاره مي شه مي دوزم و مي پوشم . تازه چند خريدمشون ؟ صد تومن . اين دختر جورابي كه پاشه و
به بار مي پوشه و در مي ره و مي اندازدشون دور ، دو هزار تومنه ! آره من نمي خوام زن پولدار داشته باشم . اصالً من نمي
. تونم زن داشته باشم
شازده ، اين دختر عادت كرده روزي بيست هزار تومن ، سي هزار تومن كشكي خرج كنه ! اين پول ، پول د ماه زندگي منه ! جون
مادرت دست از سر من وردار . تو چه مي فهمي اين حرفا چيه ؟
امروز داشتم كيف و كفشش رو نگاه مي كردم . بخدا دروغ نگفته باشم جفتش رو هم صد هزار تومن بود . صد هزار تومن براي تو
. پولي نيست ، اما براي من يه روياست
. كاوه – تو همه چيز رو از جنبه مادي ش نگاه مي كني . غير از پول چيزهاي ديگه اي هم هست
. آره ، علم بهتر است يا ثروت ! مي گه گشنگي نكشيدي تا عشق و عاشقي از يادت بره ، تنگت نگرفته تا هر دو تا از يادت بره -
كاوه - دختره دوستت داره ، همين كافي نيست ؟
. نه براي امثال شما ، چرا كافيه . اما براي امثال ما ، نه-
منم دوستش دارم . براي همين هم ازش گذشتم . من تو اين چند روزه تازه اختالف طبقاتي رو فهميدم . فهميدم كه تو اين دنيا جاي
آدم بي پول توي مستراح تو خيابون ، هم نيست . اونجام از آدم پول مي خوان ! شما پولدارها وقتي ابرها رو نگاه مي كنين ياد گل
و شمع و پروانه و اين جور چيزها مي افتين و اين شكل ها رو مي بينين اما ما فقرا ياد برف و بارون و سرما مي افتيم و بي نفتي
.
. كاوه – تو هم چند وقته ديگه كه درست تموم شد ، پولدار مي شي
!! حاال كو تا اون موقع . ول كن ديگه كنه-
: سرش داد كشيدم . يه خرده من رو نگاه كرد بعد گفت
. اين چيزها كه ژاله برام از فرنوش تعريف كرد ، فكر نكنم جز تو كسي رو بخواد و تو رو فراموش كنه
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662