eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان یاسمین يه روز كله سحر از تهران حركت كرديم و پنجاه كيلومتر از شهر دور نشده بوديم كه با يه كاميون تصادف كرديم . پدر و مادر . بيچاره ام نرسيده به جنوب بار سفرشون رو بستن ! موندم تنها و بي كس با صد تا زخم تو تنم و هزار تا شكستگي تو روحم يه ماه بعد خونه رو فروختم و خسارت تصادف رو دادم . آخه مامقصر شناخته شديم . بقيه پولش رو هم گذاشتم بانك و از سودش . خرج زندگي رو جور كردم . خدا نخواد كه پدري خجالت زن و بچه اش رو بكشه . بيچاره بابام راحت شد مادرم راحت شد . آخه اون چه زندگي بود كه داشت ؟ نمي دونم ما جماعت بدنيا اومديم واسه بدبختي كشيدن و مثل تراكتور كار كردن ؟ يعني هر خوشي و شادي و راحتي بايد به ما حروم باشه ؟ اگه زندگي اينه كه ما مي كنيم ، پس اين آدما كه تو اروپا و اينجور جاها هستن دارن چيكار مي كنن ؟ يا همين آدماي پولدار دور و بر خودمون ؟ اگه زندگي ، اوني كه اونا مي كنن ما چيكار مي كنيم ؟ از صبح تا شب كار مي كنيم و جون مي كنيم كه شايد بتونيم شيكم مون رو سير كنيم ، اونم با چي ؟ هميشه م به خودمون دل ! خوشي هاي الكي مي ديم . اگه يكي از صدتاش عملي مي شد حرفي نبود . يادمه كه باباي خدا بيامرزم هميشه به من وعده مي داد كه ايشاهلل وضعمون خوب مي شه و برات همه چيز مي خرم . بيچاره از همه چيز فقط تونست يه بار يه آناناس برامون بگيره . يه شب كه برگشت خونه ، يه آناناس دستش بود . سرش رو همچين گرفته بود باال كه انگار قله اورست رو فتح كرده بود . حيف كه آناناس خوردن رو بلد نبوديم ! يعني نفهميدم توش رو بايد خورد يا بيرونش رو ؟ هر چند كه هر دوش رو هم خورديم ! اما چه مزه اي داشت ! نذاشتيم يه مثقالش حروم بشه ! قدر نعمت رو امثال ما ميدونن . بگذريم زندگي حاالي منم شده يه بقچه . هر يه سال دو سالي جمعش مي كنم و مي زنم زير بغلم و از اين اتاق و تو اين محل ، مي كشم . شون تو يه اتاق ديگه و تو يه محل ديگه خدا رحمتشون كنه پدر و مادرم رو . نمي دونم بچه واسه چي مي خواستن ؟ يادمه ساليان سال آرزوي پوشيدن يه شلوار جين رو داشتم . هر بار كه به بابام مي گفتم ، مي گفت اين شلوار ميخي ها به درد تو !نمي خوره ، مال بچه الت هاس ! خدا بيامرز به شلوار جين مي گفت شلوار ميخي ! بعد از مردن شون ، اولين شلواري كه خريدم ، يه شلوار جين بود تمام مدتي كه داشتم شلوار رو مي خريدم ، همه اش با خودم كلنجار مي رفتم . همه ش فكر مي كردم كه وصيت پدرم رو زير پا زير . پا گذاشتم اصالً نمي دونم چرا اين چيزا اومده تو فكرم ؟ شكر خدا كه از تحصيل چيزي برام كم نذاشتن . خودمم با سعي و كوشش تونستم تو دانشگاه سراسري قبول بشم ، اونم رشته . پزشكي . بلند شدم . حاال وقت زنجموره نبود . شكر خدا كه سال آخرم و زندگي م هم يه جوري مي گذره .... يه اتاق دارم د يه غربيل چرا بايد حق پدر من دست يه عده آدم ديگه باشه و اونام حقش رو بخورن؟ چرا بايد پدر من چون پول خريد يه شلوار جين رو نداره بگه شلوار ميخي مال بچه الت هاس ؟ چرا هر وقت يه اسباب بازي خوب مي ديدم و دلم مي خواست ، مادرم بايد بگه اينا مال بچه هاي درس نخون و تنبله !؟ اين بهانه ها واسه چي بوده ؟ چرا ما نبايد بلد باشيم كه آناناس رو چه جوري مي خورن ؟ . انگار باز ناشكري كردم . شكر خدا كه تا حالل لنگ نموندم . دانشگاه سراسري ! اونم رشته پزشكي چيز كمي نيست حاالم كه سال آخرم . توي اين دنيا ، هم غير از اسباب و اثاث خونه م ، يه رفيق خوب مثل كاوه دارم و كمي پول تو حساب سپرده . بانك و يه قد بلند و يه صورت نسبتاً خوب و يه هوش زياد براي درس خوندن و يه اتاق كه گاراژخونه بوده و حاال در اجاره منه 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662