eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 🍃 با خودم قرار گذاشتم همه چیز رو بسپارم به حضرت زهرا همون جوری که امیر میگفت مادرمه منم اعتماد کردم به خانم و گفتم: هرچی که قسمت باشه همون میشه....😢 😢 به قول مامان بزرگم که میگفت :اگه چیزی قسمت تو باشه سیمرغ هم نمیتونه جلوش وایسه....😕 این حرف ها آرومم میکرد خیلی خوب بودن.....😊 روزا همین جوری پشت هم رد میشدن، یه علاقه هايی شاید داشت بیشتر و بیشتر میشد...😔😔 یه سری فکرا که مثله خوره رو اعصابم بودن..... 😔 تو این گاه و بی گاها یه روز تصمیم گرفتم برم سمته کهف الشهدا....😢 آخه خیلی آرامش داره برام و یه جور تنوع اساسی میده به زندگیم وقتی آماده شدم که برم مادرم گفت: +صبر کن منم بیکارم باهات میام.... +بفرما،قدمت رو چشمِ بنده، ولی آب میوه بعدش مهمون مامان جون..😊 با یه لبخندی بهم گفت :از دست شکم اسیری همه جا، باشه...😂 بعد از نیم ساعت رسیدیم و باهام خنده کنان میرفتیم و توی راه صحبت میکرد باهام: +فاطمه؟ فاطی؟ کجایی دختر؟ گفتم: +جانم مامان، حواسم پرت شده بود یه لحظه..... 🙈 +میگم،اگه یه شوهره خوب تو این سن برات پیدا بشه؟منو تنها میزاری میری؟ قرمز شدم گفتم: +این چه حرفیه خانم جان؟ میخوای خجالتم بدی؟ میدونی پررویی ام و خجالت نمیکشم....🙈😊 یه نگاهه باتعجبی کرد گفت: +دختر،جدی باش تا آخره عمر که وره دله من نیستی....😕 خندیدم و خنده کنان گفتم: +ماله بد بیخه ریشه صاحبشه خانم جان، نترس میمونم پیشت تا ترشی بندازی..😂 +مسخره بازی در میاری،نمیگی،نکنه خبراییه و من بی خبر؟ خندم جمع شد گفتم: +اِاِاِ نه خانم جون این حرفا چیه بریم، رسیدیم....☺️ خلاصه امداد های غیبی اومد سراغمون و خانم جون بیخیال شوهر شد رفتیم سره خاک شهدا و....... .. 🍃🌺🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉 @Dastanvpand 👈💓