eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#پارت39 رمان یاسمین نگاهي به من كرد و با پوزخند گفت ... اون ضرب المثل رو شنيدي كه توش از كلمات دست
رمان یاسمین پياده شديم و دو تايي رفتيم توي خونه آقاي برومند . پدر كاوه جلو اومد و من رو بغل كرد و بوسيد . چشمهاي مادر كاوه كه به من . افتاد اشك توش جمع شد . پدر كاوه – خوش اومدي پسرم ، چه عجب؟ چرا از ما دوري مي كني ؟ مگه بين تو و كاوه براي ما فرقي هست ؟ ازت دلگيرم . كاوه آروم گفت : دور از جون من ! خدا اون روز رو نياره كه من مثل اين باشم . شرمنده مي فرماييد جناب برومند من هر جا هستم زير سايه شمام- . مادر كاوه – بيا تو عزيزم . هوا سرده . اشك هاشو پاك كرد و رفت تو خونه ! كاوره آروم در گوش من گفت : دلم مي خواد اون گيس هاتو ، دونه دونه بكنم . وارد خونه شديم و توي سالن بزرگ نشستيم .مثل دريا بود پدر كاوه – چشمم روشن شد . هر بار كه تو رو مي بينم روحم تازه مي شه . بهزاد ، پسرم . نمي خوام ناراحتت كنم . كاوه گفته از . اين حرفها ناراحت مي شي ، اما تا نگم دلم راحت نمي شه ببين بابا جون . مگه تو چي الزم داري؟ غير از يه آپارتمان و يه ماشين و كمي خرت و پرت ! كل اينا مگه چقدر ميشه ؟ . من االن يه ساختمون ده طبقه ، دو تا كوچه پايين تر حاضر و آماده دارم . نوساز . تازه از زير دست بنا در اومده . يكيش مال تو . يه كلمه بگو تا فردا به نامت كنم تو اين خونه سه تا ماشين افتاده ، چه فرقي داره ، دست تو باشه يا دست كاوه ؟ بخدا قسم جفت تون برام يكي هستين . اگه چند سال پيش تو نبودي ، با تمام ثروتم االن كاوه م رو نداشتم . من كه نمي تونم چشم خودم رو كور ببينم . مي دونم ناراحت مي شي . . باشه ديگه نمي گم . اما يادت باشه چي گفتم . هر وقت خواستي فقط يه اشاره كن . با چشماني كه اشك توش حلقه زده بود بلند شد و رفت . كاوه – حاال هي چشم سفيدي كن خب حاال كه اصرار مي كنين ، اگه لطف كنين و همين خونه رو پدرت به نامم كنه ، ممنون ميشم ! ديگه اصرار بيش از اين نميشه- . . كاوه – بر دروغگو لعنت . بگو باشه . مادر كاوه با يه سيني چايي اومد جلو و بعد از تعارف ، كنار من نشست مادر كاوه – خيلي خوش اومدي پسرم . چطوري ؟ خوبي؟ خيلي ممنون . شكر خدا بد نيستم . شما چطوريد ؟- . مادر كاوه – وقتي اين جريان رو شنيدم ، هم خوشحال شدم ، هم ناراحت . با تعجب به كاوه نگاه كردم از هيچ بابت هم نگران نباش . ما كه نمرديم تو . مادر كاوه – فرنوش دختر بسيار خانم و خوبيه . انشاءهلل خودم ميرم خواسنگاري . تنها باشي : اينها رو گفت و رفت . وقتي با كاوه تنها شديم بهش گفتم ديگه كي ها اين ماجرا رو مي دونن ؟- وهللا غير از من و مامان و بابا و ژاله و ثريا خانم و كبري خانم و همسايه دست راست و همسايه دست چپي و اهل محل و –كاوه . بچه هاي دانشكده و عمله هاي سر ساختمون بابام ديگه كسي چيزي نمي دونه خواجه حافظ چي ؟-- ! كاوه – نه ، به اون چيزي نگفتم !پسر تو خجالت نمي كشي ؟آخه يه چيز تو دهن تو بند نمي شه ؟ نتونستي خودت رو نگه داري ؟ دهن لق- مگه من گفتم ؟ ژاله به مامانش گفته ، خاله ام كه مامان ژاله باشه به مادرم گفته . تو انگشت تو دماغت مي كني تمام –كاوه . تهران خبردار مي شن ! بي تربيت ! مگه اين ژاله خانم رو نبينم - ! كاوه – چائي تو بخور يخ نكنه . تازه خبر نداري مامانم داره نقشه مي كشه براي تو و من يه جا عروسي بگيره : من با تعجب پرسيدم من و تو ؟ يه جا عروسي كنيم ؟ - كاوه – يه مادر و دختر رو ديده . مي خواد دختره رو براي من بگيره و مادره رو براي تو ! منم گفتم باشه . مونده فقط تو رضايت بدی 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662