داستان و پند. ........
اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#73 عموم- چي؟! ماني- دل گرفتگي! يه دل گرفتگي ساده که تا چشمش به دکترش افتاد! الحمدلله رد شد! عموم-
#74
رسيديم بالا و رفتيم تو اتاق ماني.
عموم- حالا بخوابونش که فشار بهش نياد!
ماني- فشارا بهش اومده زبون بسته! سيزده متر لوله کم نيس!
عموم- بخواب عمو جون! بخواب تا صبح حال ت خوب خوب مي شه.
آروم خوابوندم رو تخت که عموم يه مرتبه يه نگاهي به ماني کرد و گفت:
ماني- هشت متر و سه متر مي شه چند متر؟
عموم- هشت و سه مي شه سيزده؟! مي شه يازده الاغ!
ماني- باباجون اين بچه داره از درد مي ميره، اون وقت شما دارين با من رياضي تقويتي کار مي کنين؟! اين کارارو بايد وقت دبستان رفتن م مي کردين که پايه رياضي م ضعيف بود! تازه حالا گيرم سيزده نه يازده! براي شما دو متر اختلاف چه فرقي داره! درد اين دو متر رو اين طفلک تحمل کرده و مي دونه دو متر لوله اضافي يعني چي!
عموم يه چپ چپ بهش نگاه کرد و بعدش دولا شد و صورت منو ماپ کرد و رفت پايين. تل دو تايي تنها شديم شروع کرديم خنديدن که به ماني گفتم:
- اون تلفن رو بده به من.
ماني- جدي مي خواي بهش زنگ بزني؟!
- پس چي؟!
خودم بلند شدم و تلفن رو ورداشتم و شماره رو از ماني پرسيدم و زنگ زدم به رکسانا. تا يه زنگ خورد و گوشي رو ورداشت.
- الو! رکسانا؟!
رکسانا- سلام! چه زود رسيدي!
- خوبي؟
رکسانا- مرسي، خوبم.
- خسته نيستي؟
رکسانا- با تو که باشم، نه! تو چي؟
- منم وقتي تو برام صحبت کني، اصلا خسته نمي شم!
ماني از همون بغل بلند گفت:
- چاخان مي کنه! اين قديما که رفيقاش مولانا و حافظ و شمس و اينا بودن م همينا رو بهشون مي گفت!
رکسانا- ماني خان هستن؟
- بعله!
رکسانا- از طرف من بهشون سلام برسون و عذرخواهي و تشکر کن! در ضمن بچه هام اينجان و بهتون سلام مي رسونن!
- از قول من و ماني م بهشون سلام برسون.
ماني- به کي؟!
- مريم خانم و سارا خانم بهت سلام مي رسونن.
ماني- خب چرا تو جاي من سلام مخابره مي کني؟! مگه خودم لال م! بگو گوشي رو بده به جفت شون!
- مگه مي شه آدم يه گوشي رو به دو نفر بده؟!
ماني- يعني بزنه رو آيفون!
- رکسانا! ماني مي خواد مريم خانم و سارا خانم صحبت کنه! لطفا بزن رو آيفون.
يه لحظه صبر کرد و گفت:
- رو آيفونه!
ماني م زود تلفن رو زد رو آيفون که رکسانا گفت:
- سلام ماني خان! با زحمت هاي ما!
ماني- سلام از بنده س! چه زحمتي؟! مريم خانم سلام! سارا خانم سلام!
اونام هر دو سلام کردن که ماني گفت:
- معلوم هست شما دختر خانما کجا هستين؟! هر بار کي می آييم دست بوس عمه جون که شما تشريف ندارين!
مريم- هستيم در خدمت تون!
ماني- خدمت از بنده س! چيکارا مي کنين؟
مريم- هيچي! مي ريم دانشگاه و برمي گرديم.
ماني- نه! الان رو مي گم!
يه مرتبه سه تايي زدن زير خنده که من زود آيفون رو قطع کردم و يه چپ چپ به ماني نگاه کردم!
رکسانا- چي شد؟
- هيچي! ماني خداحافظي مي کنه!
ماني- نه! اين ظلمه! من هنوز سلامم تموم شده!
يه مرتبه عموم از پايين داد زد و گفت:
- ماني! ماني! با کي حرف مي زنين؟
ماني م از همونجا داد زد و گفت:
- با کلينيک بابا جون! مي خوام ببينم فردام بايد ببرمش اونجا يا نه!
آروم بهش گفتم:
- همه ش تقصير توئه! از بس سر و صدا راه ميندازي الان گندش درمي آد!
زود رفت و در رو قفل کرد و گفت:
- حالا با خيال راحت حرف بزن! گه گداري م يه داد بلند بزن!
- داد بزنم چي بگم!
ماني- بگو آخ دلم! مثلا دل درد داري آ!
رکسانا- چي شده هامون؟
- هيچي بابا! دارم با اين ماني کل کل مي کنم! تو چطوري؟
رکسانا- خوبم.
- اونجا مي توني حرف بزني؟
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓