eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان و پند. ........ اخبار فوری استقلال پرسپولیس ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
#73 عموم- چي؟! ماني- دل گرفتگي! يه دل گرفتگي ساده که تا چشمش به دکترش افتاد! الحمدلله رد شد! عموم-
رسيديم بالا و رفتيم تو اتاق ماني. عموم- حالا بخوابونش که فشار بهش نياد! ماني- فشارا بهش اومده زبون بسته! سيزده متر لوله کم نيس! عموم- بخواب عمو جون! بخواب تا صبح حال ت خوب خوب مي شه. آروم خوابوندم رو تخت که عموم يه مرتبه يه نگاهي به ماني کرد و گفت: ماني- هشت متر و سه متر مي شه چند متر؟ عموم- هشت و سه مي شه سيزده؟! مي شه يازده الاغ! ماني- باباجون اين بچه داره از درد مي ميره، اون وقت شما دارين با من رياضي تقويتي کار مي کنين؟! اين کارارو بايد وقت دبستان رفتن م مي کردين که پايه رياضي م ضعيف بود! تازه حالا گيرم سيزده نه يازده! براي شما دو متر اختلاف چه فرقي داره! درد اين دو متر رو اين طفلک تحمل کرده و مي دونه دو متر لوله اضافي يعني چي! عموم يه چپ چپ بهش نگاه کرد و بعدش دولا شد و صورت منو ماپ کرد و رفت پايين. تل دو تايي تنها شديم شروع کرديم خنديدن که به ماني گفتم: - اون تلفن رو بده به من. ماني- جدي مي خواي بهش زنگ بزني؟! - پس چي؟! خودم بلند شدم و تلفن رو ورداشتم و شماره رو از ماني پرسيدم و زنگ زدم به رکسانا. تا يه زنگ خورد و گوشي رو ورداشت. - الو! رکسانا؟! رکسانا- سلام! چه زود رسيدي! - خوبي؟ رکسانا- مرسي، خوبم. - خسته نيستي؟ رکسانا- با تو که باشم، نه! تو چي؟ - منم وقتي تو برام صحبت کني، اصلا خسته نمي شم! ماني از همون بغل بلند گفت: - چاخان مي کنه! اين قديما که رفيقاش مولانا و حافظ و شمس و اينا بودن م همينا رو بهشون مي گفت! رکسانا- ماني خان هستن؟ - بعله! رکسانا- از طرف من بهشون سلام برسون و عذرخواهي و تشکر کن! در ضمن بچه هام اينجان و بهتون سلام مي رسونن! - از قول من و ماني م بهشون سلام برسون. ماني- به کي؟! - مريم خانم و سارا خانم بهت سلام مي رسونن. ماني- خب چرا تو جاي من سلام مخابره مي کني؟! مگه خودم لال م! بگو گوشي رو بده به جفت شون! - مگه مي شه آدم يه گوشي رو به دو نفر بده؟! ماني- يعني بزنه رو آيفون! - رکسانا! ماني مي خواد مريم خانم و سارا خانم صحبت کنه! لطفا بزن رو آيفون. يه لحظه صبر کرد و گفت: - رو آيفونه! ماني م زود تلفن رو زد رو آيفون که رکسانا گفت: - سلام ماني خان! با زحمت هاي ما! ماني- سلام از بنده س! چه زحمتي؟! مريم خانم سلام! سارا خانم سلام! اونام هر دو سلام کردن که ماني گفت: - معلوم هست شما دختر خانما کجا هستين؟! هر بار کي می آييم دست بوس عمه جون که شما تشريف ندارين! مريم- هستيم در خدمت تون! ماني- خدمت از بنده س! چيکارا مي کنين؟ مريم- هيچي! مي ريم دانشگاه و برمي گرديم. ماني- نه! الان رو مي گم! يه مرتبه سه تايي زدن زير خنده که من زود آيفون رو قطع کردم و يه چپ چپ به ماني نگاه کردم! رکسانا- چي شد؟ - هيچي! ماني خداحافظي مي کنه! ماني- نه! اين ظلمه! من هنوز سلامم تموم شده! يه مرتبه عموم از پايين داد زد و گفت: - ماني! ماني! با کي حرف مي زنين؟ ماني م از همونجا داد زد و گفت: - با کلينيک بابا جون! مي خوام ببينم فردام بايد ببرمش اونجا يا نه! آروم بهش گفتم: - همه ش تقصير توئه! از بس سر و صدا راه ميندازي الان گندش درمي آد! زود رفت و در رو قفل کرد و گفت: - حالا با خيال راحت حرف بزن! گه گداري م يه داد بلند بزن! - داد بزنم چي بگم! ماني- بگو آخ دلم! مثلا دل درد داري آ! رکسانا- چي شده هامون؟ - هيچي بابا! دارم با اين ماني کل کل مي کنم! تو چطوري؟ رکسانا- خوبم. - اونجا مي توني حرف بزني؟ 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓