eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#پارت43 رمان یاسمین ژاله – خيلي ها . خودتون خبر ندارين . خيلي ممنون . اما انگار كمي غلو مي فرمايين
رمان یاسمین كاوه – بهزاد خان علائق شخصي شما هم رسيد ! اشاره به كبري خانم كرد ژاله – بهزاد خان به چائي خيلي عالقه دارن ؟ . خنده ام گرفت . كاوه – بهزاد خان چائي رو با مخلفاتش دوست دارن ژاله – مخلفات چائي ديگه چيه ؟ . كاوه – خب قند و شير و ليمو ترش و اين چيزا ديگه . ژاله پاشو بيا . اين بلوز من يه جاش شكافته . ببين مي توني برام بدوزي : نگاهش كردم كه بهم چشمك زد . وقتي كاوه و ژاله از سالن بيرون رفتن ، فرنوش گفت مي دونيد تنها گذاشتن يه خانم توي خيابون جلوي دوستاش خيلي بده ؟ - : سرم رو پايين انداختم و گفتم . بله معذرت مي خوام- فرنوش – همين ؟ . نمي دونم . اگه كاري هست بكنم كه شما من رو ببخشيد بفرماييد- . فرنوش- بله ، كاري هست كه بتونيد انجام بدين . بايد علت كارتون رو توضيح بدين . شرمندم توضيحي ندارم . فقط بازم عذر مي خواهي مي كنم - برگشتم نگاهش كردم . واقعاً دختر قشنگي بود . مهرش توي دلم صد برابر شد . براي همين خودم رو مصمم تر ديدم تا از زندگيش : كنار برم . فرنوش لحظه اي مكث كرد بعد گفت مي شه ازتون خواهش كنم بريم توي حياط حرف بزنيم ؟- مگه اينجا نمي تونيم حرف بزنيم ؟- . فرنوش- ازتون خواهش كردم . پس شالتون رو سرتون كنيد . سرما مي خورين- به طرف حياط راه افتاد و من دنبالش . از پله ها كه پايين رفتيم . فرنوش تندتر جلو رفت . يه لحظه كاوه خودش رو به من رسوند : و گفت بهزاد . يه جاهائي هست كه عقل آدم اشتباه مي كنه ، اما دل آدم نه ! هميشه همه چيز رو نبايد با چرتكه و ماشين حساب ، حساب - . كرد اينا رو گفت و رفت . كمي صبر كردم و به حرفهاي كاوه فكر كردم و بعد به جايي كه فرنوش توي حياط رفته بود و منتظر من بود : رفتم . وقتي بهش رسيدم گفتم . حاال اينجا خوبه؟ حرفتون رو بفرماييد- . نگاهي توي چشمام كرد كه تا عمق قلبم نفوذ كرد بعد با خشم و عصبانيت شروع كرد تو پسر ديونه فكر ميكني كي هستي كه به خودت اجازه ميدي با يه دختر اين رفتارو بكني ؟- . فرنوش خانم آروم باشيد . خواهش مي كنم خودتون رو كنترل كنيد- فرنوش – تو فكر كردي اگر دختري صادقانه دنبال يه پسر بياد ، اگه يه دختر مرد مورد عالقه اش رو خودش انتخاب كنه ، كار بدي كرده ؟ من از اون وقتي كه خودم رو شناختم ، آزاد بودم و هيچوقت از اين آزادي سوء استفاده نكردم . من يادگرفتم كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم . من صدتا خواستگار دارم . همه خوش قيافه و پولدار . اما هيچكدوم برام امتحان و آزمايش خودشون رو پس ندادن . . اينا رو ميگم كه بدوني ! فرنوش خانم چرا داد مي زنيد ؟ خوب نيست . همه صداتون رو مي شنون- ! فرنوش- دلممي خواد داد بزنم ! حرفم رو قطع نكن من تو ديونه رو براي زندگي انتخاب كردم . ازت هيچ چيزي هم نمي خواستم حاضر بودم با همه چيزت بسازم چون احساس كردم مردي! چون ديدم بدون چشم داشت به چيزي ، برام فداكاري كردي . چون كسي بودي كه بر خالف خيلي از پسرهاي توي دانشكده چشمت دنبال كسي نبود . چون كسي بودي كه جلف نبودي . چون خود ساخته بودي . چون خوش قيافه بودي . چون ديدم برام مثل . يه پناهگاهي اون روز كه به اون پيرمرد زده بودم . وقتي تلفني باهات صحبت مي كردم و مي خواستم خودم رو به پليس معرفي كنم و تو محكم 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662